پنجم ، شماره 1419 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 27 پنجشنبه 6
|
|
بعثت آستانه در عربستان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
و دهد ، بيم را مردمان برانگيخت ، تا را محمد خدا همانا:اشاره
!عرب مردم اي شما آنهنگام.رساند بايد چنانكه را فرمانخدا
.خزيده سراي دربدترين و بوديد ، برگزيده را بدترينآيين
.زهرهدار مارهاي همنشينتانگرزه ناهموار ، منزلگاهتانسنگستانهاي
ريزان ، را يكديگر خون.گلوآزار خوراكتان ناگوار ، و آبتانتيره
آلوده تاسر پاي پابرجا ، جا همه بتهاتان.گريزان و بريده ازخويشاوند
خطبه 26 -نهجالبلاغه.خطا به
انديشههاي با جهاني.است بعثت زمانه گوياي بيان (ع)علي سخن بهراستي
ديوان و نروييده پهنهاش در يكتاپرستي زيباي گل كه خارآگين و تفتيده
هر پاي تا نهفته آن ، سوزان ريگزارهاي پس در ستم و زور نيرنگ ، فريب ،
فرو خود اهريمني تشنه دركام و خراشيده را جستجو از خسته رهگذر
فساد ژرفاي تا و بدديني ، شركورزي كژانديشي ، سراسر جهاني.برند
به باچنگزدن تا ميبايست ابرمردي اينميان در.شناور و غلتان وناراستي
و درآورد حركت به را شناخت ابرهاي بيهمتا ، و يكتا خدايي ريسمان
و اهوارايي دم خنكاي اوفروباراند آن از يگانگي و ايزدي باران
;او آري.وزيد بشر انديشه و جان دل ، سوزان شنزار در كه بود آسمانيي
جاويد هماره الگوي و پيامبران سالار تاريخ ، بزرگمرد مصطفي ، محمد
مردانگي ، اخلاق ، سروري ، دادگري ، آزادگي ، بوستان او انساني ،
...جوانمردي ، نكوكاري
خود مرگ در ندارند ، را معنا و شكوه همه اين تاب واژگان ديگر ، اينك
.ميافتد فرو دست از لغزان و نميپايد صفحه بر خامه و مينشينند سوگ به
معارف سرويس
ارشاد محمدرضا:نوشته
:جغرافياييعربستان موقعيت (الف
گرفته جاي آسيا باختري جنوب در شبهجزيرهجهان ، بزرگترين ;عربستان
عدن خليج عرب ، درياي خليجعمان ، خليجفارس ، آبهاي را آن پيرامون.است
عراق;همسايگان و سوزان شمال ، ريگزارهاي دراست سرخ ، فراگرفته درياي و
دارد گستره ميليونكيلومتر از 3 بيش اينشبهجزيره.دارند جاي اردن و
دريا ، كناره در جايگاههايمسكوني و ميپوشاند بيابان آنرا بيشتر كه
.ميشوند بيشتريافت
شهري فرهنگپيشرفته داراي اسلام ، پيامبرگرامي بعثت آستانه در عربستان
جنوب ، بخش در بودندكه شهرنشين آن ، يكسوم كهتنها گونهاي به نبود ،
درحجاز و غسان و حيره وشمالباختري ، شمال بخش در و موت وحضر عدن يمن ،
سامانبهشمار آن شهرهاي برجستهترين طايف ، از و يثرب مكه ، شهر سه
.ميآمدند
سياسي و فرهنگي و تاريخي پيشينه (ب
استوار و واحديجدا قبيله ، .بود جاهلي ، قبيلهاي عرب اجتماعي ساخت
بيگانه يكديگر گوناگونبراي قبيلههاي كسان و بهشمارميآمد خود به
آوردن بهدست پي در بيشتر كه قبيلهاي سخت جنگهاي به قانون اين.بودند
جان ، به نبردها اين در و ميزد دامن بود ، چراگاهها و بركهها و دارايي
ميان در.نبود امان در هيچكدام و شده ، تاخته قبيله فرزند و زن مال ،
نميشويد خون جز را خون:ميگويد كه است [ضربالمثلي] زبانزدي عربها
نژادي و تعصبهايقبيلهاي.بود روزگار آن بازتابگرواقعيت بيان ، اين
و آبرو هتك و كشتار ، تاختوتاز دروغ ، دزدي ، خون ، كهريختن بود چنان
رخدادهاي اين بر است عرب ، گواهي روزشمارميشد داشته ناموس ، روا
آوردها ، و ستيز اين.عربمينامند اصطلاحايام در را آنها جنگيكه
دو سادهميان برخورد يك بهسبب فقط كهگاه است ديرپايي نبردهاي يادآور
درازا سالبه تا 40 برخي كه ميداده گوناگونروي قبيله دو از فرد
سياسي سامانه و نبود حكومتي هيچ پيرو بياباني ، عرب.است ميانجاميده
پير فرمانروايي زير كه بود قبيله مليت و جامعه بنياد.نداشت ويژهاي
از پيش شيخ ، گزينش برايميبردند بسر فرد ، كهنسالترين ;قبيله شيخ يا
ميان از را كسي و ميكردند رايزني هم با انجمني قبلي ، در پيشواي مرگ
ستيزهاي گاه گزينشها ، اين در.برميگزيدند وي فرزندان و نزديكان
از را آن كه ويژهايبود فرهمندي داراي قبيله شيخ.درميگرفت خونيني
در خود ، ونيرومندي هوشياري و دلاوريها گذاردنجوانمرديها ، بهنمايش
.بود آورده بهدست خود ، زندگيقبيلهاي راستاي
هميشه و است ديگر رنگي از شهرهايعربستان ، اجتماعي و سياسي تاريخ
بوده بيگانگان دخالت و نابسامانيها و آشفتگيها گيرها ، و گرفت دستخوش
سرخ درياي و هند اقيانوس كنار عربستان ، جنوب در يمن نمونه براي.است
بخشهاي از و بود هوا و خوشآب و خرم بسيار سرزميني باختر ، در
ستيزو بيانگر يمن ، تاريخ.بهشمارميرفت عربستان تمدني فرهنگپرور
.است آنبوده بر نفوذ و گرفتن سر بر وروم ايران چون بيگانگاني كشمكش
ذونواس ستمكارهايبهنام و خشكانديش يهودي فرمانرواييمن ، آغاز ، در
يهود دين به را مردم رفتو نجران به يهوديان بهسبببرانگيختگي وي.بود
بر خود كه زيرا يهودسرپيچيدند آيين پذيرش از آنان.فراخواند
را مردم و افروخت آتشي آن ودر كند چاهي ذونواس.بودند آيينمسيحيت
شرح.گذراند شمشير دم از ديگررا برخي و سوزاند و افكند درآتش
:است آمده سورهبروج در كريم ، قرآن در اينرويداد ،
.قعود عليها اذهم الوقود ، ذات النار.الاخدود اصحاب قتل
آنان كه آنگاه.هيزم داراي پرآتش ، آتشي گودال آتشافروزان بر مرگ
.بودند نشسته آن بركناره
دربار به بود برده در به جان آزارذونواس ، از كه مسيحيان از يكي
ياري او از و شد پناهنده يوستينيانوس ، روم ، امپراتور
و فرستاد نامه بود ، وي دوستنزديك كه حبشه پادشاه به امپراتور.خواست
.بتازد نجران به خواست ازاو
.بود مسيحي فردي كه بود نجاشي حبشه ، در روزگار آن پادشاه
گشت پيروز سخت ، جنگي از پس وي.فرستاد نجران به را ارياط نجاشي
حبشه ، سپاهيان از يكي ابرهه ، چندي از آنگاهپسشد يمن فرمانرواي و
تاريخ در كه ديگري رخداد به اينجا در.نشست برجايش و بكشت را او
خانه به ابرهه تاختوتاز آن و ميشود اشاره است ، برجسته بسيار اسلام
خود ، فرمانروايي آغاز در ابرهه.ميباشد آن ويراني هدف به كعبه
در يمنيها حتي نياوردند ، روي آن به مردم ولي ساخت صنعا در پرستشگاهي
نابودي براي پيلسواران از باسپاهي ابرهه سرانجام.ميگزاردند حج مكه
خود ، شوم قصد كردن عملي از پيش رسيد ، مكه به كه هنگامي شد بسيج كعبه
در (سجيل) سنگريزههايي با دريا كناره از خداوند فرمان به پرندگاني
را سنگريزهها آنان ، سر بر و درآمدند پرواز به سپاهيان برفراز نوكشان
سوره در مجيد قرآن.كردند نابود را آنها بدينگونه و ريختند فرو
يجعل الم الفيل ، ربكباصحاب فعل كيف تر الم:دارد آناشاره به الفيل
سجيل ، من بحجاره ابابيل ، ترميم طيرا عليهم ارسل و فيتضليل كيدهم
چگونه پيلسواران با كهپروردگارت ندانستهاي آيا:ماكول فجعلهمكعصف
آنان سر بر و بياثرنساخت؟ را نيرنگشان آيا كرد؟ رفتار
گل-سنگ از سنگريزههايي آنان بر كه فرستاد پرندگانيفوجفوج
.ساخت جويده نيمه كاه برگ رامانند آنان سرانجام و فروانداختند
اسلام گرامي پيامبر كه است سالي همان و ناميدند عامالفيل را سال اين
.شد زاده آن در
دو اين.بودند آشوب و دگرگوني نيزدستخوش غسان ، و حيره كوچك كشور دو
ايران حكومت پيرو و عرب دولتي حيره.جايداشتند شام صحراي در كشور
حيره.ميشدند گماشته ساساني ، پادشاهان فرمان به حيره ، شاهان و بود
بهوسيله آغاز در و بود روم دولت پيرو غسان ، بود مسيحي دولتي
.بود شده گرفته و گشوده اسكندر ،
آمد ، گفته تازيان پرخاشگر و ستيزجو اخلاق و خوي از آنچه كنار در
ميهمان بسيار بيابانگرد عرب كه است گفتن شايان نيز پديده اين
ورزيده اندامي داراي و خشن اوفردي از بياباني زيست شرايط و بود نواز
شمشير و بهشتر عرب علاقهمندي.بود ساخته جنگاور نتيجه در و وستبر
بود نانويسا قومي عرب.است شايانتوجه (جاهلي عرب گانه سه) وشعر ،
دانشمندو عرب ميان در.مگرانگشتشماري نميدانست نوشتن و وخواندن
سخنو استواري و شيوايي رسايي ، زمينهرواني ، در ولي نبود نگار تاريخ
بازندگي جاهلي ، عرب سرودههاي.برخورداربودند ويژه جايگاهي از سروده
وبازتابگر آميخته درهم بياباني سختزيست و دشوار شرايط و قبيلهاي
است پر شعرعرب.اوست خشن و خو درنده شورانگيز ، پيكارجو ، تند ، روحيات
.حال حسب و نكوداشت و ستايش داشت ، خوار و رزم ، نكوهش و حماسه از
و موشكاف و دقيق و سرايشهاينازك و بيانها باريكانديش ، خيالبنديهاي
وخارآگين تفتيده و گسترده دربارهبيابانهاي سرودههايي در شاعرانهعرب ،
كاروانيان ازحركت بازمانده نشانههاي و وپراكنده تند بارانهاي نيز و
و چامهها برجستهترين از.است جلوهگر و نمايان(دمن و اطلال ربع ، )
بازارهاي در چامهها اين.است بوده سبعه عربجاهلي ، معلقات چكامههاي
بر و ميكردند گردآوري را سپسآنان و ميشدند خوانده ازجملهعكاظ ;عرب
سالار.ميآويختند كعبه برديوار و مينوشتند زرين حروف با ديبايمصري
.دورهامراوالقيسبود آن سرايندگان
اقتصادي ستدهاي و داد و فروش و خريد براي جايگاهي عرب ، بازارهاي
(رجب و محرم ذيحجه ، ذيقعده ، )حرام ماههاي در عربها.بود وفرهنگي
خود سرودههاي و شعر بهخوانش ميداشتند ، برپا كه دربازارهايي
ستد و داد و نيايش و پرستش به عربها ماهها ، اين درميپرداختند
.بودند سرگرم
.رواميداشت تعصب و سختگيري بسيار وفرزندخود زن به نسبت بياباني ، عرب
چند.جايگاهينبود داراي زن.ميدادند شوهر و9 ، سالهاي 8 در را دختران
داشته ميخواهند ، كه زن چند هر ميتوانستند مردان و داشت رواج همسري
گروهي ازدواجدرون.بود مردان دست در سانكالايي به زن.باشند
جز به روانبود ديگر ، قبيلههاي به دادن ودختر بود رايج (Endogamie)
قبيلههاي از قريشيان.نميبستند كار به چندان را قانون اين كه قريش
از.بود سالارانه عرب ، مرد فرهنگميكردند اختيار دختر و زن ديگر
وتميم قبيلههامانندبنياسد برخي در و داشتند ، دخترننگ داشتن
و تاخت مورد قبيله كه درهنگامي دختر زيرا ميشدند بهگور دخترانزنده
و بپردازد رزمآوري به مردان پاي به پا نميتوانست ميگرفت ، قرار تاز ،
دشمن گروگان به بنياد ، اين بر و ميشد هتك قبيله آبروي او اسارت با
.بود ناگوار و سختدشوار عربان گمان به دختران و زنان درآمدن
به آمد و رفت و شهرها ميان ستد و داد و بازرگاني هستههاي
بسياري كالاهاي و بود گرفته شكل خشكي ، يا دريا راه از ديگر ، كشورهاي
.ميآمد عربستان به...و هند مصر ، روم ، ايران ، ازكشورهاي
عربستان مردم باور و دين (ج
و كهنژاد بودند گروهي اينان:ياحنيفان ابراهيم حضرت پيروان -10
به دور ، زماني در ابراهيمميرساندند ابراهيمخليل به را نسبشان
سرزميني به را هاجر خود همسر و (فرزندش) اسماعيل پروردگار ، فرمان
و قرآني روايتهاي بنياد بر آنجا ، در.برد گياه و بيآب و كوهستاني
گردآمدن سبب كه آمد پديد زمزم چشمه خداوند ، لطف و دهش به اسلامي
.سامانگرديد آن در زندگي وگسترش آبادي و مردم از انبوهي
پشت از.بنياننهاد را كعبه خانه يارياسماعيل ، به ابراهيم
در عدناني ، كهعربهاي آمد پديد عدنان نام فرزنديبه اسماعيل
يكتا خداي به باور ابراهيم ، پيروان.ميزيند نجد حجازو تهامه ،
به را ختنه و قرباني و حج مناسك اينان.داشتند رستاخيز روز و (الله)
از -اسلام آمدن از پيش -اسلام گرامي پيامبران خاندان.ميآوردند جاي
.بودند آيين اين باورمندانبه و پيروان
حتي دور ، زمانهاي از عربستان يهوديان:يهود آيين پيروان -20
پس حجاز ، به آنان كوچ سيل وبعدها ميزيستند حجاز در موسي ، زمانحضرت
خيبر قريظه ، النضير ، بني يهوديانبني.يافت فزوني اورشليم ازويراني
ونبض هسته مدينه ، يهوديان.بودند پيرامونمدينه در قينقاع وبني
.داشتند دست در را مدينه وكشاورزي بازرگاني و تجارت بازار
به م سال 356 در نخست مسيح ، آيين:مسيح آيين پيروان -30
به تئوفيلوس سرپرستي به كنستانتينوس ;خاوري روم امپراتور وسيله
سرزمين در عدن در تئوفيلوس ، كليسايي.يافت راه عربستان جنوب
عربستان در مسيحيت ونفوذ گسترش كه است گفتن شايان.حميريانساخت
آن بر سلطه و چيرگي برسر روم و ايران ميان سياسي نتيجهرقابتهاي
.بود سامان
اهورا و اهريمن ;ايراني باوري دوبن:ايراني باورهاي و دينها -40
و مدينه در مانويان بهدست ايراني مراسم و باورها ديگر مزدا ، و
.يافت حميرگسترش
رايج دين و تازيان ، خوي با آيين سازگارترين بتپرستي:بتپرستي -50
حجاز ، عمربن در را بتپرستي پايهگذار.بود جاهلي عرب پررونق و
ستارگان جانوران ، انسان ، سنگ ، گياه ، شكل و گونه به بتهالحيميدانند
عزي طايف ، در روزگارلات آن مهمترينبتهاي از.ميشدند ساخته وفرشتگان
ميانقبيلههاي در قدر و قضا و سرنوشت خداوند ;ومناه مكه خاور در
شمار نمادشبه كه داشت بتي قبيله هرپرستيدهميشد وخزرج اوس
زندگي و وروان روح به باور.داشتند جاي دركعبه مهم بتهاي همه.ميرفت
براي چنانكه.بود نمايان ويژهاي ، شكل به نزدعربها در مرگ از پس
بهخاك او كنار در نيز را شترش خاكسپاريمرده ، از پس نمونه ،
نزديكبه 300 كعبه در.گردد آن سوار زندهشود ، روزي اگر تا ميسپاردند ،
.بود شده آويخته بت تا 306
را فراخوانش ابراهيم ، كه شهري همان ;حران شهر در:ستارهپرستي-60
از.ميپرستيدند را ستارگان كرد ، آغاز آنجا از يگانه خداوند سوي به
كه ازصبيها غير كه بردهميشود نام نامصابئين به درقرآن اينان
زندگي ايران در كارون رود كنار در و عراق از بخشي امروزدر
بر گماشته را ايزدي ستارگان ، از يك هر بر صابئين.ميكنند ، هستند
زمين و انسان سرنوشت در آنانرا و ميپنداشتند زميني رخدادهاي
و ولخم ماه ، كنانه خورشيد ، صابئينحمير.دخيلميدانستند
جادو ، به داشت باور همهاينها ، از غير.ميپرستيدند را جذاممشتري
شكلها به عربستان مردم درميان نيز اصطلاحازلام ، به يا سحر ، فال
.داشت رواج ويژه وگونههاي