پنجم ، شماره 1406 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 12 چهارشنبه 21
|
|
ماندگي راه در حديث نمايش نقد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
عدم و پردازي بديهه به توجه -تختحوضي نمايشهاي در غنايي كيفيت
و بازيگران فردي خلاقيتهاي مرهون بيشتر - نمايشي متن به تام اتكاء
گرفتهاست خود به نزولي سير سالهاست متاسفانه كه است اجرا در مداومت
ميآيند پختهبدست تخممرغ از كه نمايشمرغهايي بر يادداشتي
چرمشير محمد:نويسنده
كهورينژاد سيروس:كارگردان
حميد (زنپوش)بشارتي فرهاد ،(سياه) ميراحمدي آرش:بازيگران
(ارباب) ابراهيمي
:اجرا مكان و زمان
مدرس تربيت دانشكده ماه 76 ، آبان
را آدمهايي مكرر و دلتنگي حديث محزوني ، نواي صحنه ، روشن -تاريك در
تازه جاني و بزدايند تن از را فراموشي غبار ميكوشند كه ميكند زمزمه
در مصائببيشمار ، با آدمهايي.بدمند مانده راه در هنري كالبد به
كنج اين از را آنها و كند شايدمعجزه كه نشستهاند كسي آمدن انتظار
را ومنزلتش قرب كه هنري و هنرمندان به بيمهري حكايت.بيرونبكشد خراب
.درنيافتهايم درستي به
است كوششي ميآيند بدست پخته تخممرغ از كه حوضيمرغهايي تخت نمايش
شده واقع بيتوجهي مورد دلايلي به سالهاست كه سنتي نمايشهاي احياي در
كاركردهاي نوعش ، هر در هنر كه دريافت ميتوان گذرا نگاهي بااست
اثر ، يك خلق در آزادي ضرورت بنابه ميتواند و است چندگانهدارد خاصي
ننهد ، گردن سفارشي و خواست هيچ به و نهد بالندگي و تكامل مسير در پا
.گردد شده تعيين پيش از مقاصدي با مشخص هدفي مغلوب دليل هر به هم يا
در مثلا كه روشي.ميشود معلوم ناهنر و هنر تكليف كه جاست همين از و
نازل ، سطح دستمايههاي هجوم منجربه سنتي ، مخصوصانمايشهاي و تئاتر
يك به محدود را سنتي كهنمايشهاي روشي.است شده خلاقيت فاقد و پايين
روشي.است كرده چهار و سه درجه سالن چند در واجرا سال در جشنواره
متخصصان و بانيان و مطبوعاتبرنميانگيزد سوي از عكسالعملي هيچ كه
كمدي ، بنيانگذار اينكه.است داده قرار حاشيه در را رشته اين
را نشيبي و پرفراز مسير تاريخ ، طول در كمدي اينكه بودهاند ، يونانيان
و تاليف چندين در مندرج است ، مكتوبي و مطول حديث گذرانده ، سر از
و طنز خنده ، همه با كه است كمدي ويژگي مهمترين به توجه هدف ، .ترجمه
نه و آورد ، بشمار روز مسائل در جدي مداخله بايد بودنش سرگرمكننده
مگر نميآيد بدست اين و.خاص شخصيتي و لهجه گويش ، اقليت ، انداختن دست
و بداريم پاس را آزاديش نمائيم ، درك را بتوانيمديگري ما كه زماني
اين از غير و است كمدي ذات در انتقاد بخنديم ، خويشتن به باشيم قادر
كه روشي.نيست بيش گونهاي حباب موفقيتهاي و خودنمايي سراب باشد ، اگر
قدم راه اين در جان و دل با و صميمانه كه افرادي براي شرم جز
وفور از كه تراژدي برخلاف كمدي ، تكوين.ندارد ديگري حاصل برميدارند ،
آنكه بجاي مرگ ، با برخورد لحظه در بشر يعني ميگيرد ، سرچشمه نيرو
فرياد آشيل با همراه و ميرود پيش به و ميكند مهيا را خود بگريزد ،
واكنش از برهان ، بيحاصلم تشويش از مرا خداوندا:كه ميكند
از حراست كه هنگامي به ميشود ، پديدار خودداري با همراه غيرمستقيمي
.ميافتد مخاطره به ما خود وجود
را خطر كردن شوخي آدميبا تا ميشود ، زاده خودداري از كمدي حقيقت در
سبب من شوخيهاي:كه شود صدا هم بامناندر و برساند حداقل به
مبداء يك از متضاد ، موقعيت اين دو هر.كيستم ندانم من كه ميشود
نمايشمرغهايي آدمهاي كه چنان ما ، انزواي و تشويش:ميگيرند سرچشمه
خود هراس بر هميشگي بازي يك در ميكوشند خود نامتعارف جمع با..كه
.آيند فائق
ناخواسته بيايد ، كهاستاد بيهوده انتظاري در ارباب و زنپوش سياه ،
كه درگيريهايي.ميكنند آشكار رويصحنه بر را درگيريهايشان
كه آنچيزي صورت به هركسي كه آنطور ميكند ، مطرح را خواستههايشخصي
.نيست هست ، كه چيزي آن كه دارد باور خوبي به و ميشود ظاهر نيست
و طلب اين در و ميداند ، خود حق كه است چيزي آن جستجوي در هركسي
.است آن قرباني نخستين او خود كشمكش ،
عدم و بهبديههپردازي توجه -حوضي تخت نمايشهاي در غنايي كيفيت
و بازيگران فردي خلاقيتهاي مرهون بيشتر -نمايشي متن به تام اتكاء
گرفته خود به نزولي سير سالهاست متاسفانه كه است اجرا در مداومت
بعضا و موضوعي هماهنگي عدم است ، زده دامن را سير اين كه نگرشي.است
.امروزي اجراهاي در ميدانند نمايشها اين تكراري
ويژهاي لباس و گريم بازي ، نوع ;دارد خود خاص ويژگيهاي سنتي نمايش
كنيم برخورد آن با موزهاي كه كند وادار را ما نبايد اينها اما دارد ،
حوضي تخت نمايش بازيگر.كنيم نگاهش گذشته مات شيشه پشت از هميشه و
غلو صورت به را ما كردار و رفتار ميدهد ، نمايش را زندگي شده هجو شكل
ما كه است محدود و بسته آنقدر زندگي دايره آيا اما ميدهد ، ارائه شده
آيا ببريم؟ صحنه به را نمايشي تكراري و كهنه موضوعات همان با بايد
تاملديده قابل نكته پيرامونمان و امروزي آدمهاي روابط و مسائل در
و قديمي موضوعاتي تكرار نكنيمبراي بهانه را استعاره و تمثيل نميشود؟
.كهنه
-بازيگر مستقيم درارتباط كه نمايشي نيست ، متن به متكي كه نمايشي
و ببخشد وسعت را نگاهش دامنه بايد و ميگيرد ، ميتواند شكل تماشائيان
بنيان يعني تئاتر كه چرا نماند؟ دخترش و ارباب سياه ، مثلث اسير
يا كمد حوضي ، تخت نمايش و.جمع و فرد مابين دادوستدي ارتباط ، گذاشتن
سبب را دادوستد اين نوع بيشترين سيار نمايشهاي اصولا و دلارته
.ميشوند
شكل اما است ، استوار موقعيت همين بر چه اگر..كه نمايشمرغهايي
و بسته گوش و چشم سياه آن ديگر سياه آن در كه ميدهد ارائه تازهاي
حرفه اين به كه زندگي ، از روشني درك با است آدمي.نيست گذشته خطاكار
و است آفرين شادي دارد ، مشخص هدفي.ميورزد عشق فهميها كج همه با
شادي بهخاطر فقط را مصائب و جرح و ضرب.ببيند غمگين كسيرا نميخواهد
و گريزي هنجار از است ونمونهاي.ميخرد جان به تماشائيان به بخشيدن
درپرداخت مهارت بر علاوه نيز زنپوش شخصيت.شكلهايقراردادي از فراروي
.است اين از پيش درنمايشهاي زنپوش شخصيت هجو نوعي به آن ،
از دست باز اوضاع ، سامانگرفتن به در نااميدياش و ياس همه با ارباب
براي بلكه موقعيت ، در گرفتن قرار بخاطر نهفقط ;برنميدارد تلاش
در سه هر كه چرا بازيگري آن از مهمتر و حرفه اين به گذاشتن احترام
و مطلق تضاد آوردن فراچنگ از است عبارت بازيگر هنر دارند باور نهايت
.است اراده هنر بازيگري كه اين و خودانگيختگي بر تسلط
مهم عنصر يك به قرارداديبايد شكلهاي از رهايي براي تمرين بر علاوه
چه آنها ببينيم اول اما.هستند تماشائيان آن و كرد توجه هم ديگر
زندگي.كنند فراموش را خود كه ميآيند دليل اين به آنها.هستند كساني
ياد از را شخصيتشان لحظاتي براي و بسپارند فراموشي به را روزمرهشان
تا ميآيند خوددارند ، خاص شخصي و كوچك دلمشغوليهاي كه آنها.ببرند
دور را تشويشها مهم اين.ديگرانباشند بزرگتر دلمشغوليهاي شاهد
توازنزندگي تطبيق شاهد ميخواهند و هستند تعالي درجستجوي.ميكند
.باشند
تكراري و كهنه بهموضوعات نسبت را آنها عادتپذير ذهن كوشيد بايد
قابليتهاي ديگر ، گروههاي همت به و گسترده صورت به بايد.كرد دگرگون
و بازي نوع موضوع ، در تنوع و كثرت شاهد تا كرد منعكس را هنر اين
اجرا ، در هماهنگي بر علاوه..كه نمايشمرغهايي در.باشند كارگرداني
و باتماشائيان ارتباط ايجاد بازيگران ، روان و مسلط بازي ميتوانبه
اشاره نمايشهاست ، اينگونه كهويژگي صحنه ، ابزار حداقل از استفاده
بيگناه محمدرضا.كرد