پنجم ، شماره 1407 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 13 پنجشنبه 22
|
|
زندگي از ديگري فصل ;كهنسالي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
داريم؟ رفتاري چگونه خانواده كهنسالان با
دهيم آنهامجال به و شويم پذيرا رويگشاده با را تنها كهنسالان
كنند امنيتزندگي احساس با و جمعآشنايان ميان در تا
ديگر فصلي
پس و سپريميشود زمان گذر در رمزش رازو و شكوه همه با جواني دوره
كهنسالي دوران به ناچارقدم به انساني هر روزگارميانسالي ، از
را زندگي زهر ، همچون همراهشود ، تنهايي با اگر كهنسالي.ميگذارد
بر ايرانيان ما.ميكند ناپذير تحمل و تلخ عمر سالهاي واپسين در
نقطه عنوان به كهنسالان به كه آموختهايم خود ، ديني و ملي فرهنگ مبناي
گشادهرويي و مهرباني با و نهيم ارج خانه بركت و خانواده اتكاء
جسمي توان دادن دست از علت به عزيزان اين كه بخصوص.باشيم پذيرايشان
از بسياري در هنوز.دارند همراهي و پشتيباني به بيشتري نياز
رقابت پدربزرگها يا مادربزرگها ميزباني براي ايراني ، خانوادههاي
رابطهاي رقابت ، اين در كودكان رغبت و شوق و دارد وجود پرشوري
را نسلها ميان عميقانساني پيوندهاي از اسرارآميز شفتانگيزو
.برملاميكند
زود حساسو كودك بسان كهنسالي دردوره آدمي ميگويند روانشناسان
بيشمار خيزابهاي همچون وجودش ناسازگاري ، بروزاندك با و ميشود رنج
وجودش اعماق تا وشكست ، رنجش اين و ميآيد در تلاطم آرامبه بركه يك
گفتار و رفتار هموراه بايد حساسيتپيران اين از آگاهي بالانهميكند
بعد يك كهنساليدر بانوي د ، -خانمزيور.كنيم ادا سنجيده را خود
پارك به نوهخردسالش همراه تا يافته پائيزفرصت دلپذير ازظهر
زندگي همسرم كه است سال سه:ميگويد كهنسالي درباره قيطريهبيايد ،
دو و يكپسر خدا ، شكر اما.است مارفته ميان از و گفته ترك را
تحويل سال هنگام عيدو شب.نگذاشتهاند تنها دم ، مرا يك حتي دخترم ،
با كه آنها از هركدام چون باشيم ، هم دور ناچاريم ، همگي ما
در ميخواهند هستند ، ساكن تهران شهر مختلف نقاط در فاصلهايبعيد
نه هيچكدامشان به چوننميتوانم و باشند من كنار سال لحظهتحويل
اتاقهاي كه نارمك در بزرگم دختر خانه در همگي ناچار به بگويم ،
سنت يك صورت به شدن جمع اين كه است سال سه و ميشويم جمع دارد بيشتري
.است آمده در
و باشي تنها بودي ناچار و همراهياتنميكردند خانواده اگر:ميگويم
داشتي؟ احساسي چه بروي سالمندان خانه به يا
:ميگويد سكوت لحظاتي از پس
به بهارپارسال من.باشد سخت ميكنم امافكر نكردهام ، تجربه هنوز ـ
بستري بيمارستان ران ، در استخوان شكستگي و ازپله افتادن علت
دور آنها از كه شبهايي اما ميزدند ، سر من به هميشه بودم ، بچهها
را آنها از دوري طاقت من نميكنم فكر نه ، .ميريختم اشك مدام بودم ،
.باشم داشته
واعضاي پسرش تنها ديدار براي چندروزي كه ف- بانوگلين با
سينما در است ، آمده بيرون سالمندان خانه از طورموقت به او خانواده
:ميدهد پاسخ ما پرسش به خنده و خوشرويي با.ميشويم روبرو
موقع ، آنفوتكرد بود ، ارتش افسربازنشسته كه شوهرم پيش سال 16
به او ديدن دوباربراي يكي.ميبرد سر به ازكشور خارج در پسرم
و برگشتم عجله با و شد تنگ ايران براي دلم دوبار هر اما رفتم ، خارج
برگشته كشور به پسرم كه است سال دادم40 ادامه زندگيام به تنهايي به
به بازگشت زمان همان از او.است ساله دختر 2 يك و همسر داراي حالا و
چند.شوم ماندگار همانجا و بروم آنها خانه به كه كرد اصرار ايران
و پختوپز ، و داري بچه شده كارم ديدم ، اما كردم ، را كار اين ماهي
و چيني گلهاي ساختن مطالعه ، مثل علاقهام مورد كارهاي به نميتوانم
جوانيام دوران ازدوستان يكي ديدن براي بعد چندي.بدهم ادامه گلدوزي
پنهان چه شما از رفتم آنجا به بود ، رفته سالمندان خانه به كه
واندياست سال حدود 2 الان و مناسبتريافتم زندگيام براي را فضايآنجا
و عروس برايپسر ، دلم كه هم گاهي و سرميبرم به سالمندان خانه در كه
گلسازي هم خانهسالمندان ، در.ميآيم آنها ديدن ميشودبه تنگ نوهام
دارم ، خوبي روحيه الحمدالله من.ميدهم آموزش ديگران به هم و ميكنم
غم دامان به ندارد دليل كنيم زندگي بايد زندهايم تا ميگويم يعني
اين مهم است ، زندگي از ديگري فصل هم كهنسالي من نظر به.ببريم پناه
عروسگلين و پسر باشيم مفيد ديگران براي بتوانيم ترتيب چه به كه است
خانواده بهبزرگ تحسينآميز نگاههاي با لبخنداما و سكوت با خانم ،
.مينگرند
يعني من سن هم ربابه ، :ميزند حرف هم بانوربابه از خانم اماگلين
خانه به را او پيش سال سه از و.است رنجور و بيمار اما ساله 73
ناسازگاريهاي اثر بر غمگين ، و تنها زن اينآوردهاند سالمندان
زندگي كشور شمال شهرهاي از يكي در كه ديگرش پسر پذيرش عدم و عروساش
دارد احتياج شدت به او.بيايد سالمندان خانه به است شده ناچار ميكند
او زندگي در زن اين كه ميگويد عروساش اما باشد ، خانواده ميان در كه
من متاسفانه.ميكشاند آشوب به را خانه محيط و ميكند مداخله وشوهرش
خود همسر مادر از درستي درك و شناخت هيچ جوان ، عروس كه دريافتهام
حالا و ميگذارد مداخله حساب رابه او نظر اظهار كوچكترين و ندارد
.شود مقيم سالمندان خانه در است ناچار ربابه
دايمي تحملحضور خانوادهها از بسياري:ميگويد روانشناس پزشك يك
براي علت ، همين به وشايد ندارند خود خانوادگي درجمع را ثالث فرد
نوبتبندي ميانخودشان متعدد فرزندان ياپدربزرگ ، بزرگ مادر پذيرش
پذيرش خود همسر مادر يا بهپدر نسبت عروس كه است كافي.ميكنند
و نياورد تاب را خود همسر پدر يا مادر حضور داماد يا و باشد نداشته
.ميرسد جدايي دوران آنگاه
جديديعني خانههاي فضاي شدن علتهامحدود از يكي:ميافزايد وي
و تو در تو وسيع ، اتاقهاي حياط كه قديم درخانههاياست آپارتمان
در شايد.ميكردند زندگي كنارهم در نسل سه يا دو كافيداشتند فضاي
اين از بتوانيمنمونههايي كشورمان شهرهايكوچك و روستاها از بعضي
محدود فضاي و زندگي نوع اما بيابيم ، را مسالمتآميز همزيستي
شوهرجوان و زن البته.است كاسته هم آدمها بردباري از امروز ، خانههاي
توافق به كهنسالخانواده عضو پذيرش براي و داشتهباشند كافي شناخت اگر
زيرا يافتهاند دست بزرگ موهبت يك به واقع در برسند ، آگاهانهاي
در اضطراب و افسردگي بيماريهاي كه است داده نشان روانشناسي تحقيقات
كمتر دارند ، مشتركي زندگي خود كهنسالان با كه خانوادههايي اعضا ميان
زندگي تعادل نوعي به بزرگها ، مادر و بزرگها پدرميشود ديده
به منجر كوچك برخوردهاي نميگذارند و ميكنند برقرار نيز را خانوادگي
.شود خانوادگي زندگي در غيرقابلبازگشت و عميق اختلافات
در كهنسالان حضور كه ميدهد جامعهشناسينشان بررسيهاي همچنين
كمك نسلديگر به نسلي از فرهنگ وعميق آرام انتقال به خانوادهها
كهن و غني بهفرهنگ جديد نسل پايبندي رابراي زمينه و ميكند
ايجاد و ديني باورهاي انتقال در كهنسالان.ميسازد مساعدتر خود نياكان
اين از و دارند اساسي نقشي نيز كوچكترها در آرامش با همراه اعتقاد
جديد نسل در پسنديده عادات اخلاق ، كردن نهادينه در مهمي نقش طريق ،
.باشند داشته ميتوانند
ملت درپارك كه كهنسال شاعر و دبيربازنشسته آقايمعافي حرفهاي
:است شنيدني نيز مواجهشدهايم ، او با
زمينهآموزش در متحد ملل پوسترهايسازمان معروفترين از يكي
سنگي تخته بر پيرمردي كودكان ، به زيست ازمحيط مراقبت و مفاهيم
با نيست ، درخت و گياه و آب از نشاني ديگر كه برهوت يك در و نشسته
طبيعت كه ميگويد سخن روزگاري از خود ، دست دور و گذشته خاطرات مرور
بشر به دوستداشتنياش و گرانقدر مواهب همه با را خود زيباي فصل چهار
اين از مفاهيمي آموزش در كهنسالان ترتيب ، اين به.است داشته ارزاني
تعيينكننده نقشي است حياتي زيست كره و بشر زندگي ادامه براي كه دست
كشورهاي از خيلي در انساني ، روابط و عاطفي جنبههاي بر علاوه.دارند
در نمونه عنوان به.ميباشند قايل ويژهاي ارزش كهنسالان براي جهان
به سال زنان 60 و مردان به بيمهها و خدمات از بسياري ارائه فرانسه
يا و قطار اتوبوس ، به سوارشدن براي هيچوقت آنها.است رايگان بالا
من نظر به.ميكنند مراعات را آنها مردم ، حقوق چون نميمانند صف خريددر
چون دارد ، جامعه در بازتابخوبي كهنسالان خاطر وامنيت رفاه تامين
.خيمهميزند همه زندگي بر كهنسالي
كوهيار:از گزارش