پنجم ، شماره 1413 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 20 پنجشنبه 29
|
|
انساني تجربههاي بيانگر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
فرانسوي مولف فيلمساز تشينه آندره درباره
تجربيات بيان براي است امكاني ايجاد است ، جالب برايم همواره آنچه
و كنم توصيف واقعي و زنده را كردهامآدمهايم سعي هميشه.انساني
آورم بدست واقعي اطلاعات آنها درباره
در همچنين او.است انتظار و جستجو سفر ، درباره او فيلمهاي تمام
و ميشكند هم در بزرگ رويايآنخوشبختي چگونه كه ميدهد نشان فيلمهايش
فروميريزد
نزديك آدمهايم به ميتوانم كه جايي تا كردهام ، سعي هميشه:تشينه
پايشان و دست بيآنكه كنم راآشكار ميدهند انجام كه آنچه تنها و شوم
ببندم قراردادهايمرسوم با را
به آنها خاطر به و ساخت فيلمهايي تشينه هشتادآندره دهه نيمههاي
و دارند عزيمت قصد كه است انسانهايي درباره او فيلمهاي.رسيد شهرت
هرچند ;ميخورند شكست راه اين در بهدلايلي اما كنند سفر ميخواهند
در قدم فراوان شور با همه آنها.مييابند راهنجاتي سرانجام
.ميشوند رنجكشيده و بدبختي خرابكاري ، خشونت ، به اغلب و راهيميگذارند
روز و حال آنها كمك با كه ميخواهد اين براي را شخصيتهايش تشينه
.دريابد را دورانمان
چگونه جهان كهاحوال هستم ، پرسش اين پاسخ درپي همواره:ميگويد او
.كنم محول ديگر هيچكس به را وظيفه اين نيستم حاضر و است؟
عزم به دختركيروستايي ساخته 1985 (ملاقات قرار) فيلمراندهوو در
يافتن براي جستجو هنگام.ميآيد پاريس به فيلم در هنرپيشگي
در اوميشود آشنا متعصب جواني با درتئاتر و دلالي يك با آپارتمان ،
در كه ميشود نصيبش بخت اين پايان ، در.ميماند انتخاب علاقهو ميان
.كند بازي شكسپير از نمايشنامهاي
براي جواني بازهم ساخته 1991 ، نميبوسمJEMBRASSE PASفيلم در
و شغل ميافتد ، دردسر به آنجامدام در و ميآيد پاريس به هنرپيشگي
روي وقتي بدبختي بزرگترين.ميدهد دست از را چيزهايديگرش از بسياري
روي بر را هاملت تكگويي قسمت كه ميخواهد او از معلمهاش كه ميدهد
همين به و چيست سر بر موضوع كه نميداند اصلا او و كند اجرا صحنه
.لكنتزبانميشود دچار خاطر
ساخته 1992 سالمن فصل محبوبترينMA SAISON PREFEREEفيلم در
جراح يك برادر.ميرسند هم به دوباره سالها از بعد برادري و خواهر
اما بودهاند علاقهمند هم به همواره دو هر.دارد دختر يك خواهر و است
سواد ما:خودشان قول به و كنند مخفي را احساساتشان كه كردهاند عادت
است لاعلاجي بيماري بستر در اكنونمادرشان.نداريم را احساساتمان بيان
شده خفته علاقه با را كار اين آنها.ميكنند اونگهداري از آنها و
درباره همريختهشان در احساسات به زمان هم و ميدهند انجام دردرونشان
.ميپردازند يكديگر
اخلاق ميان درتضاد پليسي ساخته 1996 شب دزدانLES VOLEURSفيلم در
جنايي دسيسههاي او خانواده.قرارميگيرد خانوادهاش به علاقه و شغلياش
همراهجوليت ، به كه هنگاميكردهاند پنهان تجاري قالبفعاليتهاي در را
روبرو دائمي بابدشانسيهاي ميكند افشاگري به شروع باند ، اعضاي از يكي
.ميشود
اين:ميگويد فرانسوي فيلمهاي ويژگي درباره همكارانتشينه از يكي
مرز به سپس و ميروند پيش ذهنيات و مجردات مرز نزديكي تا گاه فيلمها
بدست را لازم جذابيت و هيجان آن ميان اين در و ميگردند باز واقعيت
دنياي شده منجمد درنقاط سو يك از مرزها اين تشينه براي.ميآورند
دنياي و روزمره زندگي به مربوط درصحنههاي ديگر سوي از و احساسات
همانمبارزه هولناك واقعيت ميان اين در.دارد قرار رفتارهاياجتماعي
.است شدن تسليم يا ماندن زنده براي پيگيري
بيگانگي خود
هرگاه اما اخلاقيباشد ، مسئله يك اين شايد نميدانم ، :ميگويد تشينه
در كه ميرسد ضروري نظرم به خلقميكنم ، را فيلم شخصيتهاي از يكي كه
فيلمهايم تمام در موضوع اينكيست نداند ، ديگر فيلماو از نقطهاي
در و ميشوند بيگانه خود از شده ، گمراه شخصيتهايم همواره.است صادق
تغيير قدم به قدم بين اين در آنها.ميآورند بدست تجربياتي ميان اين
.ندارم اعتقادي انسان آموختن توانايي به من.ميشوند اصلاح و ميكنند
درست اصلا بنظرم كه است ، جماعت با همرنگي جور يك بيشتر اين گمانم به
بيآنكه كند اصلاح و دهد تغيير را خود مدام ميتواند انسان اما.نيست
.باشد شرايط با خود دادن تطبيق مفهوم به
دلايليدارد خودش براي هركس ليك نيست ، هيچكس با حق
و دزدي طورمسلحانه به كه است خانوادهاي درباره شب فيلمدزدان
.هستند تاجر موفق خانواده ماننديك ظاهر در آنها.ميكنند راهزني
پدر ايوان.دارد حضور فيلم زمينه پس در عنوانپدرخوانده به پدربزرگ
كل عقل كوچكخانواده ، پسر وژوستين.است باند رئيس و خانواده
تنها.است والديناش جنايتكارانهاي ايدههاي دنبالهروي كه است رذلي
است متفكري پليس او.است مانده جدا جمع اين از-آلكس -آنها عموي
درست دليلنميتواند همين به و.شود خلافي كار مرتكب نميخواهد كههرگز
ايستگاه در سرقت.ميشود داده بزرگينشان سرقت فيلم ميانه دركند عمل
دراثر گروه رئيس آنايوان ، طي و ميافتد اتفاق ليون در بار تخليه
ميتوانند خواهرشجوليت و جيمي تنها و درميآيد پاي از تيراندازي
فيلم شروع از بعد ساعت يك سرقترا اين دادن روي شكل مابگريزند
كارهايشان از مهمتر بسيار شخصيتها خود تشينه نظر به.ميبينم
نه ميكند جهانروايت در وضعيتاشان و شخصيتها از فيلمهايش در هستند ، او
.آنها عملكرد از
ميتوانم كه كردهام ، تاجايي سعي همواره:ميگويد باره اين در تشينه
بي كنم آشكار را ميدهند انجام كه تنهاآنچه و شوم نزديك آدمهايم به
فيلمهايمرا آدمهاي.ببندم مرسوم قراردادهاي با را پايشان و دست آنكه
موقعيت در سعيميكنم تنها نميكنم ، قضاوت دربارهشان ولي دارم دوست
هرچند نيست ، هيچكس با حق ميشودكه چنين پايان در.گيرم قرار آنها
.دلايليدارد خود براي هركس
در كه دارد وجود شب فيلمدزدان شخصيتهاي ميان فهمي غيرقابل آشفتگي
دوست در آنها توانايي عدم و آنها برهم هم در احساسات خاطر به اصل
.است داشتن
اين از سخت گروه وجوانان ميدهد روي فيلم ابتداي در ايوان مرگ
را واقعه اصل و برميگردد عقب به فيلم آن از پس.ميبرند رنج موضوع
كه دهد نشان تا ميرود پيش به سرعت به ماجرا بازهم سپس.ميدهد نشان
.تفاهم و گذشت همچنين و غم و درد به ;ميانجامد كجا به فيلم سرانجام
كه است زندگي اين تنها اما ميكنند ، تغيير شخصيتها تمامي حدودي تا
خودسري سبكسري ، و دلبستگي منطق ، و احساس ميان دردارد ادامه همچنان
.ميگيرد شكل فوقالعادهاي هماهنگي عزمراسخ و
كردهام طرح جدولي من هست ، هم كننده سرگرم فيلم اين:ميگويد تشينه
.كردهام دنبال را شخصيتهايم مسائلدروني بيشتر.نكردهام حل را آن اما
به.دارند را خود خاص مكان و زمان و خود خاص دنياي آنها كداماز هر
;مانند.ميدهم نشان متفاوت زماني موقعيتهاي در را آدمهايم خاطر همين
زمان با كاملا دارد حضور آن در -فيلم كودك -ژوستين كه زماني مقطع
كه هستند شخصيتي دو آنها است ، متفاوت -فيلم اين فلسفي استاد -ماري
لايههاي از استفادهنميشوند روبهرو يكديگر با هرگز فيلم طول در
را فيلمم شخصيت است ممكن كه جايي تا ميكنند كمك من به زماني مختلف
تماشاچي خودو براي را درونياش ماهيت كه برسانم لحظهاي به زودتر
.كند آشكار
هر نظرش به و است شخصيتهايش دروني شكل دنبال به كه ميگويد ، تشينه
خاطر همين به.دارد را خود خاص زمان و مكان و خود خاص دنياي شخصيتي
قادر را او كار اين.ميكند نگاه آنها به جهاتمتفاوت از كه است
.كند خلق كليشهاي غير و نو شخصيتهايي ميسازدكه
در همچنين او.است انتظار و جستجو سفر ، درباره او فيلمهاي تمام
ميشكند هم در بزرگ خوشبختي رويايآن چگونه كه ميدهد نشان فيلمهايش
راه به جهنمي او.است شده نفرين تشينهسينماگري.ميريزد فرو و
.كند كشف را نور آن آتش تادر مياندازد
دستجمعي بازي يك به را دروني تمايلات او وحشي فيلمقلبهاي در
سرزمين باز دشتهاي و تابستاني آفتاب درباره فيلم اين.ميكشاند
در تازه آنها.است علايقشان و وتمايلات جوان سه درباره فيلم.آرزوست
كردن ريسك يا و بودن محتاط زندگي در درمييابند استكه فيلم انتهاي
و كنند پا هياهوبه و شور زندگي در بايد همه.دارد اهميت اندازه بهيك
احتياط با بايد دارد ، پوستهنازكي ما زمين.باشند محتاط گاه و بپرند
.بشكنيم را پوستهآن مبادا تا برداريم ، قدم
در نامش و است فرانسه سينماي مولفين بزرگترين از يكي تشينه آندره
اوليويه و تاورنيه برتران رومر ، اريك ريوت ، ژاك چون پيشكسوتاني كنار
به فرانسه غربي جنوب در ناحيهاي در سال 1943 در اوقراردارد آسايس
زير در انسانها و جهان با من:ميگويد باره اين در او خود.آمد دنيا
را واقعياش ارزش چيز همه كه دم آن در -خورشيد نور بارقههاي آخرين
.سكوت و شب ، بيانتهايي روشنايي زير در شدم ، آشنا -ميدهد نشان
در وسينما يد معروفكاي نشريه دبير تا 1967 سالهاي 1964 بين او
و سينما در كارگردان دستيار عنوان به سالي چند آن از پسبود پاريس
با را خود فيلم نخستين سال 1969 در سرانجام تا كرد فعاليت تئاتر
عنوان به فيلماو اين از پسكرد كارگرداني پائولينا بچاك ، بزن عنوان
اخلاق ، و اميد وراي در همهآنها كه ساخت ديگر فيلم دوازده كارگردان ،
تنها همواره كه خواستهايي.ميكنند انسانهاحكايت خوب خواستهاي از
.ميانجامند شر و بدي به ميشوندو نابود
براي است امكاني ايجاد جالباست ، برايم همواره آنچه:ميگويد او
واقعي و زنده را كردهامآدمهايم سعي هميشه.انساني بيانتجربيات
فيلمدزدان در.آورم بدست واقعي اطلاعات آنها ودرباره كنم توصيف
.قهرمان يك تا است معمولي پاسبان يك بيشتر كه دارد وجود پليسي شب
.دارند شباهت تاجر گروهي به بيشتر كه دارند وجود دزداني همينطور
تجاريشان فعاليتهاي به قانوني غير و خلاف كارهاي عين در آنها
اين اصول از زيرا است ، پليسي اثر يك من فيلم ظاهر تنهاميپردازند
فيلمها نوع اين قواعد آيا كه نميدانم حتي.نكردهام تبعيت سينما نوع
نميآورم حساب به را قواعد اين فيلمهايم در بهرحال.يانه ميشناسم را
فيلم در.ميدهم فيلم ساخت براي را ممكن آزاديهاي تمام خودم به و
اصوات وسيله به را سكوت كهميخواهد ميكند ادعا پيرمردي نميبوسم
به واقع در موضوع طرحاين با كهتشينه است روشن كاملا.بيانكند
اساسي چنينتضادهاي از پر او سينماي.ميكند خوداشاره كار نحوه
اشياء وراي در موجود خلاء توفان ، از پيش بيانآرامش او سينماي ;است
.حرفهاست ميان در جاري سكوت و
كه مردي به علاقهاش و است مادرجواني داستان جنايت فيلمصحنه در
ترديدي بيهيچ او به زن وقتي.است كرده تهديد اسلحه با را فرزندش
باتعجب مرد ميكند ، اجاره پانسيون يك در اتاقي برايش ميكندو كمك
ميكني؟ من براي را كار اين چرا:ميپرسد
مطرح تشينه فيلمهاي تمام دروني لايههاي در كه باشد سوالي اين شايد
شخصيت او ، فيلمهاي تمام ميكنند؟در چنين چرا آنها راستي به ;ميشود
براي جديدي زندگي طريق اين از و اقداميميزند به دست جرات با فيلم
ديگري مقاصد و ميگذارد ديگر راهي به قدم او.طرحريزيميكند خود
.ميكند خود آن از را ديگري آينده و رابرميگزيند
و متداول مرزهاي از گذشتن معني به خطرناك و تازه راهي در گذاشتن قدم
لحاظ از هم و دنيوي و لحاظمادي از هم است گذري اين و ;است معمول
.معنوي
تجربه براي فرصتي باز و متزلزلميشود يكباره چيز همه او فيلمهاي در
قراردادن آينه مقابل رادر واقعيت از لحظه يك.ميآيد كردنپيش
در و است آموخته ملويل پير ژان از تشينه استكه اصلي اين
.ميبرد بكار تمامفيلمهايش
بخاطر همه و ميشود معلوم كس هر عمل نتيجه كه است لحظهاي همان اين
.ميايستند جهان تمام مقابل درونيشان آمال
فيلمهاي در لحظاتي هفتاد ، همواره دهه در تشينه فيلمهاي نخستين از
نميتوانند ديگر فيلم ، پيشتاز شخصيتهاي آن ، در كه ميشود ديده او
آب به و طبيعت به جامعه ، از بيرون به آنها.كنند تحمل را اطرافشان
.يابند باز را خود سكوت ، و تنهايي در بتوانند تا ;ميبرند پناه
خود واقعي وجود و بشناسند را خود ميتوانند كه است آب در تنها انگار
.كنند كشف را
رودخانههامانند من سال فصل ومحبوبترين جنايت فيلمهايصحنه در
تصميم يا و خودسازي براي محلي آنها.جارياند دشتها بستر بر زخمهايي
بار براي شهر در زندگي اينكه از قبل پييره فيلمنميبوسم درهستند
.ميكند آبتني بوده ، نديده تاكنون كه درياچهاي در بيافتد ، خطر به دوم
ميان به شادماني با چنان او اين وجود با اما است گلآلود و سرد آب
كه كند پاك چيزها آن تمام از را خود ميخواهد كه انگار ميپرد امواج
.است كرده بيمار و مجروح ضعيف ، راتاكنون او
ساحل كنار در دعوا صحنه از بعد جوليت و جيمي شب فيلمدزدان در
فيلمقلبهاي در و ميسپارند گوش آب صداي به و ميزنند قدم درياچهاي
ميخواهند كه انگار ميپردازند بازي آب به چنان سرگي و وحشيفرانسيس
انساني ارواح.كنند حاصل اطمينان قلبيشان علاقه از بار آخرين براي
تشينه نظر مورد جدي بطور هميشه تقريبا ازگوته بيت اين آب سان به
حتي و ميدهد نشان ميدهد ، روي درونش در كه را آنچه آب.است بوده
.ميخورند تاب و ميچرخند ميخورند غوطه درونش در كه را چيزهايي
ميان در كه بعدي دو زمينه بر هستند طرحهايي تنها تشينه ، شخصيتهاي
ميان در تنها انسانهاي تشينه سينماي در.ميدرخشند واقعي زندگي
هيچ ;است بريدن دل و انزوا نشانه خالي ، خيابانهاي يا پهناور دشتهاي
.يافت نميتوان چنينصحنهاي بدون را تشينه از فيلمي
نشان بلكه.ندارد مسئلهشكست روي تاكيدي فيلمنميبوسم در تشينه
باارزش و مقدس چيزي به گاه دنيوي و مادي مسائل دادن دست از كه ميدهد
.ميشود منجر
ميدهد دست از را چيزاش همه مردي كه ميدهد نشان را لحظهاي فيلم اين
پنجرهاي انگار سينمايتشينه.معنوي و مقدس پيروزي.شود پيروز تا
.نگريست خود زندگي به آن درون از ميتوان كه است