پنجم ، شماره 1429 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 9 شنبه 18 سه
|
|
رهنمودهاي آيينه در دانشجو و دانشگاه
رهبري معظم مقام
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آثار نشر مديريت)رهبري معظم مقام دفتر:تنظيم و تهيه
(33)
يا ديني ، بيني جهان در دانشپژوهي:درس كردن تلقي معنوي و عبادي.
براي مسيري ;است الهي تقرب براي راهي ;فضيلت حداقل يا و است فريضه
شكل ما آموزشي سنتي نظام نگرش ، همين با..و است تكاملمعنوي و اعتلا
اين در.است باقي حوزوي آموزشي نظام در آن هنوزآثار و بود گرفته
را شرعي طهارت ;ميشود حاضر درس در ديني باآداب متعلم ، كه است نگرش
و مينيوشد استاد سخن به جان گوش ;ميدهد قرار روحي طهارت مقدمه
است نگاه همين با.ميكند باز علوم و معاني ملكوت به را روح دروازه
با ;ميانگارد هيچ به دانشجويي راه در را مرارت و سختي گونه هر كه
و فقر در و مييابد راهموار سختي هرگونه الهي ، ثواب و مرضات به اميد
دانش گواراي وطعم ميگذراند روزگار علمي و تحصيلي نشاط و شور با عسر ،
.ميدهد ترجيح بيدانشوري رفاهمندي هر بر را
را نكته اين دانشجو جان عمق در كه است دانشپژوهي ديدن معنوي و عبادي
خدمت مسير و شريعت طريق كه معيشت ، دكان نه دانش ، و علم كه ميدهد جاي
در علم بذل از ميدارد ، برحذر يوزگي در از را او نتيجه ، در و ;است
را خالق خلق به خدمت و ميكند دورش زراندوزان و زورمداران مزبله
.ميسازد اصلي هدف او براي
زدايي توقع دانشپژوه از كه است تحصيل و آموزش به گرايانه معنوي نگاه
و فخر رانه دانش در سبقت ;مينهد كناري به او از را خودبيني ;ميكند
انفاق و دانشاندوزي در را آن شكرانه و ميشمرد نعمت يك كه تفاخر ،
.ميداند دانش
به قناعت كه است تحصيل و آموزش به ملكوتي و غيبگرايانه نگاه
علمي جديت و دانشجو ، تلاش و استاد از;نميدهد رضايت را علمي اندوختههاي
چونان را آن و ميداند زندگي مستمر فرايند را آموزش ;ميطلبد را مضاعف
.ميدهد قرار روزمره وظيفه يوميه ، شرعيه تكاليف و عبادات
-ماست روزگار غالب تمدن از برشي كه -جديد آموزشي نظام متاسفانه
معنوي ;بيمعناست زندگي ديدن عبادت آن ، براي ;ميزيد ايمان درغربتاز
كه كوچكي خانه كردن ملكوتي ;است مهمل شعر آدمي ، وزيستن تنفس كردن
...و است بيتعبير روياي ميزييم ، و ميكشيم نفس آن در
طبيعت بر آدمي اقتدار و دنيوي زندگي به چيز همه نگاه ، و نگرش اين در
سر بالاي آدمي كه است شايسته نه و لازم نه.مييابد ربط معيشت رفاه و
راز و پررمز آفاق اين در خود جايگاه از بخواهد و كند نگاه را خود
را كوهها كند ، حركت سطح در كه است تنهاموظف و تنها او ;بيابد اطلاعي
را آتش كند ، آتش را آب كند ، عبور گردنههارا بگذرد ، درهها از بشكافد ،
زندگي ساز معنا رمز تاب و درپيچ را حق كه ندارد حق ولي ;كند خاكستر
.كند آنوقف خدمت در را خود و بينديشد آن به دهد ، قرار
و زندگي به نگري معنويت ركين ركن پايه بر كه -ايران اسلامي انقلاب از
در كه ميرود و ميرفت آن اميد -است يافته تداوم و گرفته هستيشكل
روزمره زندگي در را معنوي روح و آورد پديد تجددي و تجديد نگاه ، اين
:بخشد ديگر جاني را كشور آموزشي نظام اينبستر ، در و سازد زنده مادي
اول از طلبگي تربيت.ميشود محسوب عبادت يك درس علميه ، حوزههاي در
مقدس كار ، اين كه است اين لازمهاش.است عبادي عمل يك درس ;ايناست
سر وضو با تا ميگيرند ، وضو درس از قبل كه اساتيدي.بيايد بهحساب
با تا ميگيرند ، وضو درس جلسه به رفتن از پيش كه طلابي و بروند ، درس
چيزهاي از يكي اين ، .نيستند كم حوزهها در بشوند ، حاضر درس در وضو
كه روزي آن.بروند درسشان به تا ميگيرند ، وضو كه است رايج و معمولي
شما كه نميپرسيد كسي از كس هيچ نداشتو وجود امتحاني هيچ حوزهها در
و رغبت و شوق با حوزه ، همطلبه روزها همان در خواندهايد ، درس قدر چه
درس زندگي ، جلوههاي از كردنبسياري فراموش با و ناپذير خستگي صورت به
الهي و اخروي و انگيزهمعنوي جز انگيزهاي هيچ.ميكرد دنبال را
خواندهاي نميپرسندچه او از كه وقتي آن -را علم طالب يك نميتواند
درس...كند خواندن درس به وادار طور اين -خواندهاي كسي چه وپيش
هم هنوز الهي ، و شرعي وظيفه يك و عبادي كار يك عنوان به خواندن
و دانشگاه از كه جواني آن.است علميه حوزههاي در مهمي چيزفوقالعاده
وقتي ميشود ، طلبه ميرود و ميشود روستابلند از و شهر از دبيرستانو از
ميبينيد بكني ، كار چه ميخواهي و شدهاي طلبه چرا بپرسيدكه او از شما
استثنا البته.است آورده جا اين به و راكشانده او معنوي هدف يك كه
را اسلام آمدهام ميگويد.است اين رنگعمومي و روال اما... دارد هم
از اصلا.كنم راهنمايي را يادبگيرممردم كنم ، تبليغ را اسلام بفهمم ،
دانشگاهي فرهنگ و ما دانشگاهقبلي در كه حالي در ;است اين انگيزه اول
دانشجو آمدهايد شماچرا كه ميپرسيدند دانشجو يك از اگر.نبود اين ما
يا پزشك آمدهاممثلا ;كنم پيدا خوب شغل يك تا آمدهام ميگفت بشويد ،
درامدخوبي مثلا تا آمدهام بگويد كه نبود ابايي هيچ.بشوم مهندس
علميه ، حوزه عرف در.كنم تامين خوب را زندگيم و باشم داشته درآينده
چنانچه آمدهاي ، چه براي شما كه بپرسند طلبهاي از اگراست عيب اين
.بياورد زبان به نميكند جرات باشد ، آينده زندگي تامين هم دلش در
را زندگيش تا بشود ، طلبه بيايد نفر يك كه ميشود محسوب عيب يك اين ،
و خلق همين اگر.است سياه نقطه يك و منفي ارزش يك اين ، .بكند تامين
خواهد برپا عظيمي قيامت چه ببينيد..بيايد ، دانشگاه به روحيه همين
كه جواني آن.آمد خواهد وجود به علم و تحصيل كار در تحولي چه و شد
يك و باشد كرده عبادت كه اين براي ميخواند ، درس و آيد مي دانشگاه به
درسي چه ميخواند ، درس چگونه او باشد ، داده انجام را الهي وظيفه
تاثير ازآن يا ميسازد ، را خودش اطراف فضاي طوري چه ميخواند ،
ميكند؟ كار جامعه در چگونه شد ، فارغالتحصيل وقتي ميپذيرد؟
اما فضيلتاست ، دانشجويي:وروشنفكري دانشپژوهي همراهي لزوم.
در بشري ، جوامع.باشد همراه روشنبيني و بابينش كه آن به مشروط
هم از روشنفكري و دانش عنصرايمان ، سه كه نهادند انحطاط به رو وقتي
روشنفكري و دانش از اما بود ، مقدس و متدين جامعهاي يا.گرفتند فاصله
يا و ايمان از تهي اما بود ، دانش و علم از يابرخوردار و ;بيبهره
.بينش
-دانشگاه ازجمله و -اجتماعي تاثيرگذار مراكز در انفكاك ، و تفكيك اين
روشنبيني يا و ايمان قبيل ، از اين از مراكزي اگر.دارد مضاعفي اثر
;برد نخواهند سودي خود دانشوري و دردانشپژوهي گيرند ، فاصله اجتماعي
مرهم را ديدگان زخم نه ;مست زنگي دست در بود تيغيخواهد دانش ،
.راه قوت را درماندگان نه و خواهدبود ،
مراكز در بارها و بارها كه است چيزي بينش ، از دانش جدايي بليه
علم صراط كهدر دانشوراني نبودند كم.وهستيم بوده آن شاهد آموزشي
شده بوم و مرز اين چراغدانش و چشم و بودند پيشتاخته تحقيق و
در را خويش دانش اجتماعي ، و سياسي نگرش در ضعف واسطه به اما ;بودند
.شدند زورمداران بياراده آلت و نهادند مستبدان و زورگويان خدمت
مقارنت و ملازمت در اسلامي ، كشور در دانشگاهي نظام كه ميرود آن اميد
ايمانگرايي ، :انسانها وجود زرساز كيمياي سه و بيهمتا عنصر سه
برخي تضعيف و شدن كمرنگ به وجه هيچ به و دانشخواهيبكوشد و روشنفكري
.ندهد تن آنها از
تن و جان در روشنفكري روح حضور بر تاكيد در رهبري ، معظم مقام
:فرمودهاند چنين دانشوري ،
;باشد باهم روشنفكري و ايمان و علم كه است اين در اسلامي نظام اساس
بر علاوهي ;است علمابزار.دارد را خود به مخصوص جايگاه كدام هر منتها
از بخشي علمي ، هر.است شناخت و معرفت مايه محدودي ، دايره در اين ،
.ميدهد شناخت خود دارنده و انسان به ميكندو روشن را زندگي قلمرو
كسي آن يعني.. روشنفكر ، ...است ديگر زمينه يك در روشنفكري ، شناختي
كشورش سياسي محيط در موجود ميشناسد ، واقعيتهاي را زندگي جريانهاي كه
را مبارزه ميشناسد ، را دولتها ميشناسد ، دشمنانرا ميشناسد ، را
وديد بينش زندگي ، مسائل و جهان اساسي و اجتماعي مسائل ودر ميشناسد
انسانها اختيار در اگر ويژگيها اين.است روشنفكري اين ، .دارد عمومي
ميكند ، تهديد را زندگيشان كه عمدهي خطرهاي نسبتبه را آنها باشد ،
.سازد آگاه