پنجم ، شماره 1419 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 27 پنجشنبه 6
|
|
روز يادداشت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(ص)مصطفي بعثت آستانه در نبشتهاي راز
خدا باغ از گل بوي ميرسد
خود او كه شنيد ، دوست زبان از نميتوانجز را عاشقانه وصل اين حكمت
:رهروان و راه وخالق است حقيقت مقصد و طريقت باني
ليقوم والميزان معهمالكتاب وانزلنا بالبينات رسلنا ارسلنا لقد
بالقسط الناس
گفت به گونهگوني جلوههاي و درمنظرها ،(ص)اسلام گرامي پيامبر بعثت
گرديده ارائه آن از لطيف و قلمهايشريف به بسيار وتحريرهاي درآمده
درنگهاي در ميبايد را معنوي رستاخيز اين بيمنتهاي حكمت.است
و معبود به داده دل هوي ، از رسته و پاك فاهمههاي.طولانيدريافت
اسرار درك توان آسماني ، و ناب طليعههايي چشمانداز در يزدان ، سرسپرده
اصل از دورماندگان.خواهنديافت را خداوندي رمزنامه اين عاشقانه
سماع و مييابند خويشتوفيق وصل بازجويي به معبر اين خويش ، از
.ميكنند نظاره وپايانناپذير ناب و پاك باراني راچونان كلمات
آسايش اماميشود شنيده وآسان خوانده آسان ناب ، غزل مصرعهاياين
كه معنويست لايههاي و اسرار از سرشار چنان ازلي ، باران اين وسهولت
عاشقي ميرنده ، و آشامنده و خورنده بشري از و ميكند بيتاب را جان
بيبديل رحمت و خداوند حكمت اين.ميآفريند ناميرا و آسماني و بيقرار
.اوست
بيابانهاي در امي ، تنهاي كودك آن و مكه ، شريف و امين آن پيامبر ،
ميشد؟ آماده رسالتي چه براي جزيره ، شبه گرفته اهريمن و رازناك
با چگونه شد ، نازل خاك سرزمين سوي به جبرئيل بالهاي بر كه ارمغاني
از عارفانه و شريف و عزيز صفحه كدام بعثت درآميخت؟ (ص)محمد جان
بود؟ معبود و عابد وصل كتاب
بوي فراق ، و تنهايي مغاك سدههادر و سالها كه سالكان ، و رهروان
و جلوهها پي در رمهايبيشبان همچون و ميكردند ، جستجو معشوقرا
از سرشار آينهاي راروياروي خود ناگاه ، ميدويدند ، نشانههايحقيقت
با مهربان ، و راستگو و پاك مرد آن اسلام ، سالار و سيد.يافتند حقيقت
و آمد فرود كوهستانها از ناگاه به دست در چراغي و سينه در آيينهاي
:افشاند فرو مشتاقان و ضعيفشدگان و برگمگشتگان را الهي آيههاي
درست نخوانده ابجد كه يتيمي
بشست ملت هفت خانه كتب
:جست راه دليل اينگونهبايد و رفت بايد اينگونه باري ،
شبانند همچون انبياء ره ، اين در
كاروانند رهنماي و دليل
سالار گشته ما سيد ايشان ز و
كار اين در آخر همو اول همو
صورت آئينه در را منزلراويارجعي و آمد باز ميتوان اينجا از
هزارباره و دوباره وناب ، پرطنين سخن آن و (ص)محمد بيمثال
و علق ، اقراء من خلق ، خلقالانسان الذي ربك باسم اقرا:بازدانست
...بالقلم علم الذي ربكالاكرم ،
گلاب و عطر و نبات و نقل و را راه زنيد آب و بكوبيد پاي هين ،
عارفان رئيس كاملان ، اكمل نام به كنيم كامل را جشن اين تا بيفشانيد
گفت باز را سرور اين روايت ميتوان ميبدي دهان از.عاشقان سرسلسله و
مقربان واي سماوات كروبيان اي و امين جبرئيل اي...كه
و پوشيدند نبوت رالباس (ص)مصطفي محمد كه دهيد بشارت را درگاه ، آفرينش
تو ايبيتالمعمور.بيفروز قنديلها تو آسمان اي.رسالتنشاندند مركب بر
.گرد ايمان اهل محراب تو محترم ، معظم ايكعبه.گرد ايمان اهل محراب
سيد و را عالم مهتر آن كه الااللهشو ، اهللااله مسجد تو زمين خاك اي
ايهاالمدثر ، قم كهيا كردند مخصوص تشريف خطاب بهاين را آدم ولد
.باد مبارك حقيقت عاشقان بر مبعث جشن گرامي...و فانذر