پنجم ، شماره 1408 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 15 شنبه 24
|
|
اجتماع دردهاي بر موقت مرهمي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ملودرام بر گفتاري
اين كارگرفتن به.است نمايشي مباحثادبيات از ملودرام:اشاره
سينمايي وبهويژه مطبوعاتي مطالب و ازنقدها بسياري در كلمه
.است كرده روبهرو ابهاماتي و پرسشها با را ازخوانندگان بسياري
.است پرسشها اين به برايپاسخ كوششي ادبوهنر امروز صفحه
درحوالي و فرانسه در بار نخستين(1)ملودرام اصطلاح از استفاده
از شكلي برايمعرفي خاص برچسبي بهعنوان آنهم ;شد معمول سال 1800
محبوبيت.هجدهبههمميآميخت قرن درامهاي از را عناصرمختلفي كه درام
قوانين برابر در عمومي واكنشي مگر نبود چيزي واقع در ملودرام ، مردمي
و زير تمام بر هفده قرن ازميانه كه قوانيني (2)!خشكنئوكلاسيكها
-ميگنجيدند1 اصل چند دراين و بودند شده مسلط بمنمايشنامهها
-زمان2000 وحدت) ميداده رخ زمان 24ساعت در بايد نمايشنامه وقايعهر
-وحدتمكان3000).ميشد منحصر ثابت يكمكان به بايد داستان وقوع محل
فرعي داستانهاي سرراست ، بدون و مشخص طرحي به داستانيبايد طرح همچنين
نمايش با اينها ، نئوكلاسيكها كنار در...(طرح وحدت).ميكرد بسنده
جا ازآن و ;بودند مخالف سخت صحنهنيز ، بر طبيعي مافوق و عناصرخيالي
داشتند ، مكانهااعتقاد و زمانها تمامي بشريدر طبيعت ثبات به كه
و دقيق محدودههاي از را بصري عناصر حتي و رفتار صفات ، ميخواستند
بويي و رنگ آنها به و ببرند فراتر فردي ، گسترهاي يا و تاريخي ،
هدف بود ، زندان يك مكاننمايشنامه اگر مثال براي.ببخشند جهاني
زندان يك بازسازي نه و بود ، زندان ذات و ترسيمجوهره نئوكلاسيكها
دوره و زمان هر در بتواند كه داشتند نظر مد را زنداني آنها.خاص
هم لباسها باب در تلقي طرز اين.بگيرد قرار استفاده مورد تاريخي
دوره هيچ به كه ميكردند تن بر لباسهايي غالبا شخصيتها:بود حاكم
مثلمكبث شخصيتهايي براي خود لباسهايعصر از هم گاهي.نداشت تعلق خاصي
.ميكردند استفاده هملت و
نئوكلاسيسمدرامهاي كه اين مثلا.همبود ديگري قوانين اينها ، جز به
بهاين... و ميكرد محدود پرده پنج به تنها را (تراژدي و كمدي)
دربرابر واكنشي عنوان به مردمي ، و وساده بيقاعده شيوههايي ترتيب ،
هجدهم قرن طول در كهتوانستند كردند ، ظهور سختنئوكلاسيسم قانونمنديهاي
;گرفتهبودند تاثير اپرا از اينشيوههاكنند پيدا محبوبيت ميانمردم
جلوههاي عوضبه در و بود قانونها بند و درقيد كمتر كه نمايشي گونهاي
ديگر شكلمردمي.مينمود وابسته رقص و صحنهها ، موسيقي تغيير ويژه ،
با هارلكن كه.(3)هارلكن:داشت اصلي يكشخصيت كه بود پانتوميم
.ميبرد پيش رقص و همراهموسيقي را بكوب و بزن شيطنتهايش ، ماجرايي
محدوديتهاي بر كم كم قانونشكن ، نمايشهاي كه بود گونه اين به
در شكل بهترين به كه اينپيروزي.شدند پيروز نئوكلاسيكها قوانين
چه اگربود آشكار شكسپير آثار باب در انتقادي ديدگاههاي چرخش
در و قرن 18 اواخر تا داشت ، اما بسياري شهرت انگلستان شكسپيردر
و گسيخته افسار هنرمند عنوانيك به بيشتر را او اروپا ، نواحيديگر
قواعد تمام خلاف بر شكسپير كه چرا ;ميشناختند هنري قوانين به بيتوجه
ميكوشيدند منتقدان اغلب خاطر همين به و ;بود برداشته گام نئوكلاسيسم
طبيعي استعداد نوعي كه آگاهي ، و دانش نه را شكسپير تواناييهاي
نمايشنامههاي ترجمه كم كم قرن 18 ، آخر ربع طول در امابشمرند
روي اروپا مختلف نقاط در اينآثار و شد باب ديگر زبانهاي به شكسپير
كه جاييرسيد به كار قرن 19 ، دراوايل بالاخره و رفتند صحنه
را او و شدند ناپذيراثبات خدشه و هنري صورتآثاري به او نوشتههاي
تمامقواعد آشكارا شكسپير.دورانناميدند دراماتيست بزرگترين
طرح و ومكان زمان وحدتهاي به او.بود گذاشته پا زير را نئوكلاسيسم
نيز را طبيعي مافوق رمزآلود عوامل راحتي به كه همانطور نداشت ، توجهي
به نسبت خاصي تاريخي توجهات كه بود دوران اين از.ميبست كار به
و.شد مبذول زماني مشخصات با آنها تطابق و صحنه لوازم و صحنهپردازي
.بخشيدند تازه شكلي را نوزده قرن اوايل تئاتر هم با همه تغييرات اين
طرحهاي بر ملودرام.يافت رشد راحتي به ملودرام تازه گستره اين در
در قهرمان يك آنها در كه طرحهايي.ميكرد تاكيد پرتعليق داستاني
به حوادث روايت.ميشد پيروز صفت شيطان قهرمان ضد يك بر داستان روند
.ميداد رخ صحنه بر بيواسطه حوادث بيشتر و ميرسيد ممكن حد كمترين
و احتراق مثل جلوههايي و محلي رقصهاي چاشني با اصلي داستان همچنين
آدمربايي ، اشتباهي ، هويتهاي بر داستاني طرح.ميآميخت ناگهاني انفجار
اين در نيز كمدي حوادث.داشت تكيه پنهان مدارك و عجيب تصادفهاي
به بامزه راز محرم يك يا مضحك مستخدم يك واسطه به را جايشان ميانه
عصارهاياخلاقي اجرا ، عصاره درنهايت.ميكردند باز داستان دايره
چند هرپاداشميگرفتند خوبها و ميشدند صفتتنبيه شيطان مردم:بود
نشسته قدرت مسند در بدهايداستان آدم پاياني ، تانيمههاي بود ممكن
ميشدو نابود آنها شيطاني قدرت كه ميبايست سرانجام اما باشند ،
...آب بر نقش حيلههايشان
-برميآيد نيز اسمش از كه چنان ملودرام اينها ، جز به
يك را آن ميشد واقع در:بود موسيقايي عناصر داراي -درام+ملودي
آوازهاي معمولا صحنهاي ملودرامهاي در.ناميد موسيقايي درام
.ميشدند همراه اعمالبازيگران با كه ميشد بسياريگنجانيده
و مبهم اخلاقي فضاهاي قدرتمند ، داستانهاي همچنينملودرامها ،
ترتيب اين به و ارائهميكردند صحنه بر نيز را صحنهسازيهاياستادانه
و ميآورند فراهم را تماشاگرانقرن 19 عظيمياز عده مقدماتسرگرمي
به بيستم قرن فيلمهاي در كهبعدها بود خصوصياتي از بسياري اينسرچشمه
.شد بسته كار
تغييرات به ميتوان را قرن 19 در ملودرام اجتماعي محبوبيت
انقلابصنعتي واسطه به كه -اقتصادي موقعيتهاي و اجتماعي بافتهاي اساسي
اختراعدستگاههاي بخار ، نيروي كشفمربوطدانست -بود پيوسته وقوع به
جمعي كار كارخانهها ، شدن پديدار و ;شد راموجب لوكوموتيو و بافندگي
;كرد -بود بسيار توجه وسطيمورد قرون در كه -شخصي جايگزينپيشهوري را
سكني كارخانهها درنزديكي ميبايست كارگران كه جا ازآن و
جمعي ، ارتباط گسترش اين.يافت رواج سرعت به ميگزيدند ، شهرنشيني
.شكلداد كننده سرگرم تئاتر تماشاگرانبالقوه عنوان به را گروهعظيمي
تئاتر سالن سه يا دو تنها قرن 18 ، طول در اروپا ، شهر بزرگترين لندن
به تعداد اين تا 1850 ، سالهاي 1800 بين اما داشت ، پرجمعيت
اين و.رسيد اجرايي سالن حدود 20 به و نهاد افزايش روبه طرزشگفتآوري
برنامههايتلويزيوني همانند درست.يافت ادامه قرن 19 پايان تا رشد
قشر وسيعترين رابراي جذابيت و سرگرمي نيز آندوران تئاترهاي امروز ،
و ملودرامها كه راستابود اين در و ميآورد ، بهارمغان تماشاگر
برخي.كردند پيدا را خود جاي و شدند پديدار جنگهايسرگرمكننده
باذائقه شدن سو هم براي جانبه سعيهمه اين كه معتقدند منتقدان
كه گرفت ناديده البتهنبايد.كاست تئاتر ازكيفيت تماشاگران ، عامه
تماشاگر اقشار تمام زمان جذبهم كه دريافتند مروركارگردانها به
.ديد تدارك اجرا گونهاي قشري هر براي بايد و ;نيست ميسر
وخوبها ميدهند آزار را خوبها بدها ، -ملودرام اصلي الگوي در كم كم
مثل وجذابيتهايي آمد وجود به تغييراتي -ميشوند پيروز نهايت در
با همچنين.شد افزوده آن به رئاليسم اندكي و قتلهاياسرارآميز
كه چنان ;رسيد اوجخود به صحنه تكنيكي ، طراحي پيشرفتهاي
راحتي به سيلها و باران آتشنشانها و سواريها اسب انفجارها ، طوفانها ،
.ميگرفتند شكل صحنه در
تقديسفضيلتهايي و تعليقها واقعگرا ، بدعتها ، صحنه طراحي گونه ، اين
واقعگرايي ميخواستند همه.شدند ملودرام اصلي اجزاي از پرهيزگارانه
بخش در تنها واقعگرايي امااين.دهند افزايش تئاتر ابعادبصري در را
از سرشار و بود دروغين نمايشنامهها طرح گرنه و ميگنجيد بصرياجرا
كه...اخلاقي شعارهاي و عاميانه و تاب پرآبو زبان كليشهاي ، شخصيتهاي
نگرانيهاي و اجتماعي ترسهاي ميخواستند خود دربطن اخلاقي شعارهاي اين
به را تماشاگران پيروزيخوبها ، با و.كنند پنهان را زندگي شكلتازه
.برسانند صنعتي انقلاب درهياهوي موقتي و دورهاي معنوي ، آرامش نوعي
براكت اسكار
ثميني نغمه:تلخيص و ترجمه
پينويسها
Meloderama-1
Neoclassicism-2
معادل چيزي ;آرته كمديادل وزيرك مضحك نوكر - Harlequin-3
بازي سياه سياه