پنجم ، شماره 1420 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 29 شنبه 8
|
|
است سرشار آينهها از من دل
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
روشندلان هفته بزرگداشت مناسبت به
ميتوانيم روشندلان دركتوانمنديهاي با كه شماري ، سبك و ترحم با نه
باشيم آنان ياور و يار
رغم به كه را همنوعاني تا است تازهاي مجال روشندلان ، هفته:اشاره
كار عرصههاي در جامعه ، اعضاي ديگر بدوش بيناييدوش حس از محروميت
بارها كه همچنان چشمگيريدارند ، حضور فرهنگي و هنري خلاقيتهاي و وتلاش
بلكه ترحم ، سر از نه را آنها خودشنيدهايم ، روشندل همنوعان از
ما ، خواهرانروشندل و برادران بگذاريم ، و بزنيم محك ارزشهايانساني
جامعه در را خود شايسته جايگاه استعدادهايشان ، شكوفايي برمبناي
در.سهيمباشند كشور ، اعتلاي و پيشرفت در خويش ، توان كارو با و بيابند
عرصههاي در روشندلان بيشتر حضور اسلاميشاهد انقلاب پيروزي از پس سالهاي
ارزشمنديشامل دستاوردهاي امروزه و بودهايم خلاقيت كارو گوناگون
نمايانگر خود كه است گردآوريشده عزيزان اين هنري فرهنگي ، توليدات
انجام براي جامعه از قشر اين انگيزشنيرومند و استعداد
عزيز بههموطنان شماره اين گزارش بااختصاص.است فعاليتهاياجتماعي
.پاسميداريم را روشندلان هفته روشندلان ،
...نسيم بال چون
نسيم ، بال چون اما ، من دل.ميچيند گل عادت ، باغچه از شايد تو دل
كند ، گوش را نيلوفر رشد.بزند دم رنگارنگي گل با نفسي ، دارد دوست
پرستو ادراك تابه بفشارد ، صداقت با دست در را ، رنگين دستپروانه
مواجي به و ياس گل زلالي به دارد ، دستهايي.نميخواهد چشم من دل.برسد
ادراك بوي منشايد ، دل.است سرشار آيينهها از دلم پرنور دريايحقيقت
آيينه از دلم ميداند ، را تنهايسپيداري حس ميفهمد ، را زمستاني
زورقي سرودههايميهن از بخشي پرمعني و زيبا عبارات استاين سرشارتر
روشندلان ويژه نشريه سپيد سالگردايران مراسم در كه نابيناست شاعره
ودانايي خرد با كه زلال حسي از برخاسته است شميمي اينشعر.شد خوانده
.است درآميخته
نيست ناتوان معلول نابينا
افرادي نابينايان كه پندارند اين بر اشتباه به جامعه افراد از برخي
البته.دارند حمايت به نياز كه وترحمانگيزند ناتوان معلول ،
ولي اينباورند بر كه افرادي هستند اما ندارد عموميت نظريه اين
تمامي مانند قادرند كه هستند وپرتواني فعال متعهد ، افراد نابينايان ،
بسيارند آنها كهمانند بهطوري برآيند خويش وظايف عهده از افرادجامعه
.بود خواهند و
از نشان نابينايي:ميگويد خوب چه ساله نابيناي 17 آزادي زهرا
كه قادريم ما.است انسان حس پنج از حس يك نبود بلكه نيست ، ناتواني
بزرگ كارهاي بدهيم ، تحصيل ادامه كنيم ، زندگي چشم بينايي نبود با
اجتماعي فعاليت خود بيناي همنوعان دركنار اجتماع در و دهيم انجام
.باشيم نيزداشته
در را ما ديگر ، اما 4حس نداريم چشم ما كه است درست:ميگويد او
آزاد دانشگاه ادبيات رشته دانشجوي محمودي.ميدهند ياري كارها انجام
رنگ حتي من.نيست بينايي فاقد اما است چشم فاقد نابينا:ميگويد
دارم دوست كه گاهي.دارم خود ذهن در انسانهارا تصوير و حالت گلها ،
.دارد واقعيتوجود در كه ميكشم را تصويري همان عينا نقاشيكنم
كه زماني:ميگويد است شده نابينا حادثهاي اثر بر كه كاشفي نگار
شدن نابينا با.ميديدم ديگر گونهاي به را زندگي داشتم بينايي
يكزندگي موهبتهاي از برخورداري به قادر ديگر فكرميكردم چشمهايم
از استفاده و دريافتواقعيت با مرور به اما.بود نخواهم طبيعي
را پيشرفت راههاي عادي ، زندگي بر توانستمعلاوه ديگر توانائيهاي
.كنم كار كامپيوتر با راحت ميتوانم الان كه بهطوري.سريعتربپيمايم
انجام را گلدوزي و بافتني مثل صنايعدستي كارهايبگيرم ياد زبان
.دهم
را ظريفي اين به ميتوانيدكارهايي چگونه كه سوال اين به پاسخ در او
و ميكنم استفاده فكر تمركز و حواس از بيشتر:ميگويد دهيد انجام
با كه كارها ظريفترين عهده از راحت خيلي ميتوانم سپردن خاطر بابه
.برآيم دارد ، ارتباط چشم
كشور در مطلق نابيناي نفر هزار سال 65 ، 98 سرشماري يافتههاي براساس
علوم بهزيستي ، سازمان توسط كه ديگري بررسي در و است داشته وجود
هزار در نابينايان 2 جمعيت شد ، انجام سال 1372 در كه توانبخشي
طبق اماميشود شامل را نفر هزار تا130 كه 120 است شده برآورد
بيشتر ما دركشور هستند نابينا جهان جمعيت درصد آمارهايجهاني 8/2
علوم پيشرفت با.دارند قرار بالاي 50سال سني ميانگين در نابينايان
شده تعدادكاسته اين از توجهي قابل ميزان به پيشگيري بهداشتو پزشكي
.است
آب سياه ، آب بيماريهايتراخم ، علت به نابينايان بيشتر گذشته در
نابينايي معلوليت دچار حوادث يا و عواملژنتيكي قند و مرواريد
اين بروز از پزشكي دانش و علوم پيشرفت با مرور به كه ميشدند
.شد كاسته بيماريها
:ميگويد باره اين در توانبخشي امور معاون ميرخاني ، سيدمجيد دكتر
خدمات نابينايان به توانبخشي خدمات ارائه براي بهزيستي سازمان
و كرده رابرنامهريزي رفاهي امكانات و فرهنگي حرفهاي ، پزشكي ، اجتماعي ،
مركز پزشكي 50 توانبخشي طيف در.است تداركديده را ويژهاي امكانات
.فعاليتدارند ضايعه نوع و بينايي ميزان تشخيص درزمينه
انجام براي لازم نابينايانمهارتهاي به اجتماعي ، توانبخشي بخش در
و لمسي توانائيهاي از استفاده تحرك ، جهتيابيو شخصي ، زندگي
بريل ، خط تحرك ، فراگيري عصازدن ، شامل توانمندي اين.ميشود شنواييداده
برطرف را خود نيازهاي بتواند فرد تا لمسياست و حسي مهارتهاي تايپ ،
.كند
و تكرار طريق از كاري و شغلي مهارتهاي معمولا حرفهاي بخشي توان در
بافت مثل فراگيرد را رايج مشاغل فردبتواند تا ميگيرد انجام تمرين
.ديگر مشاغل برخي و تلفن اپراتوري يا و حصير ، بافتنيها
مطالعاتي منابع بهمحدوديت توجه با عزيزان اين به فرهنگي خدمات
انتشار و چاپ بريل ، خط به نياز مورد مطالب كتاب ، تهيه امكانات تنها
نابينايان براي شنيداري خدمات گسترش و كتاب ضبط نوار ، تهيه.ميشود
.ميشود انجام زمينه اين در كه است فعاليتهايي ديگر از
توانبخشي كمك وسايل تدارك خدمات ديگر بخش:ميگويد ادامه در ميرخاني
است نابينايان در نفس به اعتماد و تواني باز در ارزندهاي نقش كه است
ويژگي علت به كه است ديگري خدمات جمله از رفاهي حمايتي ، خدمات و
.هستند روبرو آن با اقتصادي ابعاد زمينه در عديدهاي مشكلات و جسماني
و دانشآموزان خصوص به ميكنند استفاده خدمات از مستمر بطور معلولين
.ميشوند بهرهمند هزينه كمك از نابينا دانشجويان
نابينايان مشكلات
روبرو گوناگوني بامسائل اجتماعي ، حركتي ، مشكلات بر علاوه نابينايان
و دارند قرار تنگنا در آموزشي نظر از.است محدود امكانات.هستند
علاوه ندارد ، آنهاقرار دسترس در مطالعاتي آموزشي ، وسايل راحتي يابه
شغل نميتوانند مهارت و تخصص و ازتوانمندي استفاده براي آن بر
دختران كنندبهخصوص ازدواج نميتوانند راحتي به.كنند پيدا مناسبيرا
به يا و دارند شناخت هم از كمتر خاص ، نابينايان وضعيت علت به زيرا
.ميشوند هممعرفي
جامعه در رايج آموزشي امكانات شامل يا محدود امكانات تحصيل زمينه در
در و هستند تحصيل به مشغول عادي افراد كنار در نابينايان كه است
حتي كه طوري به وجودندارد امكانات قبيل اين دورافتاده يا شهرهايكوچك
آموزشي معلم يا مربي يك داشتن نابيناياناز موارد برخي در
.ميباشند محروم نيز برايسوادآموزي
محدود آموزشي سيستم ويژهدر كتابهاي قلم ، لوح ، مثل آموزشي كمك وسايل
.ميگيرد قرار نابينايان دراختيار تاخير با يا و است
نفر يك كنكور نفرداوطلب هر 4 از:ميگويد بخشي توان امور معاون
معلولين 3 سهم تنها اشتغال روش در كه حالي در ميشود دانشگاه وارد
غيردولتي يا مراكزدولتي و مديران و كارفرمايان غالب كه است درصد
افراد اين كه ميكنند فكر زيرا نيروهانيستند اين جذب به راغب
ساده همينشغلهاي براي باشند داشته را سالم شخص يك نميتوانندكارايي
.ميشود مطرح روشندلان براي رايج عنوانكار به تايپ تلفن ، اپراتوري مثل
يا دكترخزائلي مثل كردهاند كار آموزشي سطوح در افراد كهاين حالي در
كار آموزش بخش در اما.وهستند بوده استاد دانشگاهها در كه گلچين
بيمه ، حذفحق قبيل از ويژهاي تسهيلات ميتوان اين به باتوجه است كمتر
.شود ايجاد توانمندينابينايان خور در و مناسب شغلهاي ايجاد
مترادف تكديگري با حدودي تا نابينا:ميگويد فرهنگي بعد از ميرخاني
در كنند نگاه معلولين اين به ترحم با كه كردهاند عادت مردم شده ،
ياري دست دارندتا دلسوزي به نياز ندارند ترحم به نياز اينها كه حالي
مثل نابينايان سفيد عصاي جهان درسراسر.كند حمايت را آنها كننده
افراد اين شدهكه اتخاذ تدابيري مجموع در و است قرمزهشداردهنده چراغ
از بعضي ما كشور در اما.زندگيكنند اجتماع در راحتي به بتوانند
خود بايدنگرش مردم.ندارند را لازم دقت نابينايان نسبتبه هم رانندگان
باره اين در.نيست ناتواني و باعجز مترادف معلوليت.دهند تغيير را
حمايت درجلب تلقي طرز و نگرشها تغيير بر علاوه بايد ارتباطجمعي وسايل
يك كه ميشود موفق زماني نابينا يك.كنند تلاش مسئولين و مردم مشترك
.باشد دركنارش دلسوز
جعفري زهرا