پنجم ، شماره 1407 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 13 پنجشنبه 22
|
|
(ع) علي شاعرانه سرايشهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
امام به منسوب سرودههاي مترجم امامي ، ابوالقاسم دكتر با گفتوگويي
(ع)علي
:اشاره
نماينده نهجالبلاغه ، .ندارد خاطر به (ع)علي از بزرگتر سخنوري تاريخ ،
و اعجاب به را خوانندهاي هر كه است بينظير سخنوري پرخروشو روحي
مولا از سرودههايي نيز ، شاعرانه سرايشهاي وادي در اما.واميدارد درنگ
.است شده گردآوري حضرت بدان منسوب ديواني در و شده نقل (ع)علي
شيوهاي به معاصر ، اديب و قرآن مترجم امامي ، ابوالقاسم دكتر
ترجمه خجستهرا ديوان اين يكدست ، و پارسي آفاقزباني در هنرمندانه ،
گفتگويي (ع)اميرالمومنين ميلاد فرخندگي به باب اين در.كردهاند
.ميرسد گرامي نظرخوانندگان به ذيل در كه دادهايم انجام باايشان
معارف سرويس
مذهب در امامت سرسلسله و ومحبوب ، بزرگ اسوه ،(ع)علي امام:همشهري
تپش به را دلها دربارهاميرالمومنين سخني هر بنابراين.است شيعه
ديوان از زيبايي ترجمه توفيق حضرتعالي اينكه به توجه با.درميآورد
به شاعري نسبت درباره خواهشمنديم داشتهايد ، را (ع)امام به منسوب
.بفرماييد توضيح (ع)علي امام
شاعران شمار در را (ع)امام پژوهشگران ، از بسياري اگرچه:امامي دكتر
ايشان از شعرهايي اما نميكنند ، را كار اين هم درستي وبه نميآورند ،
سه شاعرانپيامبر:گويد كتابعقدالفريد در ابنعبدربه.كردهاند نقل
مسيب ازسعيد سپس.رواحه عبدالله و مالك ثابت ، كعب حسانبن ;بودهاند كس
شاعرترينسه علي و بود ، شاعر عمر بود ، ابوبكرشاعر:است گفته كه آرد
امام شعر نمونه بهعنوان را زير مطلع به چكامهاي آنگاه.بود تن
:ميآورد
ظلها يخفق السوداء الرايه لنا
...تقدما حضين قدمها قيل اذا
حضين:گويند چون و بتپد كهسايهاش سياه درفش آن ماست آن از:يعني
.رود پيش پيشبراش
.چكد خون و مرگ آن از كه چنان مرگرساندش ، گرداب به تا زندش ، صف به
الخ
سيدرضي ، رازي ، مسكويه ابنقتيبه ، طبري ، ;ازجمله پيشينيان ، از بسياري
زمخشري ، شيخطوسي ، مفيد ، شيخ اصفهاني ، راغب ابوالفرجاصفهاني ،
امام از سرودههايي ديگر ، بسياري و سيوطي ، مجلسي ابنعبدربه ، طبرسي ،
ادب و تفسير و حديث منابع در كاملي جوي و جست اگر.كردهاند نقل
.دهد دست تازي
را آن توضيحات و توفيقترجمه شما كه (ع)علي امام ديوان:همشهري
كيست؟ آن گردآورنده و دارد چهمشخصاتي داشتهايد ،
محمدبن ابوالحسن گردآورنده ، قطبالدين كامل نام:امامي دكتر
مفسر امام شاگرد او.است كيدري نيشابوري بيهقي الحسن الحسينبن
ديوان سرآغاز در.است بوده مجمعالبيان صاحب طبرسي حسن فضلبن ابوعلي
اندرز و پند و ادب در كه را امام سرودههاي از دسته آن نخست كه گويد
اشعار همه سپس.است داده نام الانيقه راالحديقه آن و كرده گرد بود
است نهاده نامانوارالعقول آن بر و آورده گرد كتاب اين در را امام
است گرفته صورت كتابهايي در پيگيري و جستجو و كوشش از پس كار اين كه
تصريح وي.آنهاست از (ع)امام شعرهاي بر مشتمل سهگانه ديوانهاي كه
و قطع به كه نيست مدعي ميآورد ، ديوان اين در كه شعرهايي در كه ميكند
ناممكن آن مانند در قاطع داوري زيرا.است امام انشاء و نظم از يقين
نيز.است كرده بسنده راويان نقل از حاصل گمان به آن در بلكه ;است
بدان آنچه است ممكن چه.گردآورده را امام شعرهاي همه كه نيست مدعي
.باشد كمتر نرسيده بدان آنچه از است يافته دست
چيست؟ (ع)ديوانامام از شما خود نهايي جمعبندي:همشهري
توجه با و راوياناش ، پايگاه به توجه با ديوان ، اين شعر:امامي دكتر
كه گونهاي:است گونه چند بر شعري ، انگيزههاي و معاني و ساختارها به
منابع در كه سرودههايي و رجزها مانند است ، امام سرودههاي از قطع به
شاعران از كه گونهاي.ميشود دانسته حضرت از تكرار و تواتر به معتبر
آن ، در كه گونهاي.است جسته تمثل بدانها سخن ضمن در حضرت و است ديگر
سرايندگان ، كه معني بدين.است (ع) امام از معني و ديگران از لفظ
و برابري صورت اين در كه كشيدهاند ، نظم رشته به را امام نغز سخنان
كه گونهاي.داشت نميتوان چشم امام كلام با را شاعران نظم عياري هم
گونهاي.آوردهاند حضرت احوال در كه است گزارشي يا واقعه منظوم شرح
از كه رجزي.سرودهاند او حالات از حالي زبان به امام دوستداران كه
رجز و سروده ، پاسخشان در رجزي امام كه جنگهاست در امام هماوردان
.است آمده ديوان در دو هر امام پاسخ و حريف
اين؟ از برتر ارجي چه اماماست ، از كه آنجا در ديوان اين شعر حال ،
بر حضرت كه صحهاياست خود اين خوانده ، ديگر ازسرايندهاي امام اگر
به ديگران را امام منثور سخن اگر.است نهاده سخن آن استواري و درستي
از كه است محتوي به قالب ارزش و معني به سخن ارج باز آوردهاند ، نظم
مهر از كه امام حال زبان يا است ، تاريخي رخدادي اگر.است امام
اين سخن ، يك درنيست ارج از خالي باز است ، جوشيده امام دوستداران
ميبدي.امام ادب از برخاسته و برگرفته يا است امام ادب خود يا ديوان
سخني خود شرح آغاز در وي.امام ديوان بر معتبر است شرحي را شافعي
:معني بدين.است استوار و دلپذير سخني امام ديوان درباره كه دارد
اگر ولي باشد ، (ع)علي آن از شعرها اين همه كه نيست دانسته چه اگر
با حال ، هر به..است بسنده من براي باشد ، او از نيز آن از بيتي
از همگان دل و چشم باز دير از گفتيم ، كه ناسرگي همين و ويژگيها همين
.است ميداشته خود سوي به را عام و خاص
متن تصحيح زحمت زيادي حد ترجمه ، تا بر علاوه شما كه ميدانيم:همشهري
امام ديوان ترجمه كهبراي است اين ما سوال ;داشتهايد همبرعهده را
برگزيدهايد؟ را بياني و وشيوه روش چه (ع)علي
ترجمه در كه است همان نگارنده روش ترجمه ، مرحله در:امامي دكتر
:است داشته مسكويه ابوعلي تجاربالامم ترجمه در آن از بيش و كريم قرآن
در قلم نهادن آزاد چه ، متن با پاياپاي گزارهاي به رسيدن براي كوشش
.ميسازد خواندنيتر و شادابتر و روانتر را نثر گاه كه چندان ترجمه ،
كه تصوري از را خواننده و ميسازد دور متن بياني ويژگيهاي از را آن
از.بازميدارد آيد ، پديد ترجمه ميانجيگري به هم كهن ، متن يك از بايد
نزند آسيب پارسي سخن ساختار به كه چندان است كوشيده نگارنده رو ، اين
پرهيز زائد تاب و آب از و بدارد را متن سخن ساختار و واژگان پاس
لفظ به لفظ ترجمه لزوما شعرها ترجمه فارسي عنوانهاي ولي.كند
.نيست آنها عربي متن عنوانهاي
و كنايهها داراي سخنمنظوم ويژه به زباني ، هر در كهن ، سخن
فاصلهاي آنها بياني عرف و قرينهها فضاي از اينك كه است استعارههايي
كتب و است پوشيده ما بر آن ظريف نكتههاي از بسياري و داريم بسيار
هم.ميورزند دريغ پاسخ از جايها بسياري در نيز توضيح منابع و لغت
بويژه ابيات ، برخي ترجمه در ويژه به جايها ، پارهاي در روي ، بدين
كار ميمانند ، ما نوروزگار شعر به گاه خود شعري معاني در كه رجزها
كردهايم ، كه كوششي همه با ما كه چنان.است نبوده آسان چندان ترجمه
و نميانگاريم كامياب آن معاني و نكتهها همه به رسيدن در را خود باز
.نميدانيم كنار بر ناگزير لغزشهاي از