پنجم ، شماره 1412 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 19 چهارشنبه 28
|
|
سياسي انديشه در توتاليتاريانيسم جايگاه
آرنت هانا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سابق شوروي و آلمان در توتاليتاريسم پديده ظهور به نگاهي
آلمان و نازيسم مشتركبين وجوه كه بود رسيده دريافت اين به آرنت
مشخصه اجباري اردوگاههاي وي نظر به دارد ، وجود روسيه استالينيسم و
بودند نظام دو اين بارز
اشاره
شوروي و درآلمان توتاليتاريسم پديده ظهور معاصر سياسي تاريخ در
جايي تا برانگيخت را اجتماعي انديشمندانعلوم و محققان تحير سابق ،
پيدايش چگونگي و شناسانه انسان ماهيت كردند تلاش آنان از بسياري كه
درباره هاناآرنت تحقيقات ميان اين در كنند ، تبيين را نظامي چنين
زير مقاله نويسنده لذا است ، برخوردار ويژهاي اهميت از توتاليتاريسم
درباره آرنت جامعهشناختي ديدگاه پديده ، اين فهم براي نموده سعي
شوروي كشورهاي در توتاليتاريسم قدرت ظهور و جنبش ساختار و خاستگاه
.نمايد تحليل و توصيف را نازي آلمان و سابق
مقالات سرويس
انصاري منصور دكتر
Pathology) سياسي شناسي آسيب نوعي را آرنت انديشههاي چنانكه
در سياست معناي چگونه و چرا كه معنا اين به كنيم تلقي (Political
را توتاليتاريانيسم كتابسرچشمههاي است ، رفته دست از مدرن دوران
آرنت.بدانيم بيستم قرن در شناسي آسيب همان دنباله و پيگيري بايد
حوزه به سياست ;ميكند تعريف يوناني تجربه و نگرش مبناي بر را سياست
كه حوزه اين.ميشود فراهم آن در سياسي عمل امكان كه دارد تعلق عمومي
خصوصي حوزه از متمايز كاملا يافت تبلور دولتشهر صورت به يونان در
زيرا بود ضرورت تابع بود ، منزل وسعت به كهفقط خصوصي حوزه.بود
با كه نسلمجبورند بقاء و نفس صيانت به نياز خاطر به انسانها
ضرورات مولود منزل در اجتماعطبيعي كنندبنابراين زندگي يكديگر
مجبور سروران.ميكرد ايجاب را خشونت نفسضرورت ، ناگزير و (1)بود
مثل توليد همچون طبيعي كاركردهاي كه را خود زنان و بردگان تا بودند
حوزه حاليكه در.وادارند آنها تامين به خشونت با داشتند ، برعهده را
كه داشتند را آن به ورود حق همگنان فقط زيرا بود آزادي عرصه عمومي ،
.ورزند اقدام خشونت به نميتوانستند ديگر برابرها.بودند برابر افراد
بتوانند آن در شهروندان كه شد تعبير بهوضعي آزادي آرنت ، بقول
وجود فرمانبرداران و فرمانروايان ميان فرق و براند فرمان كسي بيآنكه
خصوصي حوزه كه نظرميرسيد به گرچه (2)كنند زندگي هم با باشد ، داشته
براي اساسي شرطي آن وجود ليكن قرارداشت ، عمومي حوزه با تقابل در
عمل سياست ، عمومي ، حوزه كلي بطوربود عمومي حياتحوزه تداوم
به و يكديگرداشتند اندامواربا رابطهاي برابري و آزادي سياسي ،
انديشمندان ، از بسياري نظر از معاصر ، عصر تا دولتشهر دليل همين
.است بوده سياسي نظام شكل آرمانيترين
و مدرن عصر در وخصوصي عمومي حوزه بين تمايزات محو با آرنت ، نظر به
زندگي عرصههاي سراسر به عنوانجعليجامعه با خصوصي حوزه تعميم
خشونتبجاي و ضرورت ميرود ، دست از مدرن عصر در معنايسياست انسان ،
در صرفا نيز دولت مينشيندو عمومي حوزه جاي به خصوصي حوزه و آزادي
حيث اين از و مييابد تقليل معاش يعنيتامين منزل ويژه كار انجام حد
سياسي علوم ديگر ميشود متناظر تحول اين با كه علمي حتيانديشه
نوعي از حاكي همه كه است اجتماعي يااقتصاد ملي بلكهاقتصاد نيست ،
باژگونه صورت از فقط مدرن عصر در بنابراين (3)هستند جمعي خانهداري
سياسي ، اقتصاد يعني ماركس ابداعي اصطلاح حتي.كرد صحبت ميتوان سياست
;است مضاعف تناقضي دچار شود ، نگريسته باستاني چشمانداز از چنانكه
.عمومي حوزه به سياست و داشت تعلق خصوصي حوزه به اقتصاد
مدرن عصر در حوزهخصوصي سرطاني رشد و عمومي حوزه محو چگونگي توضيح
جامعه ظهور علل به كه چند هر واست بشريآمده كتابوضع در مفصلا
كتاب در ليكن ،(4)ميكند اشاره نيز خصوصي حوزه خود اضمحلال و تودهاي
بيستم قرن در خصوصي حوزه محو سرگذشت به توتاليتاريانيسم سرچشمههاي
انسان به و ميدهد دست از را امن خانههاي همه انسان كه ميپردازد ،
قرار توتاليتاريسم جنبشهاي دستاويز راحتي به كه ميشود تبديل تودهاي
و بشري اثروضع دو بين تاخر و تقدم واژگوني با بنابراين.ميگيرند
چنين با فقط و ميشود كشف آن زماني منطق توتاليتاريانيسم ، سرچشمههاي
خود ويژه جايگاه در توتاليتاريانيسم سرچشمههاي كتاب كه است روشي
استوضع دريافته آرنت برجسته مفسران از يكي چنانكه ميگيرد قرار
شناخته آرنت انديشههاي ثقل مركز بعنوان مفسران اكثر سوي از كه بشري
نزاعاش پرتو در وي كه شود تلقي جديدي شيوه عنوان به بايد است شده
ردپاي بعلاوهاورسالالودز (5)ميگيرد بكار توتاليتاريانيسم شناخت براي
درسرچشمههاي كرد آنها صرف را خود عمر همه آرنت كه اصلي پرسشهاي
در توتاليتاريانيسم عناصر قبيل از پرسشهايي مييابد ، توتاليتاريانيسم
سياسي عمل و كارخلاق معاش ، تلاش بين فروش به منحصر تمايزات ماركسيسم
و فلسفه.(انقلاب) جنگ و حقوق ،(خشونت) خشونت و قدرت (بشري وضع)
.(6)(ذهن حيات) سياست
بعضي در كه شناسانهاست جامعه اثري توتاليتاريانيسم سرچشمههاي
از است تاريخي شواهد از مملو گرچه و ميآميزد در فلسفه با بخشها
كه ميكنند تصور معمولا تاريخدانان.ميرود فراتر سنتي نگاري تاريخ
يا توالي از بخشهايي مينويسند ، آن درباره كه دورههايي يا وقايع
تاريخنگاري چنين آرنت نظر از است مرتبط حال با كه هستند تحولي
نگاران تاريخ (7)است افتاده اتفاق كه است چيزي براي توجيه نهايت
در.كند نفوذ نيز آينده نسلهاي حافظه در گذشته خاطره ميخواهند سنتي
سراسر دربود گذشته وقايع مجدد ظهور هراس در همواره آرنت حاليكه
هميشه سنتي نگاري تاريخ در همچنين.ميزند موج لرز و ترس اين كتابش
خواننده در حاليكه در.دارد وجود ستايش و احترام جلب براي مواردي
گويا كه ميشود برانگيخته چنان نفرت و هراس احساس توتاليتاريانيسم
باقي آدمي منزلت از چيزي ديگر برآورد سر دوباره رخدادي چنين اگر
.ماند نخواهد
مجادلهآميز آرنترهيافتي توتاليتاريانيسم درسرچشمههاي بعلاوه
بايد مجادلهآميز رهيافت در وي ، نظر بهنميگيرد پيش در ماركس مانند
سنت كه ندارم اعتقاد ديگر شدمن متوسل سنتي بنيادارزشهاي به
مجادلهآميز ، رهيافت در بعلاوه (8)كند فراهم را بنيادي چنين بتواند
.نميمانند پاسخ بدون درخواستها و پرسشها.دارد وجود آلترناتيو هميشه
اين در.ميدانست موجود مسائل صرفاكاشف را خود آرنت حاليكه در
زندگي بخش بهترين كه مسايلي دقيق بررسي براي ممكن لحظه نخستين زمان
چرا آمد؟ پيش چه.بود رسيده فرا بودند برگرفته در مرابناگزير نسل
(9).باشد آمده پيش ميتوانست چگونه و پيشآمد؟
خود حد در تحريرسرچشمههايتوتاليتاريانيسم سرگذشت همچنين بعلاوه ،
عنوان تحت را خود پژوهش سال 1946 در آرنت.است توجه جالب
نازيسم ظهور راز كشف به تا داشت قصد او.كرد آغاز نژادي امپرياليسم
عنوان به آزاري يهود موجد نژادگرايي و امپرياليسم.بپردازد آلمان در
مالا و عمومي حوزه محو چگونگي تا شد گرفته نظر در نازيسم خاستگاههاي
پژوهشي ، چنين انجام حين در.كند توصيف آنها مبناي بر را خصوصي حوزه
و داستانها همچنين و روسيه و آلمان جنايات از زيادي مدارك و اسناد
كل كه شد ، منتشر اجباري كار و مرگ اردوگاههاي بازماندگان خاطرات
كه بود رسيده دريافت اين به آرنت گويا.كرد دگرگون را آرنت پروژه
نظر بهدارد وجود روسيه استالينيسم و آلمان نازيسم بين مشترك وجوه
بنابراين.بودند نظام نوع دو اين بارز مشخصه اجباري اردوگاههاي وي
.كند باز روسيه براي نيز جايي تا پرداخت خود پژوهش در انديشي باز به
پژوهش آرنت نخست ميكرد ، تغيير بايد نيز پژوهشي چنين عنوان مسلما و
يافتن از ناكامي در سپس و ناميد توتاليتاريانيسم راتاريخ خود
عنوانسرچشمههاي به باشد ، كتاب محتواي خور در كه مناسب عنواني
امپرياليسم ، بخش سه داراي كتاب اين (10).داد رضايت توتاليتاريانيسم
همين با آن بخش آخرين فقط كه است توتاليتاريانيسم و آزاري يهود
آن كاستيهاي به اذعان با آرنت بعلاوهاست برگردانده فارسي به عنوان
و گفتارارعاب مانند.ميپرداخت آن در انديشي باز به همواره
.شد افزوده بدان بعدها كه مجارستان موخرهانقلاب 1958 و ايدئولوژي
آرنت نظريات كه شد موجب مكرر بازانديشيهاي اين خود اين ، وجود با
برهمين.پرداخت خواهيم آنها به خود جاي در كه شوند تناقضاتي دچار
ميكنيم تقسيم بخش سه به را توتاليتاريانيسم كتابسرچشمههاي اساس ،
:شود منعكس خوبي به وي نظريات وجوه تا
آزاري يهود (الف
اوبه.است آزاري يهود توتاليتاريانيسم سرچشمههاي كتاب بخش نخستين
اهميت نازيسم براي قدر اين آزاري يهود چرا كه ميپردازد سوال اين
بفردي منحصر و خاص روابط سو يك از يهوديان كه ميكند اشاره او.داشت
را خود بحث آرنت.داشتند جامعه بالاي طبقات با ديگر سوي از و دولت با
كلاسيك دوره در غربي اروپاي ملتهاي -دولت كه ميكند آغاز ادعا اين با
كه نيز يهوديان و داشتند قرار آنها نماينده احزاب و طبقات وراي در
ميشدند استخدام حكومت سوي از راحتي به نداشتند ، تعلق طبقهاي هيچ به
همه حمله طبيعي آماج آنها نتيجه در.بودند حكومت حمايت مورد و
-مجار امپراتوري در ناسيوناليستها يا ملت -دولت در طبقات و گروهها
نظر به بنابراين.كنند اقدام برضددولت ميخواستند كه بودند اطريش
دولت ساختار به انقلابي حمله از بخشي ميرسد نظر به آزاري يهودي آرنت ،
افزايش نتيجه در يهوديان نوزدهم قرن دراواخر علاوه ، به.باشد كلاسيك
به آنان.بودند اروپايي جوامع در حل و جذب خواهان اجتماعي تحرك
بايد اجتماع درون در خود حل و جذب روند تسهيل و عامه قبول جلب منظور
هم ضديهود جريانهاي.نمايند گوشزد را خود يهوديت ناخواسته و لاجرم
تمايز بدينسان و كردند تلقي يهوديان ذاتي امري را يهوديت متقابلا
(11).گرفت فزوني قوي
امپرياليسم (ب
آرنتتوتاليتاريانيسم نظر به.دارد نام امپرياليسم كتاب بخش دومين
قرن اواخر در بهامپرياليسم معطوف گرايشهاي احياي و بازگشت محصول
عين در و شد تضعيف ملي دولت اساسي شكل نتيجه ، در.است بوده نوزدهم
تودههاي ميان وحدت ايجاد براي تازهاي شيوه صورت به نژادگرايي حال
جنبشهاي در ميتوان را گرايش اين اوليه ريشههاي.گرديد ظاهر گسيخته
امپرياليسم ، كه است اين مهم نكته.يافت ژرمني پان و اسلاوي پان
بلكه نبوده ، ناسيوناليسم طبيعي ادامه فراقومي ، جنبشهاي و نژادگرايي
شده ظاهر ملي دولت ساخت و ناسيوناليسم با مخالفت در عكس ، بر كاملا
به اضافي انسانهاي و اضافي سرمايه امپرياليسم توسعه با.است
خارجي مستعمرات كه روسيه و آلمان مورد در اما.شدند صادر مستعمرات
جنبشهاي اوليه نطفه و ماندند داخل در اضافي انسانهاي نداشتند ،
امپرياليسم در رابايد ريشهنژادگرايي.آوردند بوجود را توتاليتاري
زمينه و داد قرار هم برابر در نژادهارا خود گسترش با كه جست
در كه اروپا اضافي روياروييانسانهاي.آورد فراهم را نژادگرايي
و آفريقايي اقوام با دادهبودند ، دست از را خود ملي دولت جهان
نه مستعمرات در آنان.تشكيلميداد را نژادگرايي اصلي ريشه آسيايي ،
زيست نژادي مرزهاي خيالي درچارچوب بلكه ملي دولت چارچوب درون در
و خون فرهنگ ، و سرزمين جاي به ايشان ، دروني پيوند عامل.ميكردند
نظريههاي جذب اروپا در كه هم مردمي تودههاي.شد قبيلهاي رابطه
جنبشهاي.بودند شده بيجماعت و بيريشه سان همين به شدند ، نژادگرايانه
مانند و بودند امپرياليستي جنبشهاي ژرمني ، پان و اسلاوي پان
با رو همين از و بود حصر و بيحد آنهاتوسعه هدف مرزي برون امپرياليسم
جنبشها اين نژادگرايي آرنت.گرفتند قرار تعارض در ملي دولت
با آن ، درست معني به ناسيوناليسم.ميخواند قبيلهاي ناسيوناليسم را
حاليكه در دارد سروكار اجتماعي نهادهاي و تاريخ و فرهنگ سرزمين ،
بيريشگي ، از و دارد نظر فرد دروني اصطلاح به ويژگيهاي به نژادگرايي
و امپرياليسم بدينسان.ميكند تغذيه بيفرهنگي و بيتاريخي بيسرزميني ،
از.شد ناسيوناليسم جانشين بود ، ضعيف ملي دولت سنت جا هر نژادپرستي
از پس ملي دولت بر مبتني اجتماع متن در تنها فردي حقوق كه آنجا
فاقد سرزمينهاي در كه توتاليتاريسم بود ، يافته تضمين فرانسه انقلاب
نيز فردي حقوق پيشينه فاقد طبعا ميشد ، پديدار ملي دولت سنت
(12).بود
توتاليتاريانيسم (ج
اصلي زمينههاي به آرنت باشد ، بخش مهمترين شايد كه سوم بخش در
توتاليتر جنبشهاي ظهور سپس و تودهاي جامعه در توتاليتاريسم پيدايش
اعلام صريحا كتاب آغاز در وي.ميپردازد توتاليتر دولت تشكيل و
داشته وجود روسيه و آلمان كشور دو در فقط توتاليتاريسم كه ميكند
روسيه وي بهزعم.نداشتند وجود ديگر نيز كتاب نوشتن موقع در كه.است
نويسندگان و هنرمندان زيرا نبود ، توتاليتر حتي نيز استالينيسم از پس
هرگزتوتاليتر كمونيست چين حتي يا.بزنند اعتراض به دست ميتوانستند
.است داشته رونق همواره آنجا در مليگرايي عنصر كه زيرا است ، نبوده
حكومتهاي سطح به نميتوان را توتاليتاريسم آرنت نظر به علاوه ، به
ماشين يك طريق از دولت فاشيسم در.داد تقليل ايتاليا نظير فاشيستي
بر چيرگي و ارعاب توتاليتاريسموسايل ولي.ميكند قدرت اعمال خشونت
به تنها نه پيرو تودههاي (13).است نموده كشف درون از را انسانها
با شود لازم اگر حتي بلكه مينهند گردن ديگران نابودي و مرگ به راحتي
كه گفت بتوان طعنه به شايد.كرد خواهند فدا هم را خويش خشنودي همان
با دارند ، قرار رضايت برمبناي دموكراتيك نظامهاي مانند توتاليتاريسم
در و ميشود ناشي عقل از دموكراتيك نظامهاي در كه تفاوت اين
چرا؟ باختگي ، عقل از توتاليتاريسم
كهبه تودهاي انسان.است روشن كافي اندازه به پاسخ نظرآرنت ، از
و بيهويت افراد از مجموعهاي از بيشتر چيزي ماهيتا آنكه دليل
مشترك مصلحت بر مبتني سازماني در را آنها نميتوان نيستند ، بيتفاوت
و حرفهاي سازمانهاي در يا و محلي حكومتهاي و سياسي احزاب در يا
توتاليتر جنبشهاي وهدف (14)كرد متشكل كارگري اتحاديههاي
يا شدهاند؟ توده چگونه تودهها اين خود ولي (15)تودههاست سازماندادن
و بيهويت افراد از مجموعهاي كه شد باعث رخدادهايي چه عبارتي به
.آيد بوجود بيتفاوت
پانوشت
Hannah Arendt; The Human Condition (Chicago: The University of
Chicago Press). P..-
سهامي شركت:تهران) فولادوند عزتالله ترجمه انقلاب ، آرنت ، هانا 2ـ
.ص 39 ،(انتشاراتخوارزمي
- The Human Condition, Op.cit, P..
- Ibid, PP.-.
P..- Sandra. K. Hinchamn, "Rr-Reading Arendt", Telos, Number
(Fall),
Canovan, "Arendt and the politic of plurality", Telos, Number,
(Fall), P.. - Margaret
Elisabeth Young - Bruehi, Hannah Arendt: For Love fo the world,
(Yale University Press,). P..-
- Ibid, P..
سازمان:تهران) ثلاثي ، محسن ترجمه توتاليتاريانيسم ، آرنت ، هانا 9ـ
.ص 6 ،(جاويدان ، 1366 انتشارات
- Young- Bruehi, Op. Cit, P..
- سياسي اطلاعات آرنت ، هانا سياسي انديشههاي بشيريه ، حسين 11ـ
.ص 58 ،(دي 1375 و آذر) 111-شماره112 اقتصادي ،
.صص 5958 همان ، -12