پنجم ، شماره 1405 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 11 سهشنبه 20
|
|
كنيم؟ بحث ديگران با چگونه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
گفتن سخن خوب براي نكته 12
گفتن ، سخن شمرده:چون ويژگيهايي آن براي و است هنر يك گفتن سخن
و پراكندهگويي از دوري گفتن ، سخن مودب مناسب ، كلمات از استفاده
برميشمارند را..و ابهام
آگاهي روي از صحبت 1ـ
اطلاع و آگاهي ازروي گفتن سخن فوق ، ارتباط داشتن براي شرط اولين
بيشتر موضوعي از انسان آگاهي هرمقدار ميدانيم ، كه گونه همان.است
وي اطلاع اندازه هر برعكس و كند صحبت آن درباره زيباتر و بهتر باشد ،
صحبت پراكندگي و كليگويي ابهام ، به ميزان همان به باشد ، اندك و كم
چنانكه.ميافزايد استدلال قدرت بر آگاهي ، واقع در.ميشود اضافه او
بهتر را خود مدعاي باشد ، بهرهمندتر استدلال قوه از هركس:آوردهاند
بلاغت علم و گويد سخن روستايي زباني به هرچند ميدهد ، جاي اذهان در
و چون به صحيح جوابگويي و ارضاء و شنونده امتناع لذا.باشد نياموخته
آگاهي و گوينده توانايي و استدلال قدرت با مستقيم رابطهاي او ، چراهاي
.دارد كلام مقتضيات و موضوع به وي
مدرك و سند از استفاده 2ـ
تا است پسنديده قرارگيرد ، شنونده مطلوب و مقبول ما سخن كه آن براي
سخن و گرفته بهره معتبر مدرك و سند از ومناسب جا به صحبتهايمان در
كه طور همان:گفتهاند چنانكه آن.كنيم تزيين نغز كلمات با را خود
گچبري ، نظير تزييني عوامل و آرايشها به بنا ، يك سازندگي در
و زيبا صورتي ساختمان آن تا است احتياج..و گلآرايي آينهكاري ،
نيز گفتن سخن در شود ، ذوق ارباب پسند و زندگي شايسته و يابد مطلوب
حرفهاي از و گيرد خود به هنر رنگ گوينده ، سخن تا است لازم زينتهايي
.شود متمايز عادي
شايعه از نكردن استفاده 3ـ
است ، دور ازواقعيت كه سخناني نگذاشتن ميان در و شايعه ايجاد عدم
زمينه و اصلي محور اگر كه داشت توجه بايد.ميافزايد كلام ارزش بر
فردي عنوان به گوينده تدريج به باشد ، استوار شايعه بر صحبت عمده
او سخن مردمان و شده معرفي ميباشد عبث موضوعات دنبال به كه رويايي
.نميخرند چيزي به را
درك غيرقابل واقعيات بيان از دوري 4ـ
و ذهني ظرفيت بيشاز واقعيت عمق و حجم گاه ميدانيم ، كه طور همان
گوينده صحبتهاي كه شود تصور دليلاگر همين به است ، افراد رواني
آن طرح از است بهتر نگيرد ، قرار شنونده موردقبول است ممكن
هرچه:است آمده چنانكه.نشود كاسته سخن ارزش از تا شود خودداري
مانند راست به دروغ كه مگوي مانند دروغ به راست لكن و گوي راست گويي
.نامقبول راست آن و بود مقبول دروغ آن كه همانا دروغ به راست از به
با مرا كه نيفتد چنان تا بپرهيز نامقبول گفتن راست از پس
.افتاد...امير
شنونده اطلاعات و فكر محدوده به توجه 5ـ
گاه كه ازواقعيت است گويايي مجموعه فوق ، مورد كنار در عامل اين
دليل به او يا و نباشد طرفمقابل اطلاعات حد در است ممكن سخن
يا نتواند تجاهل و جبههگيري يا و خرافات تعصب ، كمسوادي ،
وجود به خويشتغييري افكار و رفتار در سپس و بپذيرد را نخواهدحقيقتي
شود ، مطرح آن شنونده فهم و فراخوراطلاعات به بايد سخن اينرو از.آورد
.افتد مفيد تا
گفتن مودبانه 6ـ
و بحث ميافزايد ، آن بهاء و ارزش به مطلب ارايه در ادب از بهرهگيري
مقابل طرف تا ميشود آن سبب و ميدارد نگه ادب گستره در را گو و گفت
چنانكه.شود حفظ حرمتها ترتيب بدين و كند استفاده شيوه همان از نيز
به بزرگان نام كه /خرد اهل نخوانند بزرگش:ميفرمايد سعدي اجل شيخ
برد زشتي
گفتن سخن درست شيوه از استفاده 7ـ
گفتن ، سخن شمرده:چون ويژگيهايي آن براي و است هنر يك گفتن سخن
ابهام و پراكندهگويي از دوري مودبگفتن ، مناسب ، كلمات از استفاده
معني بدين.ميكنند تاكيد كلمات آهنگي خوش بر و رابرميشمارند...و
نقش و است سخن زيبايي و جذابيت در موثري عامل آهنگ خوش كلمات كه
سريعتر و صحيحتر شنونده ذهن به را پيام القاء كه است آن اصليشان
و شنونده بين مشترك عاطفي و ادراكي فضاي ايجاد در و سازد عملي
توازن و كلمات زيبايي و آهنگي خوش كه گونهاي به كند ، كمك گوينده
بايد لفظ:گفتهاند خصوص اين در.است شنونده انفعالات وسيلهساز جملات
يا كوچكتر اگر تن ، جامهبراي و پا براي كفش كه همچنان معنيباشد ، قالب
معني به وافي لفظ اگر سخني دراست رنج تنبه باشد ، اندازه از بزرگتر
معني از بيش لفظ اگر و نشود معلوم مراد باشد ، آن قصور و ونقص نبوده
.ميآورد ملالت نيز آن باشد
مخاطب نظر از گرفتن بهره 8ـ
.است ارتباط تقويت و حفظ شيوههاي موثرترين و بهترين جمله از روش اين
مورد خودش به مفاهيم و حقيقت نماياندن براي وي سخنان كه معنا بدين
.شود استفاده كردنش قانع براي وي استدلالهاي از و گيرد قرار استفاده
دادن شونده به صحبت اجازه 9ـ
او توجه دامنه بر و ميكاهد مخاطب توجه ميزان از كه علتهايي از يكي
در.است گوينده جانب از گفتن سخن اجازه عدم ميگذارد ، منفي تاثير
به نسبت تا باشد داشته نظر اظهار براي فرصتي بايد نيز مخاطب واقع
روبهرو وضعيتي چنين با فردي اگر حال.دهد نشان تمايل ارتباط ادامه
نميشود توجهي حرفهايش به كند احساس ميگويد ، سخن كه آنگاه و شود
كه علاقهمنديم ما اغلب زيرا.بود خواهد بياثر وي بر سخني هر بالطبع
هيچكس و دهند نشان عكسالعمل ما اعمال و گفتهها مقابل در ديگران
و ميشود اطمينان سلب باعث بياعتنايي زيرا ندارد ، دوست را بياعتنايي
ارتباط ادامه از را مقابل طرف كه برسد حدي به است ممكن امر اين
.كند منصرف
غيركلامي رفتارهاي از گرفتن بهره 10ـ
طرز چشم ، سر ، دست ، چهره ، حركات طريق از زدن ، حرف بر علاوه آدمي
و ميپردازد احساس بيان و ارتباط ايجاد به نيز كردن نگاه و ايستادن
و گفت ادامه به را او و منتقل شنونده به را قويتري عواطف ترتيب بدين
اين از حاصل خوشنودي احساس.ميكند منصرف آن از يا و ترغيب شنود
.ميافزايد ارتباط تقويت بر موقعيت
كردن سوال 11ـ
را مطلب به گو ، علاقه و گفت مورد موضوع به نسبت كنجكاوي و پرسش
عبارت به.ميافزايد سخن بهادامه گوينده تمايل بر نيز و ميرساند
نزديك شنونده علاقه به صحبت مورد مطلب كند كهاحساس زماني ديگر ،
تاثير بر اين و ميدهد خرج به ارتباط حفظ به بيشتري علاقه نيز وي است
.ميافزايد طرفين بر پيام
كردن گوش 12ـ
طرف دو از پيام عدمدرك موثر ، ارتباط برقراري موانع مهمترين از يكي
بايد است مهارت داراي ارتباطي نظر كهاز كسي بنابراين.است ارتباط
را منظورش او كند ، احساس پيام كننده ارسال كه كند عمل گونهاي به
موارد ، اين.است كردن گوش درست فهميدن ، اين شرط كه است فهميده
روابط فردي نيازهاي جمله از كه مهارتهايارتباطي از بود مختصري
تسهيم و تفهيم ، تفاهم زمينه ارتباط اين است اميد.ميشود عموميهامحسوب
عموميها روابط امور پيشبرد موجب و كرده فراهم را دانسته و تجارب
.شود
رضازاده حميد