پنجم ، شماره 1421 نوامبر 1997 ، سال آذر 1376 ، 30 يكشنبه 9
|
|
نشست گل به شادي نهفته غنچههاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
جام به صعود راه در ايران فوتبال ملي تيم جوان بازيكنان ظفرمندي
مردم ميان وصفناپذيري سرور و شادي از شگفتانگيز موجي فوتبال ، جهاني
در را نوروزين شامگاهي مردم هلهله از گلباراني در تهران و برانگيخت
.كرد تجربه پاييز ماه واپسين
تهران در پنجرهاي هيچ كه درآذر بود روزي نخستين شايد ديروز عصر
كه هنگامهاي به بودند فراخكرده چشم شگفتزده همگان و بستهنبود
و كوچك بود ، آورده خيابانها به خود با را همه ولوله.برپابود
كه كهنسالاني حتي و كودكان مرد ، و زن خواص ، و عوام جوان ، و پير بزرگ ،
آن از و دارد ورزشها ديگر با تفاوتي چه فوتبال نميدانستند هرگز شايد
برزمين بهاري رگبار انگار بازي پايان سوت با.بودند نشنيده نامي جز
و زد جوانه يكباره پاروپيرار از مانده بذر ميليونها و باريد تفتيده
.شد شكوفا ما ميهن شامگاه در
برجا فراموشناشدني لحظاتي ولولهمردم كه جايي ميداناستقلال در
نظاره را جوانان پايكوبي مادرسالخوردهاش همراه كه جواني گذاشت ،
را من پير مادر فوتبال بازي يك نتيجه نميكردم تصور هرگز:گفت ميكرد ،
هميشه مادر اين كه نميكنم باور نيز خود حتي و زدهكند هيجان اينگونه
احساس.شاديميكند جوانان همپاي بااشتياق اينگونه كه است من خاموش
به و بدهد من مادر به نميتوانست ديگر چيز هيچ را سرزندگي اين ميكنم
را شادي غيرتمندانه كه هستم ايران بازيكنان همه سپاسگزار خاطر ، اين
راهنمايي يكمدرسه مديره سعادتآباد خيابان در.مردمكردند مهمان
شديم ناچار بودند ، ملتهب دانشآموزان همه صبح از:گفت دخترانه
را بازي آنها دهيم اجازه و بياوريم سالن رابه آزمايشگاه تلويزيون
به فريادزنان.شد خارج ما دست از آنها كنترل بازي پايان با ببينند ،
نشان خود از نشاطي و شور چنان و رفتند خيابان به سپس و مدرسه حياط
كودكان با رفتار و تدريس سابقه سال با 30 را ، من حتي كه دادند
.كرد شگفتزده
براي ايران ، بايد پيروزي از پس دختراندانشآموز شادماني:افزود وي
و ما وجوانان نوجوانان كودكان ، نهفته ازنيروي باشد درسي ما همه
و شور از سرشار پايه چه تا برميآورند ، سر كه تازه نسلهاي اين كه اين
.هستند بالندگي و زندگي اشتياق