پنجم ، شماره 1404 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 10 دوشنبه 19
|
|
كانادا اساطير و طبيعت نقاشي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
رمانش آخرين و كانادايي ، نويسنده اركهارت دربارهجين
كتابهاي فرانسوي كهجايزه است كانادايي نويسنده نخستين اركهارت
كردهاست دريافت را خارجي
خرده نامنقاش با اركهارت جين خانم جديد رمان نگارش رسيدن پايان به
.است كرده خوشحال بسيار را او پا
تا اونتاريو ساحلدرياچه در دريا امواج رويتر خبرگزاري گزارش به
به پكي ساحلي خانه در اركهارت جين.پيشميتازد به خانه نزديك
:ميگويد و ميزند سيگار
طبق كه است كتاب واين ميآيد دنيا به صفحاتش يكايك با كتاب هر
.ميبرد بخواهد كه سو هر به روالداستانش با مرا معمول
بر علاوه و كرده چنددريافت جوايزي تاكنون اركهارت خانم رمانهاي
و اسكانديناوي انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، كشورهايهلند ، در كانادا
.است شده منتشر و چاپ امريكا
مخصوص زندگي دارند دوست آثارش شخصيتهاي كه ميگذارد صحه نظر براين وي
قهرمانان دغدغههاي با علاقه اين و باشند داشته را خود
.همخوانيدارد آن چشمنواز طبيعي مناظر و داستانهايش مونث
دغدغه داراي فردي همينسبك ، چارچوب در خردهپا اصلينقاش شخصيت
كه ميشد ميداردمواقعي اظهار اركهارت گونهكه بدان است خاطر
.كنم خفه را او ميخواستم
آثار شخصيتهاي دلمشغولهمچون زني جاي به رمان اين در خواننده اما
كه مييابد معرفت امريكايي نقاش مرد يك احوال بر اركهارت قبلي
.ميكشد تصوير به تابلوهايش در كه داراست را طبيعي و حيات هنرشجوهره
سرگذشت نقل واسطه خودبخواهد بيآنكه وي اركهارت خانم گفته به بنا
كوشيدم مدتي.ميكرد پافشاري سرگذشتش نقل براي:است گرديده مرد اين
و بود بلند صدايش نه ، اما ، كنم تبديل شخص سوم به رانده عقب را او تا
.نبود هم راندني دور
آنكه از پس عمرش دههدوم اواخر در او.دارد سال اركهارت 48 جين
امروز اركهارت خانم.پرداخت نويسندگي به بود شده فرزندش اولين صاحب
و كرده منتشر شعر كتاب سه و رمان چهار نويسندگي ، سابقه سال بيست با
آت مارگرت نظير كانادايي سرشناس نويسان رمان ديگر با را اوقاتش غالب
.ميگذراند مونرو آليس و وود ،
در صداها شاخصترين وييكياز كانادايي ، روزنامههاي از يكي نوشته به
كانادايي نويسنده نخستين اركهارت.ميشود كاناداشناخته معاصر ادبيات
رمان اولين.است كرده دريافت را خارجي كتابهاي فرانسوي جايزه كه است
كه شد جايزهاي برنده كه بود كانادايي كتاب اولين عنوانگرداب با او
نويسندگاني او از پيش.ميكند اهدا خارجي كتاب بهترين به فرانسه دولت
شده جايزه اين برنده گونترگراس و نباكوف ، ولاديمير آپدايك ، جان نظير
.بودند
آت مارگرت اثر دزد باتفاقداماد عنواندور با اركهارت رمان سومين
.شد تريليوم جايزه سال 1994برنده در وود
شرق كيلومتري درفاصله 150 اركهارت خانم تابستاني خانه در كلمات
صنايع از پر او كوچك خانهمييابند صفحه ، واقعيت برروي تورنتو
.دارد را خود خاص تاريخ كدام هر كه است غريبي و عجيب دستي
صحنه منطقه ، آن بناهاي ساير از است قلمكاري شله آش كه خانه اين
سايرآثار در نويسنده اين الهامبخش بيشك و كتابدور در داستان اصلي
.است بوده او
نام به نقطهاي در شمالاونتاريو در كاران معدن ميان در اركهارت
كه ميكند توصيف جايي را زادگاهش وي خودآمد دنيا به لك لانگ ليتل
كه ميشود احساس اركهارت ديدن با.ميرسيد آخر به راهها همه آنجا در
.است آمده بيرون رمانهايش از يكي از زن اين
آثارش اثيري قهرمان زنان كه است اسطورهاي نيروي همان داراي گويي او
.برخوردارند آن از كانادا روستاهاي وقوي پرمايه صحنههاي در
خواهد عرضه دركتابفروشيها زودي به كه اركهارت خانم رمان آخرين اما
مرد زندگي ايام تاريخ خردهپا نقاشاست متفاوتي اثر شد ،
.ميكند بهكانادا كوتاهي سفرهاي موسم هر در كه است امريكايي نقاش
قلمرو اين و.ميشود روايت مرد يك توسط و اولشخص نظرگاه از كتاب
رمان در ماندنياش ياد به شخصيتهاي كه است نويسندهاي براي تازهاي
.ميكردند جلوه فمينيسم آئين شهادتنامه دور
از ذاتا و شده كانادا طبيعت مفتون كه است نقاشي فريزر ، آستين راوي ،
زندگي با نقاشخردهپا اين زندگياست گريزان زندگي كردنمستقيم تجربه
.دارد كامل كتابتضاد كانادايي نويس رمان
وي.است كرده پيشه روستاييرا كوچك جوامع در زندگي اركهارت خانم
ميدانم انساني موجودي مقام در خودم از كه آنچه به اميدوارم:ميگويد
شهرهاي در زندگي به خانه ، و كارهاي به زندگي ، روزمرگي به.جويم تمسك
بدون نميتوان.دارد اصالت من براي اينهاوابستهام شديدا كوچك
.نوشت آن از بازندگي ، تماسداشتن
ميكند جارو را خانه انديشههايشوقتي غالب كه ميكند تعريف اركهارت
هنگام در نه مييابد ، راه مخيلهاش به بانكميرود به كه موقعي يا
.نوشتن
تازگي به را اينخودآگاهي و ميبيند كانادايي نويسندهاي را خود او
در چون بردم ، پي نكته اين به تازگي به:ميگويد وي.است كرده كشف
تپههاي از نمايي شده ساخته رماندور براساس كه فيلمي صحنه اولين
اثري كه ميدهد نشان درست فيلم و.ميبينيم اوتاوا رودخانه و گاتينو ،
داستان يك كهدور شدم متوجه يكباره به ميكنم تصور و است ، كانادايي
.بود آمده هلندي مردم ، خيال به آنكه حال.است كانادايي
در كه ميبينم خودم من.است مهاجرت و توطن درباره اصل در كتاب اين
...ميآورد فقدان و گشتگي گم حس مهاجرت و.هستيم مهاجر همه ما كانادا
.هستيم دسترفتهاي از چيز سوگ در هم ما گويي
برخود را اركهارت نامخانم است متفاوتي اثر چند هر خردهپا نقاش
.دارد
و سوگواري حس و ميگذرد اول جهاني جنگ سالهاي حوالي در كتاب داستان
مفصلمناظر وصف و شرح از اگر اما.است شده گرفته كار به آن در فقدان
.باشد اركهارت خانم نميتوانستكار نداشت چيزي كانادا طبيعت و
بيرجندي فاضلي محمود:مترجم