پنجم ، شماره 1412 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 19 چهارشنبه 28
|
|
كيست؟ مسئول
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آخر قسمت - خيابان بچههاي
و امداد كميته چون وسازمانهايي دولت:روانشناس كريمي دكتر
مشكلبچههاي ميتوانند كنند احساسمسئوليت بيشتر اگر بهزيستي
.كنند حل را خيابان
مواجه نوجواناني و كودكان با بارها حتما قرمز چراغ پشت:اشاره
به را قبيل اين از اجناسي و گل آدامس ، شكلات ، دارند اصرار كه شدهايد
الان نبايد آنها مگر باشيد كرده سئوال خود از است ممكن.بفروشند شما
اين مسئول كسي چه و بود خواهد چگونه كودكان اين آينده باشند ، مدرسه
است؟ وضعيت
موردبچههاي در گزارش برايتهيه ما انگيزه سئوالاتي چنين اين
آخرآن بخش و گذشت نظرتان از آنديروز اول قسمت كه است خيابان
.همميخوانيم با شماست ، روي پيش اكنون
مهم خيلي امكانات:ميگويد ادامه در اجتماعي كريميروانشناس دكتر
سازمانها دولت.است دولت دست امكانات از بسياري هم ما كشور در و است
امام امداد كميتهكند كمك بچهها اين به ميتواند كه دارد امكاناتي و
مسئول ، سازمانهاي اگر.است جمله آن از بهزيستي سازمان يا خميني
خيلي بچهها اين و كارها اين جلوي از درآمدن كنند ، مسئوليت احساس
به بازيها دلال اين ازاي در بچهها اگر كه اينست موضوع.نيست مشكل
مشاغل اين ازاي در بچهها ولي.نيست مسئلهاي باز نشوند كشيده انحراف
كه جواني دختر يك كه بودم شاهد خودم من.ميشوند كشيده انحراف به پست
سوار كه جوان عده يك با ميفروخت آدامس و خيابان كنار بود ايستاده
كمكم.ميزدند حرف او با و ميخنديدند آنها.ميكرد صحبت بودند ماشين
ميدانيم چه ما اينكه يا.بودند شده مذاكره وارد كه رسيد جايي به كار
و رد بچهها اين توسط قاچاق جنس و هروئين شكلات ، يا آدامس داخل در كه
.كنيم مسئوليت احساس پديدهها اين قبال در بايد.نميشود بدل
ملت پارك جلوي كه پسرسيزدهسالهاي ياد به مرا كريمي دكتر صحبتهاي
آدامس خالهاش پسر با و بود مازيار اسمش.انداخت بودم ديده
.ميفروختند
.مشهودبود گفتارش در خاصي تحكم مازيار
:گفتم
!خريدم آدامس تو از كه من
.بخر هم خالهام پسر از
!بپردازده عوارض بايد ميشه رد اينجا از كس هر اينكه مثل
.بخر آدمس هم پسرخالهام از.نيست حاليم چيزا اين من
چي؟ بخرم نخوام اگر
جيب ماهم بشه جور ساتمون سورو تا بدي پول بهمون نباشي حاضر اگر
.روميزنيم مردم
ميكني؟ لطف مردم به خيلي آدامسها اين فروختن با گويا
.كردي خيال چي.بله
كني؟ يادزدي بفروشي را آدامسهايت بايد يا پس
.آره
بكني؟ را كار دو هر هم شايد
.بگير آدامس هم پسرخالهام از گفتم بهت.ميزني حرف خيلي
بزني؟ حرف درست نميتواني چرا
!آبجي نخوندم درس آكسفورد توي تو مثل كه من
نصر كوي در من زندگي محل:ميگويد فقر بچههاي درباره كريمي دكتر
دفعه يك وقتها وليگاهي نيست خبري اصلا بچهها اين گاهياز.است
يكي ميفروشد ، آدامس يكي ميكند ، پاك شيشه يكي.ميشود پيدايشان
تومان خيابان 25 بچههاي را شما روزنامه همين.ميفروشد روزنامه
روزنامه كيوسك در توماني ده روزنامه كه است چگونه توزيع.ميفروشند
تومان كوچك 25 واسطههاي و دلالها دست در ولي نميشود پيدا فروشي
ما همه آنبه عيب كه است اجتماعي مسايل اينها.ميشود فروخته
خارجي يك وقتي كنيد حساب شما.همهميكشيم هم را ضررش.برميگردد
را دورش گدا عده يك راه سرچهار يا خيابان در و ميشود كشور وارد
قدر چه بفروشند او روزنامهبه و شكلات و آدامس ميخواهند ميگيرندو
ادعاي.داريم اسلامي جمهوري ادعاي ما.است زشت ما اينبراي.است قبيح
.باشيم داشته هم نمونهاي جامعه بايد پسداريم بزرگي
و مسئوليت كلمه ميانديشيدمفقط كريمي دكتر سخنان به وقتي
كه شدم نكته اين متوجه آن بر علاوه.ميزد موج درذهنم مسئوليتپذيري
خور آدامس يك امروز ولي ميآمد بدم آدامس از گزارش شروع از قبل تا
و شوم معامله وارد خيابان بچههاي با بودم مجبور چونشدهام حرفهاي
فكر باشيد ، قضاوت كرسي در شما اگر راستي به وليبخرم آدامس آنها از
وظيفهاي چه مسئول دستگاههاي و جامعه و خانوادهها و چيست علت ميكنيد
دارند؟
جمشيديپور سعيده