پنجم ، شماره 1417 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 25 سهشنبه 4
|
|
رهنمودهاي آيينه در دانشجو و دانشگاه
رهبري معظم مقام
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آثار نشر ويژه مديريت)رهبري معظم مقام دفتر:تنظيم و تهيه
(21)
خود دانشجوي فرزندان به كه مشفقانهيي هشدار در انقلاب ، معظم رهبري
:فرمودهاند دادهاند ،
.... كه ميگويم شما به پدرانه و برادرانه دارم ، كه تجربهيي با من
دانشجو يعني ;موافقم مطلب بااين من.باشد سياست مركز بايد دانشگاه
نظر يك به و كند فكر آنها دربارهي بفهمد ، را كشور سياسي مسايل
مورد را آن و كنيد تحقيق دولت خارجي سياست دربارهي شما مثلا.برسد
يك به بعد ;بپرسيد مسئولان از داريد ، ابهامي اگر ;دهيد قرار بررسي
ناقص سياست است ، اين غلط سياست اين است ، درست سياست اين كه برسيد نظر
عنصر...است اين معنايش سياست ، در ورود.ميشود كامل گونه اين و است
دانشگاه از خارج در كه سياسي بازيهاي اين به اما.اين يعني سياسي ،
را آن اين ، .نشويد وارد مطلقا ميكشانند ، دانشگاهها به را آن و هست
كه اين به اسلامي نگذاريدانجمن..ميكند رد را آناين و ميكند رد
وارد گونه اين ;شود آلوده است ، باند فلان ياضد و باند فلان طرفدار
خواهد دچار بدي سرنوشت به اسلامي انجمن راكرديد ، كار اين اگرنشويد
هياهودار گرچه را دانشجويي مجامع سياستبازان ، كشاكشهاي در ورود.شد
كردن تهي ميان امابه دارد پي در را بادهايي مرده باد ، وزنده ميكند
از خورهيي ، چونان را آنان و انجاميد خواهد مجامع دروناين و بافت
جاي به دانشجويي ، مسلمان تشكلهاي شيوه ، دراين.خشكاند خواهد درون
و زد اهل ماجراجوو اقليتي به دانشجويي سياسي تحرك نماي تمام آيينهي
كف از را خود دهي گسترش و فراگيري وقدرت شد خواهند بدل سياسي بند
.داد خواهند
دستهبنديهاي اين وارد...كه ميشناسم را اسلامييي انجمنهاي الان من
دور خودشان كار از دورافتادهاند ، حقايق ازآن سياسيشدهاند ،
در كه كنيد سعي شماشدهاند غريب هم دانشجويان ميان در و افتادهاند
انجمن بچههاي كميت روي مخصوصا من.نباشيد غريب دانشجويان ميان
كوچك اقليت يك عنوان به اسلامي انجمن باشيدكه مواظبدارم تكيه اسلامي
ميزند ، هم نقي و دارد خودش براي اتاقي گوشه يك و است منزوي كه محدود
يك و پرچم يك عمومي ، چهرهي يك صورت به بايد اسلامي انجمن.نباشيد
.بيايد حساب به دانشگاه براي نماد
(2)دانشجويي تشكلهاي راه در خطرات و آفات
دانشجويي ، مايه اسلامي تشكلهاي باوري مسئوليت:افراطي برخوردهاي (30
مجامع انجمنهاو روحيه ، اين با.هست و بوده اتكا نقطه و اميد
بارور را واميدهايي يافتهاند بقا فلسفه و گرفتهاند شكل دانشجويي
ضعف نقطه به ميتواند درمواردي قوت ، نطقه همين دقيقا اما ;ساختهاند
اين نهضت ، پيروزي ساليان در.آورد بهدست معكوس نتيجهي و گردد بدل
باوري دين و تكليف احساس روحيه مواردي ، در.اندكنبودند نيز موارد
ميافكندكه و افكنده دل و جان بر شعله و شور چنان وانقلابمداري ،
عشق و دورميسازد به وصول راههاي چون و چند در تامل از را آن واديان
.ميدارد باز مسير و درمسلك ازكاوش را ايشان مطلوب ، و نتيجه به
دانشجو نسل و دانشگاه محيط حساسيتهاي و ويژگيها از پيشتر ،
و تصميم هر كه هست هم و بوده تامل اين موجب نكات اين.گفتيم سخن
مشورتهاي و اساسي وكاوشهاي دقيق تاملات به ميبايست دانشگاهي ، حركت
درست ، آرمانهاي صرف.باشد مجربانهمتكي و خردورزانه و جانبه همه
اندازهاي به درست ، شيوههاي ;نميسازد راموجه رفتارها و عملكردها
نقاد و نكتهسنج حساس ، جمع در بويژه نكته ، اين.اهميتدارند نيك اغراض
درميان شايد.مينماياند را خود مهمتر و اساسيتر دانشجويي ، دانشگاهيو
كمتر مقدس ، زرورقاهداف در ناسنجيده برخوردهاي مردم ، عام تودههاي
هر دانشجويي ، سختپسندانه و محيطخردورزانه در اما ;كند ايجاد آزردگي
هم را اصول يا و آرمانها مشروعيت ميتواند ونابخردانه ، سبك اقدام
.كند وارد خدشه هم آن حقانيت در و برد زيرسوال
دانشجويي ، مومنانه تلاشهاي بر مداوم تاكيد ضمن رهبري ، معظم مقام
سطح در اقدامات از برخي زدن آب به بيگدار و كمپختگي از هماره
و تصريح به ومكان ، زمان بهتناسب و بودهاند خاطر رنجيده دانشگاه ،
:دادهاند هشدار آن عواقب به ملايمت ، نسبت و اشارت به يا و تندي
از خطاهايي باشد؟ داشته وجود دانشگاهها در خطاها گونه اين بايد چرا
توجه بايد اينها به.زدهميكند دين از را متوسط افراد كه كارهايي نوع
گفتند اطميناني مورد افراد را اين -خبرآوردند پيش چندي همين.كنيد
و اطلاع روي از كه نميكنيد شك شماها يقينا اسمبياورم ، اگر كه
و تعطيلكردهاند را درس كلاس صفر ، يا و محرم ماه مناسبت به -صدقگفتند
دانشگاه در اين !شركتكنند سينهزني مراسم در بيايند همه كه گفتهاند
بشود ، تعطيل كلاس حالا چهمناسبت؟ به باشد؟اصلا ميتواند كسي چه طرف از
بزنند سينه بروند نباشد ، هم تعطيل !چهبشود؟ كه بكنند سينهزني بروند
مسايل...قبيل اين از اما ;است نمونه يك البتهاين !بشود؟ چه كه
ايراد ريشههاي ببينيد و برگرديد بايستي كه وجوددارد فراواني
گروههاي و احزاب از تاثيرپذيري (كنيد400 برطرف را آنها كارچيست ،
تابع باشد ، درونزا بايستي دانشجويي سياسي فعاليت:دانشگاه از خارج
مكانت در آنان ;نباشد دانشگاه بيرون سياستمداران اميال و اغراض
حكم به و نگيرند قرار دانشجويي مجامع سياسي عمل فكرو هدايت سكانداري
در موم ، چونان را دانشجويي مجامع سياسي ، زرنگيهاي و قدم و تجربه
.درنياورند خود خواستههاي وقامت قالب
بهبعد ، سي و بيست دهه از ما دركشور دانشجويي جنبش متاسفانه
سر آنبه آلام در هنوز و برده رنج تاثيرپذيريمفرط اين از هماره
و پرنشاط منابع اين از استفاده بيروني ، تشكلهاي و احزاب برايميبرد
تفسير به همواره كه است بوده رويايي حيات ، و انرژي متراكم كانونهاي
متمركز راه اين در را خود اقدامات و ورزيدهاند تلاش آن تعبير و
دانشجويي نشاط و پرشور حركتهاي طلايي دهههاي همان از.ساختهاند
ملي ، جبهه توده ، حزب چون سازمانهايي و جبههها و احزاب تاكنون ،
دانشجويي نسل در طعمهيابي به غيره ، و غيره و مسلح چريكي سازمانهاي
تشكلهاي گرفتن خدمت در يا و تاسيس به راه ، اين در و برخاسته
.بودند گمارده همت دانشجويي
و بيروني ، گروههاي و احزاب اصلي ، برنده خم ، و پرپيچ مسير اين در
سياستبازان و سياستمداران.بودهاند دانشجويي محيطهاي اصلي ، بازنده
ميدادند قرار خود شوكت و مكنت پشتوانه را جمعيت اين دانشگاه ، بيرون
دانشجويي جنبشهاي مجموعه ودرنتيجه ، ميپرداختند قدرت بندهاي زدو به و
نزاري ، و قوت در و ميآمدند در متمول اغراض و متغيراهداف تابع كشور ،
.مييافتند بستگي آنان احوال و بهشرايط
فاصلهيابي و دانشجويي ، فعاليتهاي پايدار و مستمر حيات يك براي اينك ،
ضروري ناپايداربيروني ، احزاب متيقن يا و محتمل چرخشهاي از آن
و آورند ايمان خويش بههويت خود دانشجويي ، مسلمان مجامع كه مينمايد
.گيرند فاصله دانشگاه سياسيبيرون دكانهاي در يافتن مامن از
تشكلسالم هر همانند دانشجويي ، مجامع كه شد يادآور بايستي البته
وخارج داخل از همراهاني و همكاران كه دارد حق اجتماعي سياسي ،
;سازد مستمريبرقرار يا و منقطع همراهيهاي و همدليها و بجويد دانشگاه
مجامع نبايد همپايي ، همراهيو اين در كه است آن اساسي و مهم نكته اما
بيرون شخصيتهاي و تشكلها و بهاحزاب كنندو هويت سلب خود از دانشجويي
عمل و گرايش اساس را تشكلها و احزاب آن وگريزهاي جنگ و كنند اتكا
و درآيند آنان خواستههاي و اهداف بازيچه و قراردهند خود
آن به سو اين از حرفهاي ، سياستبازان شطرنج بازي چونانپيادگان
... و نميخواهند و نميدانند كه كنند آن و سوروند ،