پنجم ، شماره 1417 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 25 سهشنبه 4
|
|
پيوستگي حق به و وارستگي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
محمدعلي العظمي...آيتا واصل ، عارف و فقيد عالم از يادكردي
شاهآبادي
و عاليقدر استاد و بزرگوار شيخ از بارها و بارها (ره) خميني امام
به روحاني حيات حق كه (شاهآبادي مرحوم) تربيتياش و اخلاق معلم و مربي
.ميبردند نام فراوان تجليل با دارند ، او
ايمان ، و معنويت فروزان شمع خاموشي يادآور آذرماه سوم:اشاره
سلامالله خميني امام حضرت روزگار ، عارفان مرشد.است شاهآبادي آيتالله
ابراز وافر علاقهاي داشت ، امام برعهده استادي حق كه ايشان به عليه ،
ابراز ايشان حق در بلند وصفي همواره تكريم ، مقام در و ميفرمود
ارائه ضمن روزگار ، نادره آن شناخته كم مقام به توجه با.ميداشت
جذابايشان و خواندني آثار از يكي شاهآبادي ، مرحوم از زندگينامهاي
.ميشود تقديم عاليقدر خوانندگان به نيز
معارف سرويس
در ق ، هـ درسال 1292 شاهآبادي ، محمدعلي العظمي..آيتا سعيد فقيد
شيخ حاج او پدرگشود جهان به ديده اصفهان جنوب در حسينآباد ، كوي
خود دانشمندانزمان و ژرفكاو فقيهان از اصفهاني ، جوادحسينآبادي محمد
.بود جواهر صاحب مرحوم برجسته شاگردان از وي.بود
از سپس فراگرفت ، پدرش ، نزد را حوزه درسهاي و دانش مقدمات مرحوم آن
آنگاه.جست فراوان بهرههاي بيدآبادي ، احمد بزرگش ، آقاشيخ برادر محضر
كتابروضاتالجنات صاحب خوانساري ، محمدهاشم ميرزا مرحوم درس حوزه به
فقه ، اصول تكميل به و گرديد رهسپار تهران به آن از پس و يافت راه
.پرداخت آشتياني حسن حاجميرزا مرحوم نزد
ميرزا مرحوم حوزهدرس خود ، علمي گذار و گشت در شاهآبادي ، مرحوم
نظري عرفان آموختن و انفس و سيرآفاق در و دريافت را لنكراني هاشم
و شتافت جلوه ابوالحسن ميرزا حضور به عملي ، پلكانعرفان پيمودن و
خوشهچيني او عرفاني و دروني اندوختههاي و تجربهها و دانش خرمن از
.كرد
و دين دانش وعطشناك عاشقانه جستجوي در شاهآبادي ، آيتالله مرحوم
از سامان آن در وي.كرد سفر اشرف بهنجف قرآني ، و اسلامي معارف
و اصفهاني ، شريعت خراساني ، آخوند مرحوم چون دانشمنداني و بزرگان
در و رفت سامرا به مدتي از پس گرفت ، فراوان بهرههاي خليل حسين ميرزا
.نشست شاگردي به شيرازي محمدتقي ميرزا آستانه
او از نقادش ، و ذهنژرفانديش و تيزبين ديده بيآلايش ، و پاك فطرت
به سرانجام.ساخت گوناگون جنبههاي و ساحتها از برخوردار انساني
را هدايت نيازمند و مرده شهر اين خود ، عيسايي دم به تا بازگشت تهران
دلهاي در را الهي پرتو چراغ و گردد رهنمون والا و معنوي زيستي به
.برفروزد تاريك ،
فهم براي ومستعد توانمند مركزي را قم كه هنگامي شاهآبادي ، مرحوم
افراد پرورش به و گرديد آنديار رهسپار يافت ، اسلامي ، ژرف مباني
خدايياش ، روح جلوهگري با كه پرداخت راحل چونامام بزرگي و برجسته
ايزدي ، هدايت نور به را ستمپيشگان آزار و ستم از تاريك سراسر گيتي
عرفان و شريعت آب به را معنويت و دين خشكيده درخت و گشته رهنما
.ساختند شكوفان و سرسبز
جامعه بنيادهاينابسامان نقد به كامل هوشياري با شاهآبادي ، مرحوم
دولت كه گونهاي به شد ، روزگارخود فريادرساي و پرداخت رضاخاني
وجود از اسلام:ميدانست اجتماعي مشكلات و فسادها همه ريشه را رضاخان
بيپايگي و سستي و بود آگاه سياستمداري وي.است خطر در وقت دولت
ستيز به آن با و ميدانست خوبي به را سياست از دين جدايي نظريه
و محافل در متدينين از جمعي:بود عمل مرد براستي ، اوبرميخاست
كه اين از غافل ولي مينمايند اسلام بر تاسف و دردمندي اظهار مجالس
نخواهد درد معالجه آن ، تعداد و مرض مذاكره.نمود معالجه را درد بايد
...بود
زندگي سال از 77 پس شاهآبادي علي ميرزامحمد العظمي آيتالله سرانجام
سال آذر سوم با مطابق ق ، .هـ سال 1369 صفر سوم پنجشنبه روز در پربركت
و تجليل ميان در مطهرش پيكرگفت حيات بدرود تهران در ش ، .هـ 1328
مطهر مرقد زاويه در و شد منتقل ري شهر به تهران مردم فراوان تكريم
.گرديد دفن رازي شيخابوالفتوح مقبره در و (ع)حضرتعبدالعظيم
كتاب در ،(ره)امامراحل كه دانست بايد فقيد عالم آن مقام درك براي
از گنجينهاي و است ، عرفاني و اخلاقي ازنكات مشحون كه حديث اربعون
شيخ از بارها و بارها ميباشد ، عصمت بيت اهل معنوي وذخاير معارف
حيات حق كه تربيتياش و اخلاق معلم و مربي و عاليقدر استاد و بزرگوار
نام به هرگاه و ميبرند نام فراوان تجليل با دارند ، او به روحاني
استاد سرنام پشت را فداه ياروحي و كلمهدامظله ميرسند ، ايشان
او محو و فنا مرحله كه تواضعآميز پسوند اين و ميكنند ، ذكر عاليقدر
مشاهده كتاب اين در بارها ميرساند ، استاد عظمت با روح به نسبت را
:ميفرمودند دامظله شاهآبادي آقاي ما استاد شيخ:جمله از.ميگردد
اگر.است حق قدم و نفس قدم صحيح ، شرعي رياضت و باطل نفس رياضت ميزان
قدرت و قواينفس پيدايش براي او رياضت و كرد حركت نفس بهقدم سالك
و ميشود ، عاقبت سوء به منجر سلوكآن و باطل ، رياضت باشد ، آن سلطنت
حق قدم به سالك اگر و ميكند ، بروز اشخاص همين نوعااز باطله دعويهاي
او از حقتعالي و است شرعي و حق او رياضت شد ، خداجو و كرده سلوك
لنهدينهم فينا جاهدوا الذين:شريفه آيه نص به ميكند دستگيري
از خودنمايي و افتد او از خودي شده ، منجر سعادت به كارش پس ;سبلنا
(صفحه 76 حديث ، چهل).گردد دور او