پنجم ، شماره 1422 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 1 دوشنبه 10
|
|
پناهگاه آخرين
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ايتاليايي نويسنده تروبا ديويد
رمانش اولين و تروبا ديويد اسپانيايي كار تازه نويسنده درباره
است باز شب تمام
پمپ رستورانها؟.است باز شما روي به روز و شب ساعات تمامي در ، كدام
:شماست پذيراي هميشه كه است مكاني تنها خانه خير...بنزينها؟
است پناهگاه خانهآخرين
نرسيده بهسيسالگي هنوز كه هوش با جوانياست نويسنده تروبا ديويد
و هفتخواهر با پرجمعيت درخانوادهاي اسپانيائي ايننويسنده.است
او و است مطرحي فيلمساز فرناندو برادرش.شدهاست بزرگ برادر
اولين ديويد اكنون و است نوشته فيلمنامه چند برادرش براي تابهحال
بهعنوان نيست نقص بدون رمان اين البته.است كرده منتشر را خود رمان
وقايع اينكه يا و ندارد ضرورتي كه است شخص اول داستان نظرگاه مثال
منكر نميتوان ميرسنداما نظر به زننده حتي يا و عوامانه كل در داستان
كهبسيار پاياني مييابد ، خندهپايان از توفاني در اينداستان كه شد
.است اثر اين زيبنده
مادريد درشهر بليتر خانواده زندگي از مقطعي آمده رمان اين در آنچه
آلماآغاز بزرگ مادر با همهچيز.است شده تصويركشيده بهسادگيبه كه است
است سال اكنون 17 داشتهاما نشر و حشر شاعر باچند جواني در او.ميشود
را حوصلهاش بزرگآبهلاردو پدر چون.نميآيد بيرون تختخوابش از كه
از نگهداري ميكنم ، اخطار تو به:ميگويد سارا پرستارش به.سرميبرد
ممكن كار خستهكنندهترين پروست مارسل كتابهاي خواندن بعداز شايد من
.باشد
و داشته بهنامارنستينا مكاتبهاي بارسلوندوستي در آلما بزرگ مادر
به او از كردهاند مكان نقل آن به خانواده تمام كه كوچك خانه اين
بگو ديگر آلما يعني رمان دوستداشتني شخصيت مورد در.است رسيده آلما
وقتي حتي و مينويسد نامه برايش هم باز ارنستينا مرگ بعداز كه هيچ
مجبور شما و است مرده مادرم:ميكند يادآوري او به ارنستينا دختر
منبه:ميدهد جواب قاطع و آلماكوتاه بنويسيد نامه نيستيدبازهم
.مرگ به ونه دارم اعتقاد نامهنگاري
سال او 50.است خانواده پدر آبهلاردو آلماو پسران از يكي فيليكس
.است دير بسيار تازه يكشروع براي و زود خيلي مردن براي كه سنيدارد
پدر يك كههميشه است مجبور ولي باشد يكانسان فقط كه ميخواهد اودلش
و باطل و عاطل اوفردي پسر بزرگترين فيليكسششپسر پدر.باشد
.كردهاست ازدواج نيكول بهنام فرانسويجلف دختر يك با كه بيكاراست
وادار را خانواده كه است تحمل غيرقابل وراجي او ديگر پسر لوكاس
مدرسه در و غذاخوردن هنگام فقط كه ببندند دهانش به پوزهبندي ميكند
نوشتن درحال او بشود شاعر دارد دوست كاسپار.كند باز را آن دارد حق
چه ميداند خوبي به البته و است سالگي در 14 موضوعزندگي با مقالهاي
است ، عجيبي پارانوياي رواني بيماري دچار كه ماتياس بالاخره و كند
.ميكند نهي امرو برادرهايش به و است خودش پدر خودش ميكند خيال
خانواده ولي ميفرستادند شبانهروزي يك به بايد را ماتياس درواقع
درمان را چيز همه بالاخره عشق و است بيهودهاي كار اين كه است معتقد
.دارد دوست را بچههايش همه مادر يك كرد ميشود چه بالاخره و ميكند
و دارد بودنامروز بهناممادر قطور كتاب جلد يك آشپزخانه در مادر
راهحل يافتن براي كند نميداندچه و ميشود مشكل وقتدچار هر
هستند او هستي زندگيو خانوادهاش كه پدرميداند.ميرود آن بهسراغ
نهايت در اين باوجود مشكلاتش و بدبختيها تمام درضمنعلت و
.ميكنند حل را كهمشكلاتش هستند خانواده همان اعضاي
ولي است وحشتناك همهچيز:است جمله يك تروبا زيبايديويد افكار اساس
ميز دور غذاخوردن هنگام كه خانوادهاي.نيست؟ زيبايي دليل همين آيا
بهشيوههاي و خانواده جمع در ميكند فكر كه پدري.ميكنند دعوا هم با
بله روياميداند يك تنها را عشق داشتو دوست را يكديگر مختلفميتوان
مادرش و پدر دعواهاي سالهابه از پس كسي وقتي زيباهستند اينها همه
را آنهاهمديگر خوب كه ميكند حل باخود را مسئله اينگونه فكرميكند
.هستند رمان اين ويژگيهاي از عشق و طنزدوستداشتند اينگونه
و كتابيروان تحمل غيرقابل وضعيتيبهظاهر درباره جواني مرد
با كه نيست دردي داستان روانشناس مادر بهقول.است نوشته طنزآلود
.نيابد تخفيف و شود تصوير زيبا بياني