پنجم ، شماره 1427 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 7 يكشنبه 16
|
|
رهنمودهاي آيينه در دانشجو و دانشگاه
رهبري معظم مقام
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آثار نشر ويژه مديريت) رهبري معظم مقام دفتر:تنظيم و تهيه
(31)
قرار تحتالشعاع را وتحصيل درس كه هستند كساني مقابل ، نقطه در
درگيري و اختلاف به ميكنند ، جابهجا سياستبازي با را سياست ميدهند ،
آرامش و عصبي جو ايجاد با ميزنند ، دامن دانشپژوهي محيط در سياسي
دانشگاه كلام ، يك در و ميكنند آلوده را تدريس و تحصيل فضاي زن ، برهم
!ميگيرند عوضي سياسي كلوپ با را
تلاش و سياسي حركت و كارسياسي كه است كساني جريان هم ، جريان يك
.ميگيرند اشتباه باسياسيكاري را سياسي
اشاره جريان اين بهويژگيهاي فوق سخن ادامه در انقلاب ، معظم رهبري
از بيشتري تفصيل به سياست و سرفصلدانشگاه در كهانشاءالله ميكنند
.گفت خواهيم سخن آن
مراحل از -آموزشينو نظام جدي آفات از يكي:انتقاد و بحث اشاعهي
و معلم.است آن ويكسويهيي خطابهيي شيوهي -دانشگاهي تا ابتدايي
نهايي سخن آنها ، كلام.هستند بلامنازع تدريس ، رقيب كرسي در استاد ،
و نميرود ، فراتر ساده پرسش و استفهام سطح از سوالات ، و ميشود تلقي
و چون و چند در و دهد بخرج جسارت دانشجويي و شاگرد مواردي در اگر
دور به متعارف شيوهي از آورد ، ميان به سخني استاد دعاوي چرايي
.ميگيرد قرار آموزشي نظام خشم گاه و اعتراض مورد و است افتاده
نيافته شكل تكريماستاد و حرمت براساس كه آن با جديد ، آموزشي نظام
اما است ، آن در متداول و روشيمعمول اساتيد ، استهزاي حتي و تحقير و
و دارد فاصله شاگرد و استاد ميان علمي مباحثهي ازيك بشدت نظام اين
اما ;بشنود را استاد دعوي و حرف كه است مجاز تنها و تنها پژوه ، دانش
و بسپرد نقد به و كند كاوش كه ندارد حق آن ، نادرستي و درستي در
.بپردازد آن ابطال به احيانا
يافته تجلي حوزوي نظام در كه -ما آموزشي سنتي نظام مقابل ، نقطهي در
جزو را وي تجليل و است پايبند استاد حرمت به بشدت كه آن با -است
نعمت را استاد عنايت چشم گوشهي و ميشمرد خويش اخلاقي ديني ، وظايف
اين و ميشمرد مديون را خود حيات ، آخر تا و ميداند خود براي بيبديل
خست آن ، ارايهي در و ميكند عرضه خود از گوناگون اشكال به را بدهكاري
همين احوال ، اين تمامي با اما ميورزد ، فخر آن به و نميدهد نشان
و علم به را عالم و استاد شان ;نميآيد كوتاه درس و بحث در شاگرد
به دستيابي براي و نميداند علم از برتر را گوهري هيچ و ميداند دانش
از بالاتر را استاد شان و ميپردازد استاد با علمي جدل به حقيقت ،
خلاف را مباحثات اين هم استاد ديگر ، سوي از و.نميداند خلاق مباحثهي
و ساكت را شاگرد اگر ;ميدارد عادت و خو آن به ;نميشناسد خود حرمت
;ميداند خوار و منكوب را دانش شان و شده تحقير را خود ببيند ، آرام
و باريافته را خود علمي زحمت شاگردان ، پررونق و گرم مباحثهي در اما
سكوت به كه استاداني نيستند و نبودند كم.مييابد نشسته ثمر به
اين.طلبيدهاند را گفتگو و بحث آنان از و زدهاند نهيب خويش شاگردان
آن آثار هنوز و بوده ما حوزوي آموزشي نظام رايج و شايع روال شيوه ،
.است باقي بيش و كم
به آموختههاياستاد ، حفظ شيوهي از بخواهد اگر جديد ، آموزشي نظام
استاد و بخشد رونق را علمي تكاپوي و آورد روي ابتكار و خلاقيت شيوهي
دانشي اندوختههاي افزايش و علمي ارتقاي سوي به همزمان را شاگرد و
-است آموزشي يكطرفهي نظام كه -خود رايج شيوهي در بايستي دهد ، سوق
ميدان آموزشي كلاسهاي در گفتگو و نقد خلاق فضاي به و كند ايجاد تغيير
:دهد
و ميكند ، استادانتقاد درس از و ميزند حرف شاگرد هم طلبگي ، نظام در
مباحثه به مجبور خود مبتدي مقابلشاگرد در دانش ، يك پختهي استاد هم
قرار قبول مورد اصطلاحي آن و سخن آن و تعريف نتيجه ، آن در و ;ميشود
رفع آن از اشكالات اكثر و باشد وارد برآن اشكال حداقل كه خواهدگرفت
اين ، .است نگفته يا گفته را آن كسي كه اين به توجه بدون ;باشد شده
متعلم و معلم نفس به اتكا جوشش ميدان اين ، .است طلبگي نظام همان
در طلاب ، و علميه حوزهي به وابستهي افراد كه است دليل همين به.است
غرور و گستاخي از اجتماعي ، ميدانهاي در آن تبع به و معلومات ميدان
آن منشا و هست اين اما ;است ضرر به گاهي و بد گاهي كه برخوردارند ،
سخنان در هضم عدم و نفس به اتكا:است مستحسن و قبول مورد امر يك
.استاد سخنان در هضم عدم و گذشتگان
اين با دانشگاهيبايستي آموزشي نظام به:لازم انساني نيروي تربيت
برخواهد نهاد اين از نيازجامعه ، مورد متخصص نيروي كه نگريست ديد
نيروي ساز و ساخت نهاد اصليترين اينمركز ، طبيعي طور به و خاست
يابد تعميق شود ، دريافت بدرستي تلقي اين اگر.بود خواهد لازم انساني
درسي برنامهريزي و آموزشي نظام صورت اين در شود ، حس وجود تمام با و
يك به آموزشي ، كارگاه يك از و يافت خواهد ديگري شكل نهاد ، اين در
از درسي ، متون و آموزشها ;شد خواهد بدل نيروسازي و نيرويابي مركز
متخصص شهروند و تاثيرگذاري سوي به بيابتكار ، اقتباس و ترجمه و تقليد
و جان ساختن سرشار به ذهن ، پركردن از ;يافت خواهد گرايش ساختن خلاق و
از جدابافته تافتهيي نه آنان ، فرآوردههاي و آورد خواهد روي روان
معظم مقام.شد خواهد جامعه اركان بر تاثيرگذار مهرهيي كه جامعه ،
:فرمودهاند دانشگاه ، جايگاه اين به عنايت در رهبري
باشيم ، اعتمادنداشته قابل و سالم و كارآمد انساني نيروي اگر ما
.بكنيم نبايد شك هيچ اين در ;خواهدماند راه نيمه در انقلاب حقيقتا
جهشي و حركت كه ميبينيم و ميكنيم مطالعه ما كه دنيا نقاط از هرجايي
انساني نيروي تربيت است ، جهش اصلي نقطهي كه آنجايي شده ، پيدا
و طبيعي منابع كمبود با زياد ، جمعيتهاي با را كشورهايي ما...است
قبولي قابل مدتهاي در اينها كه ميبينيم تكنولوژي شديد فقر با
خودشان علاقهي مورد كه زمينههايي همان در پيشرفتهايي به توانستند
علاقهي مورد كه خاصي مسايل يا معنوي جنبههاي در البته.برسند بوده ،
انساني نيروي مسايلمان ، همهي كليد...نداشتند علاقهيي آنها ماست ،
در ما ، اساسي مشكل.نداريم ما كه است چيزي اين متاسفانه ;است كارآمد
به هم و باشد كارآمد هم كه انسانييي نيروي ;است انساني نيروي مسالهي
انساني نيروي اين.باشد وابسته وروحا قلبا و معتقد انقلاب جهتگيري
بخش لااقل ;دانشگاه در كه است قهري كرد؟ خواهيم تامين كجا در ما را
آيندهي.دارد اهميتي چنين دانشگاه ، .دانشگاه در را آن از عمدهيي
.است دانشگاه دست در كشور ، ادارهي.است دانشگاه دست در كشور ،
.است دانشگاه دست در كلي ، جهتگيري
ايدهي دو تمدنغربي ، تفوق دورهي در:غربيان دانش آگاهانه اخذ
تمدن مقهور و مجذوب برخي:شكلگرفت غربيان دانش اخذ دربارهي متضاد
طبيعت به اينان.آوردند روي كامل اقتباس وبه گرفته قرار يادشده
تنها را آن و داشتند مساعد نظري غربيان ، دانش تقليدي دراخذ حال ،
به و بودند خورده زخم غربيان استعمار از كه ديگر برخي.شمردند راه
تمدن با طردگون ، و منفي نگاهي با مينگريستند ، تمدن اين مضار و آفات
دانش اخذ مورد در اينان.شدند درگير آن مظاهر و بنيادها و يادشده
غربي دانش كموبيش اما ميكردند ، برخورد بيشتري ملايمت با گرچه غربيان ،
چندان نه نگاهي با و ميانگاشتند غربي تمدن ماهيت از جزوي نيز را
.مينگريستند غربي دانش ورود به مساعد