پنجم ، شماره 1424 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 3 چهارشنبه 12
|
|
ما از پاسخ شما از پرسش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
چه؟ يعني هفتخوان
ميگويند ميشود روبهرو دشوار وظيفه يا مشكل كار يك با كسي وقت هر
به و شده فارسي زبان وارد كجا از اصطلاح اينبگذرد هفتخوان از بايد
است؟ چهمعني
تهران - روحانيزاده محمود
زبان وارد ديگري زبان هيچ از و است فارسي اصطلاح يك هفتخوان:پاسخ.
آنرا سابقه كه اينست علتش ميآيد ناآشنا كمي بهنظر اگر.است مانشده
.نميدانيم
آمده شاهنامه در.است فردوسي شاهنامه از اصطلاح يك هفتخوان از گذشتن
بود رفته مازندران به ديوان با جنگ براي كيقباد پسر كيكاووس كه است
بند از او رهانيدن براي نامدار ، پهلوان رستم ، .شد آنها گرفتار كه
جدي بسيار مانع هفت با راه در اما شتافت ، مازندران بهسوي ديوان
از كه ميشود ياد رستم خوان نامهفت با مانع هفت اين از.شد مواجه
:قرارند اين
قصد به شيري كه بود خواب در رستم.بيشه شير با رخش جنگ:اول خوان -
و دستهايش كردن بلند با رخش.آمد رستم سر بالاي اسبش و او به حمله
را رستم جان و درآورد پاي از را او شير پشت بر آنها آوردن فرود
.داد نجات
آفتاب تابش پرخطر سفر اين روزهاي از يكي در.تشنگي:دوم خوان -
بهدعا دست او.بود گرفته را پهلوان رمق كمآبي و بيابان سوزاندر
او پي در و ديد را ميشي وقت اين در.طلبيد كمك ازخدا و برداشت
.كرد پيدا نجات مرگ خطر از و ديد را آبي چشمه ناگهان كه شد روان
طولاني راهپيمايي يك از پس ديگر ، روزي در.اژدها با جنگ:سوم خوان -
او جان قصد اژدهايي بود سنگي سايه در استراحت حال در رستم وقتي
رخش بهموقع كمك.پرداخت جنگ به اژدها با و پريد خواب از رستمكرد
.شد اژدها بر رستم غلبه موجب رستم به
كنار در راهپيمايي ميانه در روزي.جادوگر با رويارويي:چهارم خوان -
بر را خدا نام تا پهلوانكرد برخورد زيبارو چنگنوازي با چشمهاي
با را او توانست رستم كه شد تبديل عجوزهاي به زيبارو آن زبانراند
.سازد جدا جادوگر آن تن از سر و بگيرد كمند
رستم چشم كه تاريك شب يك در.ديو كردناولاد گرفتار:پنجم خوان -
رستم.رسيد روشني و باصفا سبزهزار به نميديد بيابان در را جايي
كهاولاد منطقه آن ارباب و مالك با اما.كند استراحت آمدكه فرود
را او و شد پيروز سربازانش و براولاد رستمشد درگير ناميدهميشد
جايديو كهاولاد بود اين ديو آن آزادي براي رستم شرط.اسيرساخت
.كرد را كار همان نيز واولاددهد نشان او رابه سپيد
با كه بود ديوان پي در رستمديو باارژنگ رويارويي:ششم خوان -
و كرده جدا تنارژنگ از سر پهلوان.كرد برخورد ديو لشكريانارژنگ
آن از پس.شدند كشته رستم بهدست گروهي و گريختند گروهي ديگر ديوان
شاه رستم ، .پرسيد او از را كيكاووس زندان جاي و بازگشت نزداولاد به
خواهد سر سپيد ميدانستديو چون شاه اما داد نجات را همراهانش و
.شود كار به دست سپيد كشتنديو براي كرد توصيه رستم به رسيد
به تا كرد عبور كوه هفت از رستم.سپيد باديو نبرد:هفتم خوان -
يكي را نگهبانان رستم.بود سپيد جايگاهديو كه رسيد هولناك غاري
كه را او رسيد سپيد ديو بالين به چون.درآورد پاي از ديگري از بعد
يك طي رستم.بجنگد جوانمردانه او با تا كرد بيدار خواب از بود خواب
و درآورد پاي از را سپيد خداديو از طلبيدن كمك با و سهمگين نبرد
او نزد كيكاووس نابينايي مداواي بهعنوان تا كرد خارج بدن از را جگرش
.ببرد