پنجم ، شماره 1421 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 30 يكشنبه 9
|
|
باشيم منصف كمي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اگر چيست؟ بخواهد كمك شما از كه فردي به نسبت شما واكنش راستي
كمك طلب شما از او خود اگر حتي ببينيد ، نامساعد شرايط در را شخصي
...اينكه يا ميكنيد يارياش نكند ،
است؟ آسوده وجدانت آيا راننده ، آقاي
واقعه تلخي به آن باخواندن هركس كه است تاثربرانگيز قدري به خبر
آغازكرده تيتر اين با را خود خبر صبح ازروزنامههاي يكي.پيميبرد
عابر يك با برخورد از پس اتومبيل يك ;بود شده يادآور ادامه در و
ترجيح برقرار را فرار مصدوم ، فرد براي كمك آوردن بهانه به پياده
زياد ، خونريزي اثر در بيمارستان به انتقال از پس نيز مصدوم.ميدهد
.ميسپارد جان
هر كه رخدادهايي.هستيم حوادثي چنين شاهد كه نيست باري اولين اين
خبر حتما.ميكند جريحهدار و آورده درد رابه بيداري و پاك وجدان
منجر نهايت در كه را شخصي اتومبيل چهار به واحد شركت اتوبوس برخورد
عيني گفتهشاهدان به.داريد ياد به گرديد نفر دو شدن كشته به
گوش به اتومبيل داخل از مصدومان صدايكمكخواهي تصادف ، از پس ماجرا ،
.بود كرده توقف گوشهميدان در جرثقيل يك ميان همين در.ميرسيد
لاشه روي از را اتوبوس كردند ، جرثقيلدرخواست راننده از مردم
.دهند نجات را مصدومان بتوانند تا بكشد كنار ديده سانحه اتومبيل
كه زماني.نكرد حادثهديدگان نجات براي كمكي هيچ جرثقيل راننده اما
مرده را آن سرنشينان زدند ، كنار را اتوبوس سنگين تنه امدادگران
.يافتند
حاضر كس هيچ كه بود بارداري جوان زن به مربوط ديگر ، تكاندهنده خبر
سرانجام زن و برساند بيمارستان به شب تاريكي در را همسرش و او نشد
.كرد حمل وضع انتظامي حوزه گشت اتومبيل در
در را آن مشابه گاهيموارد چند از هر.نيستند كم دست اين از حوادثي
و كوچه صفها ، در يا و گروهي رسانههاي ازطريق يا ميخوانيم جرايد
كار سرو مواردي چنين با گاهي خود حتيميشنويم ديگران از خيابان
.داريم
شخصي اگر چيست؟ بخواهد شماكمك از كه فردي به نسبت شما واكنش راستي
نكند ، كمك طلب شما از او خود اگر حتي ببينيد ، شرايطنامساعد در را
انساني عملي همنوع به كمك ميگوييد ، حتما..اينكه يا ميكنيد يارياش
و بيرحم افرادي ميكنند ، خالي شانه آن بار زير از كه كساني و است
شما خود از اما...يكديگرند اعضاي آدم بني و...هستند...و سنگدل
سوار و باشيد خانه به بازگشت راه در مانده و خسته اگر:ميپرسم
با و شويد دارد ، نشستن براي خالي جاي يك تنها كه شلوغي اتوبوس
ميكنيد؟ چه گرديد ، روبهرو دست اين از مواردي
از پر ساكهاي با فرديكه ندارد ، ايستادن رمق كه مسني آقاي يا خانم
سعي آغوش در كودكي با كه خانمي ميكشد ، را خالي صندلي يك انتظار خريد
...كند حفظ را تعادلش اتوبوس حركت سرعت برابر در ميكند
حال.ميشويم دور كارروزانه انجام از بعد خستگي و اتوبوس مثال از
قصد به را خانه شخصي ، اتومبيل با و نيستيد اصلاخسته كه كنيد فرض
در سرعت با.داريد عجله هم كمي.ميكنيد ترك ميهماني يك به رفتن
ماشينش كنار در كه ميبينيد را فردي كه هستيد حركت در بزرگراه
اشاره ديگر دست با دارد ، دست در را ظرفي كه حالي در و ايستاده
خود به را آن زحمت حال.ميخواهد بنزين كه ميفهميد فوري.ميكند
او به و شويد پياده ماشين از مرتب و تميز لباسهاي با كه ميدهيد
نگيريد قرار احساسات تاثير تحت زياد آنكه براي هم شايد بدهيد؟ بنزين
گاز روي سرعت با را پا نشويد ، او به كمك و شدن پياده به مجبور و
رفتار به انصاف با هم كمي اگر پس ميگذريد؟ مقابلش از و ميفشاريد
از حال به تا اما.بگذريم..هم ما خود كه ميفهميم كنيم ، دقت خودمان
و خونسرد سايرين مشكلات به نسبت اندازه اين تا چرا پرسيدهايد ، خود
تا است فروبرده خود لاك در را ما عواملي يا عامل چه شدهايم؟ بيتفاوت
ميانديشيم؟ شخصيمان مسايل و خود مشكلات خود ، به تنها كه جايي
ارزشهاي جزوبالاترين خودگذشتگي از ايثار ، جوانمردي ، گذشته در
كساني زمره از...و پهلوانان جوانمردان ، .ميرفت شمار به اجتماعي
را گروه اين.داشتند خاصي قداست و احترام مردم ميان در كه بودند
شخصي منافع از ديگران به كمك براي كه ميدادند تشكيل كساني معمولا
هر به و نزنند حاجتمند فرد سينه به رد دست تا ميپوشيدند چشم خود
به احتياج كه فردي به نسبت اينان واقع در.كنند حل را او مشكل ترتيب
.ميكردند مسئوليت احساس نوعي خود در داشت ، كمك
همين داراي كمابيش مردمنيز عموم كه جوانمردان تنها نه ايام آن در
ارزشي جامعه در همنوع به كمك فرهنگ كه جايي بودندتا خصلت و روحيه
وظيفه را ديگري به كمك همه بود ، همگان احترام مورد و داشت والا
فردي وقتي گاهي امروزه اما.ميكردند قلمداد خود ديني و انساني
قضيه به بدبيني عينك پشت از يا ميكند ، كمك ديگري به شخصي كه ميبيند
مقصودي و هدف كارش از حتما كمككننده شخص كه ميكند تصور و مينگرد
در قبل چندي.مينگرد تعجب ديده با مقابل فرد عمل اين به يا دارد
عنوانعمل با مطلبي صبح روزنامههاي از يكي مردم تلفنهاي ستون
شده درج چنين شهروندان از يكي قول از هموطن به ياري و انساندوستانه
بودم ، رفته..بازار حوالي به خريد براي كه پيش مدتي:بود
خود كه بازار كسبهاطراف از يكي و شد بد عابر يك حال كه ناگهانديدم
آن درمانگاه تا را او و كرد كمك اينعابر به كرد ، معرفي...را
.كنم تشكر شايسته عمل اين از خواستم.حواليرساند
روزمره مشكلات و مسافت ، گرفتاريها بعد جمعيت ، انبوه شهرها ، گسترش
روزبيشتر به روز ديگران با را ما فاصله كه عوامليهستند از همگي
همكاري ، انساني ، روح ميشودكه سبب فاصلهها اين آيا اماميكند
ما ازوجود مردم به عشق دگرخواهي ، وفداكاري ، گذشت ايثار ، همياري ،
رختبربندد؟
پورناجي بنفشه