پنجم ، شماره 1402 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 8 شنبه 17
|
|
عدل و نظم قانون ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
قانونگذار كه است اين تاسيس مقام در قانون بودن عادلانه لازمه
.گرفت دربرخواهد را مصاديقي چه آينده در قانون از بخشهايي چه نداند
اطلاع اين از قانونگذاري حين در قانونگذار اگر كه اين بيشتر توضيح
از گرايشهائي چه يا كساني چه بعدا كه باشد برخوردار هم انضمامي
خطر به را سلامتقانون اين ديد ، خواهند زيان يا سود قانون آن رهگذر
مياندازد
مشكلات از بسياري هستهسخت و علتالعلل تاكنون ديرباز از:اشاره
كاستي و كژي توسعه ، حال در و سوم جهان كشورهاي در بويژه و كشورها در
باره در.است درست البته اين واست شده قانونمداريدانسته و قانون
جاي.است فراوان نشده عمل گفتههاي و گفتهنشده سخنهاي هم هنوز قانون
و وجودي برفلسفه تاكيد و جايتكرار حتي و ظرافتانديشي و تاملات
برمبناي كوتاه ضمنتاملي ذيل مقاله.است باقي قانون مورد كاركردهادر
از پس وصفقانون مهمترين به اشارهاي قانون جامعهبرمدار چرخش ضرورت
.بررسيميكند قانونگذاري مقام در را اينموضوع و.دارد عدل يعني نظم
مقالات سرويس
در.است نظم ميكند خطور بهذهن قانون نام شنيدن با كه نكتهاي اولين
ميشود ، برده قانوننام از كه هنگامي علمي كشفيات در طبيعيو امور
خود نظم اين اما.دارد وجود شونده تكرار يكنظم به اشارهاي معمولا
قوانين مورد در.است آدمي دست به آن كشف تنها و دارد وجود خود به
انگيزه بينظمي نوعي وجود يعني است ، عكس به حدودي تا موضوع حقوقي
آن اجراء و قانونگذاري از پس واقع ، در اينجا ، در.است قانونگذاري
امور و جمعي رفتارهاي به بخشيدن انتظامميآيد وجود به نظمي كه است
.است قانون حاكميت هدف اجتماعي
و اجتماع عرصه در كه هنگامي است ، اما نامطلوب پديدهاي اصولا بينظمي
و حقوق محدوده بويژهدر يكديگر ، با آنها نسبت و روابطانساني
است كافي.باشد خسارتآميز بسيار ميتواند ميشود ، مطرح متقابل وظايف
اجتماعي رفتارهاي سادهترين به ناظر كه قوانين از بسياري مورد در
دگرگون را اجتماع چهره چگونه آنها حذف شود معلوم تا شويم دقيق است ،
.ميكند بنبست و بحران دچار را آن حتي و
مبناي اجتماعي نظم و پيشبينيپذيري مبناي نظم كه است اين علت
براين جامعه فرددر هر عمل.است شهروندان رفتار پيشبينيپذيري
خاصي خاصرفتارهاي شرايط در ديگر اعضاي كه مبتنياست مهم پيشفرض
فرد كه است ديگران از انتظار همين براساس.ميدهند بروز خود از
.است جامعه قانونمندي محصول حالت اين اما.ميدهد سامان را خود رفتار
كه مشتركي ضابطههاي و معيارها با را خود جامعه ، افراد كه اين براثر
نتيجه در و منظم آنان رفتار ميدهند ، تطبيق ميشود ، ناميده قانون
خاص رفتارهاي انتظار و پذيري پيشبيني اين براساس.ميشود پيشبينيپذير
كه جامعهاي در.مييابد دوام امكان اجتماعي نظام كه است افراد از
است ، منتظر و محتمل كسي هر از رفتاري هر باشد ، نداشته حاكميت قانون
لختي است كافي.كرد تصور ميتوان كه است شرايطي بدترين از يكي اين و
را مشخصي كمابيش واكنشهاي جامعه در خاصي كنشهاي اگر بينديشيم
باشد ، محتمل و ممكن واكنشي هر كنشي ، هر مقابل در بلكه برنيانگيزد ،
اضطراب از جلو به قدمي هر چگونه و بود ، خواهيم مواجه مجموعهاي چه با
.نمود بنا نميتوان چيز هيچ بر شرايطي چنين در.است لبريز اغتشاش و
بدون كه است جمعي بازي يك در شركت اجتماع ، عرصه به ورود كه حالي در
ميتوان اساسا.ميشود بيمعنا آن در چيز همه قاعدهمند ، رفتارهاي فرض
رشد.سنجيد جمعي رفتارهاي پذيري پيشبيني شاخص براساس را اجتماعي رشد
آنها پذيرترين پيشبيني و آنهاست پذيرترين پيشبيني جوامع ، يافتهترين
.آنها قانونمدارترين
است بديهي بهقدري جامعه به نظمبخشي در آن حاكميت وگسترش قانون نقش
ديدگاه از.ميكند ترديد كلي طور به آن ارزش و اهميت در كسي كمتر كه
معادله كس هيچ گرا مرج و هرج معدود بسيار اقليت جز به نظري قضاوت يك
حيات بقاء و دوام سرانجام و پذيري پيشبيني نظم ، قانون ، عناصر ميان
ديگري قرار به موضوع گاه عمل در اگر امانميكند انكار را اجتماعي
يا آشكار گونهاي به جامعه در حقوقي يا حقيقي افراد از بعضي و است ،
احتمالا ميكنند ، خودداري آن به شدن تسليم و قانون مراعات از پنهان
شخصي مصالح خلاف را قانون يك مفاد اجراء مواردي در كه است آن سبب به
هم نادرست قوانين از مجموعهاي با اگر حتي اما.ميبينند عمومي يا
شيوع به است كافي.نيست معقول آن خودسرانه نقض بازهم باشيم ، مواجه
يا منافع براساس دهد حق خود به كس هر اگر.بينديشيم واقعهاي چنين
پذيري پيشبيني و اجتماعي نظم بشكند ، را قانون حريم فردي تشخيص
جدي مشكل با را جمعي فعاليت گونه هر اين و ميخورد برهم رفتارها
.ميكند مواجه
خودبهخود آن طرح با و است نهفته قانون واژه در كه مطلبي دومين اما
نظمي حتي كه است درست اين.است عدل ميگيرد ، شكل آن انتظاريدرباره
حيات محور منظم رفتار كه چرا است ، برتر بينظمي از نيز منصفانه غير
با همراه نظم نوعي انتظار قانون ، نام معمولا اين وجود با است ، جمعي
واژه اين كه هست هم دليل همين به.ميآورد وجود به آدمي در را عدل
.ميشود همراه قداست و ارزش نوعي و مثبت معنايي بار يك با معمولا
ميرود انتظار كه ميآورد ياد به را بيطرف ناظر نوعي معمولا قانون
زمينه اين در و بپردازد نهادها و افراد حقوق تعيين به عدل براساس
قابل را آن كليات انسان اخلاقي وجدان و سليم عقل كه كند عمل چنان
طرفين ميان قضاوت هنگام در قانون بودن عادلانه ويژگيبيابد پذيرش
به شده اوتلف از حقي كه كسي معمولا.مييابد روشنتري نمايش دعوا
تعدي ، باعث نه نظر ، اختلاف كه مواردي در ويا است پشتگرم قانون حمايت
حق تعيين و داوري اين كه ميرود انتظار ميشود ، قانون قضاوت به رجوع
است ممكن.باشد بخش دعوااطمينان طرف دو براي قانون وسيله به وباطل
معقولي انتظار چنين غالبا كه همين اما نباشد ، اينگونه عملهمواره در
بخشي نظم ويژگي از پس قانون قداست از بخشي كه ميدهد نشان دارد ، وجود
ميتواند قانون يك چگونه امااست آن بودن عادلانه انتظار و فرض معلول
باشد؟ عادلانه
نداند قانونگذار كه است اين تاسيس مقام در قانون بودن عادلانه لازمه
توضيح.گرفت دربرخواهد را مصاديقي چه آينده در قانون از چهبخشهايي
انضمامي اطلاع اين از قانونگذاري حين در قانونگذار اگر كه اين بيشتر
آن رهگذر از گرايشهائي چه يا كساني چه بعدا كه باشد برخوردار هم
.مياندازد خطر به را قانون سلامت اين ديد ، خواهند زيان يا سود قانون
يا استانداران مثلا قدرت تضييق يا توسعه براي باشد قرار كنيم فرض
بدانند اگر (قانونگذاران اكثريت يا)قانونگذارشود وضع قانوني قضات
اقتصادي ، سياسي ، ) نوعي به ياقضات استانداران اين عموم يا اكثريت
هم روي در رو جبهه دو در يا همو كنار جبهه يك در آنان با (قومي
خواهد جدي اثر آنها انتخاب در اين بود ، خواهند آينده در يا هستند ،
.گذاشت
ملي منافع و عقل اساس بر كه است قانوني عادلانه قانون حاليكه در
و شود تصويب قانوني اگر.ملي مادون منافع اساس بر نه تاسيسشود ،
از قوت به هم قانونگذار و كند اعطا وزير يك رابه فراواني قدرت مثلا
اوضاع واگر بينديشد لحظهاي بايد كند ، دفاع موضوع اين ضرورت و صحت
از دفاع در هم باز رسيد ، سمت اين به كسي رقيبان جمع از و كرد تغيير
يا و ميكند تكفير را منكر و ميآورد گواه را زمين و آسمان ضرورت آن
پناه خدا به رقيب دست در قدرتي چنان گرفتن قرار خوف از كه اين
عادلانه قانون آن كه است اين آن معني است ، اخير مورد پاسخ اگر ميبرد؟
.نيست
و برآمدگيها.متقارن كاملا حيث همه از است قانوني عادلانه قانون
.كند تصادم همه با يكسان به بايد آن (مضار و منافع يا)فرورفتگيها
حق در و كسي چه دست به است ، آن مفعول يا فاعل كسي چه نكند فرق يعني
مصاديق تمامي تعويض با كه كرد ، فرض بتوان بايد.ميشود اعمال كسي چه
در اگر مثلا.نيايد ببار مشكلي مسئولان ، تمامي متوالي جابجائي و
نخستوزير و قوم يك از جمهور رئيس كه مسلكي چند يا قومي چند جامعهاي
،(دارد وجود لبنان در آنچه مثل) ميشود انتخاب ديگر قوم يك از
به ميداندمتعلق كه كند تقويت را جمهوري رئيس مسند كند تلاش قانونگذار
به متعلق نخستوزيري مسند اگر كه چنان بود ، خواهد او همسنگران از يكي
رئيسجمهور قدرتمندي ضرورت اثبات در كه را دلايلي تمامي شود آنان
بهرهاي نون قا اين كند ، مطرح نخستوزير مورد در چرخش يك با بود آورده
تقسيم را مائدهاي كه كسي.دارد نهفته خود در را تزوير يا و زور از
به را آن كه است محتمل بسيار اوست سهم قسم كدام بداند اگر ميكند
معلوم وجه هيچ به اگر اما كند ، جدا (..بهتر بزرگتر ، )متفاوت گونهاي
مقدور حد تا تساوي در را خود توان تمامي كيست ، سهم قسم كدام نباشد ،
.ميبندد كار به قسمتها
بلكه باشد ، شخصيتها يا جناحها جابهجائي از تابعي نبايد قانون تغيير
.گيرد صورت ملي منافع در جديد اقتضائات پيرو بايد هست ، اگرتغييري
را اساسي ، قانون حتي قانون ، هراسيد نبايد البته تغييرقانون از
فردا و داشت قانوني امروز ميتوان زمان گذر در چون.داد تغيير ميتوان
ضرورت در هست اگر قداستي ندارد ، تلاش دو اين از هيچكدام.ديگر قانوني
.دارد بهره قانوني اعتبار از كه زمان هر تا است ، قانون حرمت رعايت
مثل شود لمس اگر كه است چنان قوانين محتواي كه برد گمان نبايد پس
جهت كدام در تغييرات كه است اين مهم بود ، خواهد خسارتآفرين تابوها
.متغير كدام پيرو و است
استثنا و بودن يكنواخت اجراء ، مقام در قانون بودن عادلانه اما
بايد نيز گانه سه قواي استقلال منظور اين براي.است آن ناپذيري
هر بدنه و راس در كه جرياناتي يا افراد به بستگي يعني باشد ، متقارن
از را پروندهها از بعضي نميتوان باشد ، نداشته گرفتهاند قرار كدام
و مصداقيابي ديگر ، عبارت به.توقف از ديگررا بعضي و بازداشت جريان
و است زمينه اين در مشكلات از منشابسياري آن اساس بر تصميمگيري
كردن عمل سرچگونه بر كه سخنمعروف اين از است ديگري روايت اين
حاكميت بر تاكيد پس.كند عمل كسي كهچه اين سر بر نه كرد ، بحث بايد
براي عدل مطلوبيت و نظم ضرورت.است عدل و نظم مالكيت بر تاكيد قانون ،
قانون اصلي علت و انگيزه زندگياجتماعي روبهرشد حركت و بازدهي آرامش ،
آفتي آن استثناپذيري و نيافتنقانون عموميت.است پروري قانون و گستري
.ميدهد كاهش را قانون خاصيتعدلگستري هم و بخشي نظم خاصيت هم كه است