پنجم ، شماره 1421 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 30 يكشنبه 9
|
|
اسلام در آزادي بنيانهاي و اصول
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
،(كردار و گفتار انديشه ، ) آن گوناگون وجوه و آزادي مفهوم:اشاره
دوران در.است بوده بسياري گزارشهاي و دريافتها دگرگونيها ، دستخوش
اين.است شده ارائه انسان و هستي از نويني برداشت غرب ، در جديد ،
و تفاوتها و گرديده استوار انسانگرايانه انديشههاي مبناي بر برداشت
همچنان ديگر درفرهنگهاي مندرج برداشتهاي با برداشت اين خاص تمايزهاي
وتلقيهاي اسلام در كه ويژهاي نظرگاههاي يا نظرگاه جمله از.است محفوظ
مورد خاصي گونه به را آزادي دارد ، وجود الهي آيين اين از گونهگون
بر آزادي به ما ناباسلامي ، انديشه در.ميدهد تحليلقرار و تفسير
محضر در سرسپردگي خداوندو به ژرف اعتقاد مبنايايمان ،
ويا داشته اجتماعي ريشه آنكه بيشاز آزادي ، نوع اين.پروردگارميرسيم
انسان روان و بردرون باشد ، شده استوار وفلسفي استدلالي منشا بر حتي
با اسلام تاريخ طول در گوناگون مواضع و گوناگون نحلههاي.متكيميباشد
يا اختيارگرايان جبريون ، :گرفت شكل مقولات همين تاويل و تفسير
زمينه اين در عمده گروه سه...و نظريه دو هر به معتقدان تفويضيون ،
حاضر ، مقاله.نمودهاند اظهار مفصل و مشروح را خود نظريات و بودهاند
و شده پرداخته قرآن و اسلام در آزادي مفهوم پيرامون بررسي و بحث به
خاص گونهاي به راستا اين رادر شيعي ديدگاه تا است كوشيده نويسنده
جلب پژوهش اين به را ارجمند خوانندگان توجه.دهد قرار توجه مورد
معارف سرويس.مينماييم
صباغيان علي:ترجمه/ علوي عبدالرحمن:نوشته
بهاحساسات آن وجود با كه است مفهوميوالا و فطري غريزهاي آزادي
.ميشوند جانهااميدوار و ميگردد مجاب ميشود ، عواطف داده پاسخ
به آن نقش به توجه با بلكه نيست انسان زندگي در امرثانوي يك آزادي
از مهم ضرورت و شديد نياز يك افكار ، و اراده حقيقي كننده بيان عنوان
و نمييابد تحقق انسان اراده آزادي وجود بدون.است زندگي ضرورتهاي
تمامي كردن نابود و انسان پاي و دست بستن يعني نيز اراده تحقق عدم
تدريجي ، مرگ و نابودي دره در او كردن پرتاب و او آرزوهاي و خواستهها
شده واگذار نقش الهي ، موجود اين آفرينش از هدف با هرگز امري چنين و
وجود بدون.درنميآيد جور گرفته قرار عهدهاش بر كه مسئوليتي و او به
تحقق او سعادت و سرنوشت تعيين بر قدرتش او ، كرامت انسان ، هويت آزادي
دوست آنچه غير بر و ميشود اداره خواستهاش خلاف بر كه نمييابدانساني
پيروي ندارد دوست كه نظراتي و افكار آن از و ميگردد مجبور دارد
تحقق امنيت با جز نيز سعادت و ندارد وجود سعادتش امكان ميكند ،
(1)ندارد امنيت ندارد ، آزادي كه كسي و نمييابد
تمامنيازمنديهاي خداوند كه است بهانساني الهي هديه و بخشش آزادي
جانشيني نقش اجراي بخشيدهو او به را زندگي برايادامه لازم ديگر
.است گرفته نظر در او ممكنبراي صورت بهترين به را رويزمين بر
اماانسان است آزاديش اعمال حيوانميدان در غريزي خواستههاي اگر
محدود را كهآنها اين يا و كند سركوب خواستههارا اين است قادر
(2)نمايد
زندگي متعلقبه مسائل تمام گسترشمييابدتا مدلولاتش در آزادي
فردي دراقدامات نميدهد ، انجام آنچه و انجامميدهد آنچه در انسان
سرگرمي و آشاميدن خوردنو به مربوط ذاتي درفعاليتهاي اجتماعيش ، و
آزاديمعنايش واژه (3).شود شامل را اميال و وخواستهها غرايز و
آرزوهاي از آرزويي به و داشته قرار مردم اذهان در قديم زمانهاي از
با را انسان كه عاطفي همينطوررابطه (4)است شده تبديل او قلبي
حوزههاي محصول يا و تاريخبشر در جديد پديده يك ميكند مرتبط آزادي
زندگي آن در ياكمونيست سرمايهداري جوامع انسان تمدنيكه
(5)ميكند ، نيست
اين شدهتا موجب انسان زندگي در فعالآن نقش و آزادي عنصر پويايي
قرار اجتماعي دانشمندانعلوم ويژه به و توجهپژوهشگران مورد پديده
گرايشهاي اساس بر و ديدگاهخاص يك از افراد اين از يك هر.گيرد
اينپژوهشگران همچنين.پرداختهاند مفهومآزادي بررسي و بحث به فكريخود
تعبير شكل بهترين تابه كنند پيدا آزادي عنصر تعريفيبراي كردهاند سعي
است عبارت آزادي شده راستاگفته همين در.باشد آن وبيانگر كننده
يا و (6)يااجتماعي شخصي عمل يك برانجام اجتماعي يا فردي قدرت از
رهايي و اقتصادي و فشارهاياجتماعي از انساني ذات كهآزاديرهايي اين
هر آزادي كه اين يا و (7)است آشكارشدن سوي به خود سخت مسير روحدر
كه است حالي در اين(8)بخشد كامل تحقق را خود كهذات است آن در فرد
آزادي نيستبلكه آزادي مفهوم ذاتدربرگيرنده تحقق صرف عدهايمعتقدند
قانوني ، اقتصادي ، حقوق تمامي براي نمادين ازاهميت است عبارت
و (9)ميگيرد آنصورت سر بر انسانها كهمنازعات اجتماعي و سياسي
يوغ زير كهبنده اين استاز عبارت (10)قشيري ازديدگاه آزادي
شده آفريده موجودات وقدرت سلطه او بر و نباشد بندگيمخلوقات
بين تفاوتگذاري قدرت نرفتن بين از وصفي ، چنين نشانه و نباشد جاري
و استعبوديت معتقد ابنعربي كه است حالي در اين (11).است اشياء
غير براي بندگي و بنده اين بنابر است محقق خداوند براي تنها بندگي
به نيز انسانندارد وجود آفريد خود پرستش براي را انسان كه خداوند
بنده بهترين شد گفته پس كرد وفا بود شده آفريده آن منظور به آنچه
بود شده آفريده آن براي كه عبوديتي به انسان يعني است كننده بازگشت
محتاج و نيازمند است وجود عالم در آنچه كل به انسان زيرا بازگشت
(12).ميباشد
آن مفهوماسلامي در استآزادي محمدباقرصدرمعتقد شهيد آيتالله
ظاهري بندهاي و وقيود زنجيرها ضد بر فقط اينانقلاب و است انقلاب
اينطريق به و است آن فكري و ريشههاينفسي ضد بر انقلاب نيستبلكه
به ديده خود به تاريخ كه را آزادي شكل بالاترين و پيشرفتهترين اسلام
(13).است كرده اعطا انسان
حقطبيعي و انسان آزادي از را بديعترينتعبير (ع)علي امام حضرت
خودمباشزيرا غير ميگويدبنده انسان خطاببه كه آنجايي ;دارد
ميكند بيان (ع)امام كه مفهومي به آزادي.آفريده آزاد را تو خداوند
مينهد ، بنا را تمدنها ميكند ، ايجاد را انقلابها كه است آزادياي آن
به را جوامع و افراد و ميشود موجب را نيك همكاري اساس بر مردم روابط
(14).ميكند مرتبط يكديگر با وجه بهترين
:حاكمانميگويد به خطاب وي ;آزاديدارد درباره سخني دوم خليفه
را آنها كهمادرانشان حالي در گرفتهايد بهبندگي را انسانها چرا
تحليلسخنان ضمن جرداق جورج مسيحيلبناني نويسنده.آزادزادهاند
ندارد شكي خواننده:ميگويد آزادي ، درباره دوم خليفه و (ع)علي حضرت
آنان به و ميدهد قرار خطاب مورد را حاكمان كه عمر سخنان بين فرق كه
كه (ع)علي سخنان و نگيرند بردگي و بندگي به را كسي تا ميكند امر
امر اين و هستند آزاد كه ميدهد خبر آنان به و است مردم تمام به خطاب
آزاد را آنها خواستند اگر كه حاكمان اراده نه و آنها اراده مرهون را
فروع نه و اصول در تفاوت آنها تفاوت و است زياد بسيار ميداند ، كنند ،
به نسبت (ع)علي امام ديدگاه عمق به اشاره با نويسنده اينميباشد
سرچشمه آن طبيعي اصول از امام توصيف در آزادي:ميگويد آزادي مفهوم
استناد به را خود سرنوشت تعيين حق مردم تنها ديدگاه اين در.ميگيرد
كه كساني براي جايي و ميباشند دارا هستند ، حقيقي آزادگان كه اين به
به را آزادي كه اين يا و كنند سلب آنها از را آزادي اين ميخواهند
كه ميدارد مقرر سخن اين با (ع)علي امامندارد وجود ببخشند ، آنها
خود ذات با كه است دروني زندگي با ملازم خالص وجداني عمل يك آزادي
تحميل آن بر اجبار به نيز معاتي و ميكند مشخص را حدود و مرزها
و غيراختياري صورت به هم آن ذات از گرفته سرچشمه كه زيرا نميشود
اين در را ديگري ندارد حق هيچكس است چنين امر اگر حال.است غيرخارجي
معني گونه هر از فارغ او عمل زيرا كند مكره يا مجبور محدوده و مسير
(15).بود خواهد اثر گونه هر از تهي و
دربارهآزادي اسلامي ديدگاه شده سعي-توانايي قدر به -مقاله اين در
موضوعحياتي اين به مربوط نكات امكانبرخي حد در و شود بيان
.دادهشود توضيح بحثانگيز
اختيار و جبر بين انسان
ما قدرتاختيار ، از او برخورداري و انسان آزادي بر اسلام تاكيد برغم
درباره اسلامي بينفرقههاي متضاد و مختلف ونظرات آراء ظهور شاهد
ازبرهههاي برخي در حتي وديدگاهها نظرات اين.هستيم اينمسئله
جامعه ديگر تماميمسائل بر قدر و درچارچوبقضاء و اسلام تاريخ
شده وانمود چنين و قرارداد تحتالشعاع را آنها و حاكمشده اسلامي
و انديشه روي پيش در كه مشكلياست تنها و بزرگترين اينمشكل كه
اصطلاحجبر ، سه اسلامي انديشه ميدان در.دارد قرار اسلامي تفكر
.است يافته رواج انسان سلوك تفسير براي واختيار تفويض
عبارتاست اسلامي عقايد ديدگاهدانشمندان از -اختصار طور به -جبر
و حسن و شر و خير از آنچه بر خداوند بندگانتوسط كردن اجبار:از
داشته امتناع و اختياررد و اراده بنده كه آن بدون ميدهند انجام قبيح
.باشد
چيزيكه هر يا و ميآيد انسان برسر كه امري هر معتقدند جبريون
مسيريبدون اين و شده مقدر او ازلبر از ميدهد روي او براي
اين ازتفويض منظور اما.است اشاعره ديدگاه اين (16).است جايگزين
آنها و كرده واگذار آنها به را بندگان اعمال بزرگ كهخداوند است
آنان افعال بر سلطهاي خدا آنكه بدون و مستقل طور به بخواهند را آنچه
از منظور.است معتزله نظر اين (17).ميدهند انجام باشد ، داشته
و پيامبران طريق از را خود بندگان بزرگ استخداوند اين نيز اختيار
بعد و است نموده ديگرنهي برخي از و كرده مكلف اعمال برخي به رسولان
آنچه در اطاعت به امر را آنها آنها ، به عقل و اراده قدرت بخشيدن از
با كه است صحيحي نظر اين (18).است كرده ميشوند ، نهي و امر بدان
پيامبران فرستادن و انسان آفرينش از هدف و دارد همخواني قرآن ديدگاه
.ميكند دنبال را زمين روي بر انسان سازنده نقش و
چيست؟ تكليف معني پس باشد ، مجبور ميدهد انجام آنچه هر در انسان اگر
و چيست؟ اعمال كل به نسبت بزرگ خداوند برابر در مسئوليت معني يا و
هيچ كه ميشود مشخص پس است؟ كدام اعمال بر مترتب پاداش و كيفر معني
و بود ظلم دادن كيفر وگرنه ندارد وجود آزادي با جز مسئوليتي و تكليف
ما:است فرموده قرآن در خداوند.است تناقض در الهي عدالت با اين
اين يا و (19)ناسپاس يا باشد سپاسگزار يا داديم نشان او به را راه
(20).نيست تلاشش و سعي نتيجه جز پاداشي انسان كهبراي
گمراهي از را او و كرده ايجاد انسان براي را هدايت بزرگراه خداي
چيزها فهم و درك براي عقل قدرت از او كردن برخوردار ضمن و نموده نهي
تااز داده او به ارادهاي و بخشيده او به را انتخاب و اختيار قدرت
زنده واقعيت به را خويش انديشه و كند عملي را خود اختيار آن طريق
(21).نمايد تبديل
افعال و هستي حوادث در وقدر قضاء نقش منكر نميتوان وجود اين با
معلولي و ضرورتعلي اصل انكار مفهوم به امر اين شد ، زيرا انساني
و حوادث جريان در آن تاثير به اعتراف وعدم عليت قانون الغاي يعني
او اراده و خدا علم از هستي در موجود عوامل تمام.است انسان افعال
كه حرف اين و..اوست قدر و قضاء اجراي براي وسيلهاي و ميگيرد نشات
و قضا اجراي وسيله و الهي اراده تجلي براي مظهري عامل ، يك ظهور تصور
در عليت قانون از خارج عاملي تصور همچنين.است بيمفهوم نيست ، او قدر
(22).است بيمفهوم نيز آن تاثير مقابل
جسمي و فكري نيروهاي تمام رابا بندگانش خداوند ديگراگر عبارت به
مومن نه نميكرد كمك داده ، قرار آنان اختيار در جهان دراين آنچه و
و مضر عمل ميتوانست گمراه كافر نه و دهد انجام صالح عمل ميتوانست
به سلامتي و عقل و بينش از آنچه از بخشي لحظهاي براي اگر حتي و فاسد ،
عملي هيچ نيستند قادر آنها گردد ، سلب آنها از شده داده انسانها
خداوند آنچه توسط ميدهد انجام را آنچه انسان بنابراين.دهند انجام
امر جهان اين در پس.ميدهد انجام خود مطلق اختيار با بخشيده او به
دو بين امر بلكه نيست هم عمل به مجبور او و نشده واگذار انسان به
اراده و فكر او به و شده آفريده مختار و آزاد انسان (23).است امر
او طرف هر به كه نيست سنگ اعمالشمثل در او بنابراين گرديده ، اعطا
ارادهاي هيچ بدون زمين جاذبه نيروي تاثير تحت و ميغلتند بغلتانند را
ندارد وجود راه يك جز آنها روي پيش در كه گياهان مثل يا ميكند ، سقوط
مانند يا و ميكنند رشد عادي شكل به معين شرايط بودن فراهم مجرد به و
خودش انسان.نيست ميگيرد ، صورت غريزه تاثير تحت اعمالشان كه حيوانات
آزادي با خواست را آنها از كدام هر تا مييابد اختيار راه چهار در را
به مجبور او.كند انتخاب تفكرش شيوه و خواست و اراده طبق و كامل
به او رفتن كه چيزي آن و نيست لاغير و راهها اين از يكي تنها پيمودن
(24).اوست اختيار و فكر شيوه ميكند ، مشخص را راهها اين از يكي
تاثيرات و محركات تاثير تحت گياهان و حيوانات مانند نيز انسان البته
تاثيرات اين مقابل در او عكسالعمل و واكنش اما ميگيرد قرار خارجي
موضع اتخاذ در انسان.نيست ميدارند ، بروز خود از آنها كه واكنشي مثل
اختيار از باشد نيز ارادهاو بيانگر كه عقلش با متمايل مناسب
عاملي بهعنوان خود سرنوشت در بنابراينانسان.است برخوردار
طبيعي شرايط شدن فراهم از بعد كه اينمعني به است موثر مختار ،
باقي امر يك ترك يا درانجام آزاديش و اختيار انسان براي موثر ،
(25).ميماند
در كه حكومتهايي كهبرخي شود اشاره نكته اين به بايد اينجا در
بر زدهاند تكيه اسلام جهان در حكومت كرسي بر اسلام صدر از پس دوران
قرآن ديدگاه از دور بسيار و منحرف افكار برخي از حمايت و ترويج
مربوط مهم مسايل از مسلمانان بازداشتن براي امر اين و كردهاند تاكيد
از جلوگيري بهمنظور آنها برديدگان كشيدن پرده براي ورهبري ، حكومت به
حركت درمسير شده ايجاد انحراف و آنها حقوق پايمالشدن و نقض مشاهده
سياسيغلط اقدامات براي كافي توجيهات منظورايجاد همچنينبه و اسلامي
گرفته صورت ،(26)نداشت تناسب نصديني و سنت روح با كه عادلانه غير يا
به را قدر و مسئلهقضا اموي خلافت دستگاه كه است آن شاهد تاريخ.است
انسان آزادي به معتقد كه كساني تمام با مبارزه براي محكم مستمسكي
اسلامي ، عقايد با مخالفت به نظرات اين صاحبان كردن متهم از پس بودند
عدل و اموي پديده دو تشبيه و تاريخيجبر لحاظ از همچنين.كرد تبديل
كه است حالي در اين.است شده شناخته (27)علوي پديده دو توحيد و
با آن نشر و انسان آزادي درباره معتزله نظريه قبول عباسيبه مامون
در سعي استعمارگران نيز جديد عصر در.كرد اقدام (28)جنگ و شمشير
از (29)سياسي و اجتماعي شخصي ، اهداف با قدر و قضاء نظريه تقويت
.كردند بود ، اختيارشان در كه تبليغاتي و فكري ابزارهاي طريق
اسلام در انسان جايگاه
و جايگاه كه طوري به برخورداراست بزرگي جايگاه از اسلام در انسان
اين.نميرسد پايآن به ديگر مكاتب و نظامها از يك درهيچ او مكانت
اورا و كرده واگذار انسان به بزرگ كهخداوند نقشي از جايگاه
شرفي و افتخار آيا.ميگيرد نشات داده ، قرار زمين برروي خود جانشين
آيا دارد؟ وجود باشد ، زمين در خدا نماينده انسان كه اين از بزرگتر
و داد انسان به را بزرگ نقش اين اسلام از غير ديگري مكتب و نظام هيچ
است؟ كرده رفتار ديدگاه اين مطابق و اساس براين او با
ما:فرموده قرآن در خداونداست كريمي مخلوق اسلام ديدگاه از انسان
سوي از كه جانشينخداوند اين (30)بخشيديم كرامت آدمرا فرزندان
است سطوحمختلف در آن پيشرفت و كردن وآباد زمين اداره مسئول او
بزرگ و كوچك كار هر در و ميدهد انجام هدفدار مثبت اعمال خود حركت در
به پروردگارت چون و:ميكند رجوع خدا به مسير سلامت تضمين براي
(31)...ميدهم قرار جانشين زمين در من:گفت فرشتگان
او كردن مكلف و انسان به ماموريتجانشيني واگذاري مرحله در امر اين
بلكه نميشود ، متوقف الهي مطلق ذات از نيابت به برزمين حكومت به
كنند سجده را انسان تا فرموده امر فرشتگان به همچنين سبحان خداوند
مرحله شروع اجازه و الهي مخلوق اين اكرام از تعبيري خود اين كه
چون و.دارد برعهده زمين كره برروي را آن رهبري انسان كه است جديدي
(32)...كردند سجده هم كنند ، سجده را آدم گفتيم فرشتگان به
عمل اين انسان ، براي جانشينيرباني عمل بررسي در صدر شهيد آيتالله
:ميداند مفهومزير به را
به تعالي ، خداوند يعني واحد محور به انسانها تمام تعلق و وابستگي -1
براي يكتا صاحب يك به ايمان همچنين و ديگر تعلقات به آنها تعلق جاي
.است پرداخته آن اقامه به اسلام كه است خالصي توحيد اين و هستي
و تعالي خداوند براي مخلصانه عبوديت براساس اجتماعي روابط ايجاد -2
.وطاغوت جهل و استثمار انواع و اشكال تمام انساناز رهايي
محو از بعد اجتماعي تمامروابط در عمومي برادري روحيه گسترش -3
و بيهمتاست بزرگ خداوند كه تازماني بنابراين سلطه استثمارو اشكال
مردم تمام ندارد ، وجود او حكومت جز وحكومتي او مالكيت جز مالكي
آنها كه است طبيعي و ميباشند مساوي او به نسبت و هستند او بندگان
.باشند انساني حقوق و كرامت در برابر و برادر
فرض را واجب به احساس و امانتيمسئوليت و عاريتي خلافت و جانشيني -4
عهده بر امكان كند مسئوليت احساس موجودي كه اين بدون زيرا ميكند
ممكن جانشيني نقش انجام براي داشتن اختيار و امانت بار گرفتن
(33).نيست
:پانوشتها
ص.ضاوي يوسفالقر دكتر.امتنا علي جنت كيف و المستورده الحلول -1
.210
.ص 189 تسخيري ، محمدعلي ج 1 ، فيالاقتصاد ، دروس -2
ص فضلالله ، سيدمحمدحسين مقاله قمري ، هجري شماره 18 ، 1402 المنطلق -3
.14
شماره 2 الاضواء -ص 50116 طباطبايي ، محمدحسين ج 4 ، الميزان ، -4
.ص 25 صدر آيتالله قمري ، مقاله هجري سال 1404
همان -ص 70105 منمنه ، .م جميل ج 2 ، الاسلام ، الحريه مشكله -6
ج منبع ، همان -ص 9097 ج 2 ، منبع ، همان -ص 80135 ج 1 ، منبع ،
-هجريقمري110 سال 465 متوفي شافعي صوفي فقيه -ص 10092 2 ،
.ص 135 ج 1 ، الحريه ، مشكله
.ص 227 المكيه ، الفتوحات -12
.ص 28 صدر ، آيتالله مقاله قمري هجري سال 1404 شماره 2 ، الاضواء ، -13
.ص 176 جرداق ، جورج ج 1 ، الانسانيه ، العداله صوت علي الامام -14
ج الكريم ، القرآن من الاسلام عقايد -منبع ، 160175 همان -15
.ص 448 عسكري ، مرتضي 1 ،
.آيه 3 انسان سوره -ص 190449 منبع همان -منبع18 همان -17
القدر ، و القضاء و انسان -آيه 21039 نجم سوره -20
.ص 46 تسخيري ، محمدعلي ترجمه آيتاللهمطهري ،
.ص 9 صدر ، آيتالله شهيد رسالتنا ، -22
و الانسان -ص 240459 ج 1 ، الكريم ، القرآن من الاسلام عقائد -23
.ص 42 القدر ، و القضاء
.ص 172 ج 1 ، الحريه ، مشكله -ص 26052 منبع ، همان -25
.ص 31 القدر ، و القضاء و الانسان -27
.ص 172 ج 1 ، الحريه ، مشكله -28
.آيه 30 بقره سوره -آيه 31070 اسراء سوره -منبع30 همان -29
شهيدآيت الانبياء ، شهاده و خلافهالانسان -آيه 33034 بقره سوره -32
.و 12 ص 11 صدر ، الله