پنجم ، شماره 1407 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 13 پنجشنبه 22
|
|
آدمي احساس سادگي به
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نقاش هنرمند ميرفخرايي آويز با گو و گفت
بروم ، نقاشي كلاس به ميتوانستم تنها بودن ناشنوا دليل به كودكي در
و كردهام باز زبان كه كردم احساس كشفكردم ، را خودم من نقاشي در اما
هستند من بيانكننده من نقاشيهاي ;بزنم ميتوانمحرف
هنرمند ميرفخرايي ، آويز نقاشي آثار از نمايشگاهي پيش چندي ;اشاره
با ميرفخرايي آويز.شد برپا برگ گالري در كشورمان مستعد و ناشنوا
.است رسيده خود خاص بيان و سبك به سبكهايمختلف ، تجربه از گذر
مناظر;مردمي مضامين با واقعگرا آثاري شاهد نمايشگاه اين چندانكهدر
آب ، در انعكاسشان و ونور رنگ بازي با بندر ، در قايقها ازدحام و شهري
انباشت با شدهاند ، كار دوار گاه و ومنقطع كوتاه قلمهاي ضربه با كه
همچنينآثاري.بودهايم امپرسيونيستها سبك به تابناك نابو رنگهاي
در رنگي شرههاي باچكههاو شده ، ساده اندامي و چهره از اكسپرسيونيستي
ارائه نمايشگاه اين در است ، رفته انتزاعپيش سوي به كه سياه ، زمينه
ميكشدكه تصوير به را انسانهايي آثارش ، در آويزميرفخراييشدهاند
گوشهاي در گاه موميكه انسانهايي ;شدهاند ساخته خمير يا موم از گويي
گاه و دارند قرار شده اغراق وسايهاي نور با ودفرمه ، بسته فضاهاي از
همه ;متروك و كهنه مكانهاي و روستايي يا فضاهايشهري در نيز
ديگران ، ازهياهوي دور كه است كودكي مثل او نگاه.سكوت و درانتظارند
خود ، خاص شكل به و گذرانده ذهن ازصافي و برگزيده را زندگي از لحظاتي
در و باطراوت و جوان نگاهي با او.است داده قرار پيشرويمان دوباره
بيشتر را ما او با گو و گفت.نگريستهاست اطرافش به آزموده حال عين
.ميسازد آشنا ديدگاههايش با
هنري رشته دراين كاريتان سابقه درباره خودتان معرفي ضمن لطفا
انگليسي كلاس به همه.بود سرگرمي نوع يك من براي نقاشي بگوييد؟
ناشنوا بهدليل شايد هم من و ميگرفتند پيانو درس بعضيها ميرفتند ،
را خودم من نقاشي در اما.بروم نقاشي كلاس به ميتوانستم تنها بودنم
.بزنم حرف ميتوانم و كردهام باز زبان كه كردم احساس كردم ، كشف
.هستند من بيانكننده من نقاشيهاي
به جدي بهطور سالگي از 1817 و شدم متولد تهران در سال 1340 در
عضو و دارم اسلو هنري هنرستان از هنري ديپلم فوق.پرداختم نقاشي
جمعي و فردي متعدد نمايشگاههاي در و نروژهستم حرفهاي هنرمندان انجمن
.داشتهام شركت
نروژ دبيرستان دوره درسي كتابهاي در من نقاشيهاي از يكي سال 1995 در
زمينه در نقاشي بر علاوه.شد چاپ Doreneapenesميشوند باز درها
نايل موفقيتهايي به نيز زمينه اين در و فعاليتدارم كارتوني فيلمهاي
.سينمايي فستيوال چندين در شركت جمله شدهاماز
عام معني به اينكهنقاشي از بيش نمايشگاه ، اين در شما آثار بيشتر
انيميشن براي تصاويري يا و كتاب ، پوستر تصويرگري به باشند ، آن
منظور نميدانم من شدهاند؟ تصوير منظور اين به اينها آيا شبيهاند ،
به كار دو تنها نمايشگاه ، اين در.است چه عام معني به نقاشي از شما
كار انيميشن فيلم براي يك هيچ و است شده تنظيم پوستر براي مشخص طور
در ريشه شايد ميدهد ، دست شما به احساس اين اينكه دليلاست نشده
و است داستاني بيانگر تابلو هر من براي.باشد داشته آثار اين واقعيت
و لحظهاي تابلو هر.است آنداستان از مهمي لحظه نشاندهنده كادر هر
متبلوركننده تابلوها اين.دارد من مشاهداتواقعي در ريشه لحظه هر
انسانها تعامل در من روز طول در كه است چيزي آن مناز احساس
سخنگوي بدنانسانها و دست حركات صورتها ، من براي.ميكنم مشاهده
انسانها ، رفتار ميگيرم اتوبوسقرار صف در وقتي.آنهاست احساس
لحظههايي تابلوها اين.دارم نظر زير را عواطفآنها احساسات ، صحنهها ،
حركات و اشكال تركيبرنگ ، با ميكند سعي تابلو هر.هستند من ازمشاهدات
اين با.بپردازد كردهام مشاهده من درونيآنچه احساسات بيان به صورت
آرامشايجاد با همراه سكوت احساس نوع يك بيننده مندر كارهاي حال
.تاكيدكردهاند سكوت اين بر منتقدان از بسياري.ميكند
بصري جلوه دارد ، برايتاناهميت همه از بيش ويژگيهايي چه نقاشي ، در
منفك هنر غير از را هنر چه آن مضمونآنها؟ و مفهوم يا و آثار
نميتوان پس.است آنها زيباييشناسانه مشخصههاي مسلما ميكند ،
من ضمن در.ندارد اهميت تو براي بصري جلوههاي و هستي نقاشي:ادعاكرد
مفاهيم به كه نميكنم فكر من و نميكنم نقد را دنيا من نيستم ، فيلسوف
آن با را جهانيان بايستي خود هنر طريق از كه يافتهام دست حقايقي و
اين ولي است مهم من براي مفهوم نيستم فيلسوف كه آن با ولي سازم آشنا
طريق از ميكنم سعي من.انسانها احساسات سادگي به بوده ، ساده مفاهيم
بيانكنم ، روزمرهشان زندگي در را آن ارتباط انسانها ، رابطه تابلوهايم
بيان را ميگذارند رويمن بر مردم كه تاثيري بلكه كنم نقد كه اين نه
.كنم
نقاط از نقطهاي هرلحظه.است لحظهاي كادر هر است ، تابلوكادري هر
نيز را لحظهها توالي كه كنم نقاشي چنان آن ميكنم سعي من.است متوالي
اين ميكنم سعي من.ميگيرند شكل روندي در انسانها احساس.دهم نشان
.كنم بيان كادر يك در را احساس
روبرو آن با روزمرهايكه واقعيت از لحظهها اين كادرها ، اين بيشتر
برقرار در سعي من نقاشيهاي كه آن خلاصه.است پذيرفته تاثير بودهام
همانقدر مضمون آنها در و داشته بيننده احساس با مستقيم ارتباط كردن
.بصري كهجلوه است مهم
خانهها بامبلمان نيست قرار من نقاشيهاينيست تزييني من هنر اما
نيستم صنعتگر من.باشند شده تشكيل بصري صرف تكنيكهاي از و بيايد جور
.بيافرينم تزييني كاري بصري صرفا و زيبا تكنيكهاي ارائه با كه
اين هستيم ، بسيارمتفاوت سبكهاي با آثاري شاهد حاضر نمايشگاه در
شما آثار در تكاملي سير اينها آيا ميدهيد؟ توضيح چگونه را گانگي چند
يا و رسيده ديگر سبك به رفته رفته و شده شروع سبكي از كه هستند
انسان هر شماست؟ جستجوي و تجربهگري از دورهاي هم از مجزا هركدام
شود تخمير آماده پيش از قالبهاي در يا ;ندارد بيشتر راه دو زندگي در
زندگي جستجوي به بپردازد ، خويشتن جستجوي به.بپردازد جستجو به يا و
روزمره زندگي.شود خود كرده ، پيدا را خود ذات را ، خود و بپردازد
دائم انسان هر بنابراينميكند بيگانه خويش خويشتن از را دائمها
قاعده اين از جدا نيز هنرمندباشد خود از شناخت جستجوي در بايستي
هنري شده تعيين پيش از قالبهاي بستر در كه نخواهيم اگر.نيست كلي
جستجوگر بايد بپوسيم خود زيباي و والا تكنيكهاي در و شويم تخمير
جز نيست چيز هيچ نتيجه تكامل و بردارد در تكامل جستجو اما.باشيم
و كردن امتحان دوباره و كردن اشتباه شناختن ، را خود كردن ، امتحان
.شناختن را خود باز
را پيش سال از1210 آثاري من نمايشگاه اين در شده ارائه كارهاي در
اما است ، بوده خود يافتن براي من جستجوي آثار ايندادهام ارائه
سبك در آثار اين درصد تا 90 از 80 بيش حقيقت در آثار ، اين عمده
و كس هيچ از استو من سبك كنم ادعا ميتوانم جرات به كه شده مشخصارائه
.نشده تقليد كجا هيچ
تقليد را بتي هيچ.زندگي مجله جز به نزدهام ، ورق را مجلهاي هيچ
عنوان به را خود ارزش ارزشيابي با يابد ، خوب نمودهام سعي و نكردهام
بيان براي را نقاشي سبك و شيوه بهترين و بشناسم ناشنوا هنرمندي
مسلما.بودهام موفق حدي تا ميكنم احساس.كنم انتخاب احساساتم
از پر جاده در حركت كنم ، صحبت اميدوارانه اگر من آينده نقاشيهاي
نخواهد همين مسلما ولي.است راه همين امتداد در تكامل دستانداز
او متكاملتر كارهاي با را او خام كوبيسم بنگريد ، پيكاسو به.بود
.ميبينيد راه يك درامتداد را هنرمند يك تكامل شما كنيد ، مقايسه
عنوان به و ارزيابيميكنيد چگونه كشورمان در را هنرمند و هنر وضعيت
براي حلي راه چه و هستيد روبرو ومشكلاتي مسائل چه با هنرمند زن يك
ميكنيد؟ پيشنهاد اينمشكلات رفع
و كرد جدا عام شكل به هنرمند از نميتوان را زن هنرمند مسلما
چه و زن چه است ، هنرمند هنرمند ، .گرفت نظر در ويژهاي جايگاه برايش
حقوق از محروميت سال هزاران شايد و صدها زيربار در زن اما.مرد
ويژه كمك و ياري به احتياج امروزه جهاني ، مردسالار درجوامع خود
را محروميت سخت پوسته بتواند تا دارد خود استعدادهاي بروز براي
.دهد نشان را خويشتن استعدادهاي و خود و بشكافد
اين از جدا ايراني هنرمند زن بگويم بهتر يا ايراني زن كه آن مسلم
و آمده وجود به مثبت جويبسيار ميكنم احساس امروزه.نيست كلي مقوله
.ميباشد واقعيت اين نشاندهنده هنري همهعرصههاي در زن هنرمندان حضور
هنر اين.است سرزمين اين مردم فرهنگ و احساسات بيانگر ايراني هنر
از و سويي از بازار ناملايمات دستخوش دائم و است شكننده و ترد
هنرمند و هنر به متمركز كمك.ميگيرد ديگرقرار سوي از خودبيگانگي
تنها جامعه ، مسلما هنري نمايندگان طريق از و فردي بدونتصميمگيريهاي
از هوس و هوي و بازار ازقيد سرزمين اين فرهنگ و هنر نجات راه
.است خودبيگانگي
اعتمادي شهلا