پنجم ، شماره 1429 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 9 شنبه 18 سه
|
|
قرآن نگارش شيوههاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پيامبر به كه قرآن آيات كه آورد پيش را پرسش اين قرآن تفاسير درج
آنها كه ميفرموده امر وحي كاتبان به حضرت آن و ميشده وحي اسلام گرامي
كه قرآني نخستين رسمالخط اصولا و ميشده نوشته خطي چه به بنويسيد ، را
بودهاست؟ چگونه گرديده جمعآوري تدوينو
كهچگونگي داريم نياز موضوع اين پرسشبه اين به دادن پاسخ براي
نخست و بررسيكنيم را آن تحول و تطور وسير تاريخ خط ، پيدايش
سرزمينهاي مدينه و مكه در تاريخي چه از و طريق ازچه خط كه بنگريم
.است يافته گسترش شهر دو آن در كساني چه همت به و شده رايج وحي نزول
در گوئيم سخن كوتاهي به جا همه كه است اين ما شيوه چون همه اين با
تا تنها و ندهيم دست از را اختصار دامن كه ميكنيم كوشش هم باره اين
بررسي به مينمايد لازم بحث موضوع شدن روشن براي كه پايه بدان
.بپردازيم
مكه ازبزرگان گروهي نبياكرم بعثت پيشاز شك بدون:مكه در خط -10
مكه شهر به وحي ، ازنزول پيش خط و بودند نوشتنآموخته و خواندن
.يافتهبود راه
وسخنسرايان شاعران از تن هفت ازاسلام پيش كه ميدانند همه بيگمان
بود قصيده ازنوع كه را خود سرودههاي و مكهاشعار تواناي و نامي
كعبه ديوار به را آنها باشد مردم دسترس در براياينكه و نوشته
بازگو دارند عنوان معلقاتسبع كه قصيده هفت اين وجود.بودند آويخته
رواج درمكه بيش و كم نگارش و خط ازاسلام پيش كه است واقعيت كنندهاين
.ميخواندهاند و مينوشته شهر مردمآن از گروهي و داشته
بههمت خط كه كردهاند عقيده ابراز اتفاق به تقريب به تاريخنويسان
و عبدشمس گروهيشخص ليكن و است يافته مكهراه شهر به عبدشمس دودمان
خدمت اين مباشر اميهرا حرببن نوادهاش نيز برخي اميهو پسرش جمعي
.بزرگدانستهاند
عبدالملك بن بشر كه آوردهاند تاريخهايخود در زبان عرب مورخان
وي با و بود دوست پسراميه حرب با دومهالجندل صاحب و سرور امير ،
اسلام تاريخ در گونهاي به يك هر كه داشت فرزنداني حرب.داشت آميزش
ابيلهب همسري به كه بود امجميل او دختران از يكي.شدهاند نامآور
عنوان به مسد سوره در زن اين از قرآن و درآمد پيامبر عموي
.است كرده ياد حمالهالحطب
كه كسياست همان ابيسفيان اين.نامداشت ابيسفيان پسرانش از يكي
مايهبخش و برخاست كارشكني و ستيز و جنگ به اسلام پيامبر برابر در
جا همين در و گرديد وخندق احزاب و احد و بدر سهمگين و معروف نبردهاي
نوادههمين نيز بلندآوازه ومفسدهانگيز نيرنگباز معاويه ، كه گفتنياست
.است حرب
بهصهبا بنعبدالملك بشر.بود صهبا نامش كه داشت ديگري دختر حرب
.كرد پدرشخواستگاري از را او و بست دل ابيسفيان خواهر و حرب دختر
درخواست ازبشربنعبدالملك آن برابر در ولي رضاداد اينپيوند به حرب
.بياموزد نوشتن و خواندن او كهبه كرد
عبد.گامنهاد مكه شهر به پايمرديحرببناميه به خط گونه اين به
.آمدند دنيا به چسبيده هم به كه بودند توامان دوبرادر هاشم و شمس
خاندان هاشم برادرش از و آمد وجود به بنياميه ، دودمان شمس عبد از
و بزرگ خاندان دو اين و معروفند بنيهاشم به كه اسلام گرامي پيامبر
اما -بودهاند يكديگر عموهاي پسر واقع در اسلام تاريخ در نامدار
عنوان به كه اسلام گرامي پيامبر خانمان با بنياميه ميدانيد چنانكه
يكسو ازپرداختند ستيزهجويي و دشمني به بودند نامبردار بنيهاشم
ننگين را خويش زندگي تاريخ ديگر سوي از و خونين را اسلام تاريخ
.ساختند
در نخستينبار خط كه معتقدند پژوهندگاناروپايي:خط انواع -20
از كه كردهاند اضافه و يافته نما و نشو كنونيـ لبنان -فنيقيه سرزمين
خط ازاست شده زاده آرامي و حميري عبري ، يوناني ، خطوط فينيقي خط
ميخي ، هندي ، آنهاخطوط به كه آمد وجود به ديگر خط گونه شش آرامي
نيز جمعي و نبطيميگويند و سرياني تدمري ، مربع باستان ، عبري ، پارسي
.دانستهاند خطآرامي از شده پيدا هم را اوستايي پهلويو خطوط
مكه در خط كه ميشود فهميده چنين پژوهندگانپيشين پژوهشهاي مجموع از
گذشت با كه كوفيبوده خط از ابتدايي نوعي پيدايشخود نخست سالهاي در
خط اين پيدايش اول درسالهاي و است يافته تكامل و تطور ، تحول زمان
وگفتهاند مينوشتند اعراب و نقطه رابدون كلمات مكي ، نويسندگان درمكه
شهر در خوددرآورد ، همسري به را صهبا كه اين پساز عبدالملك بشربن كه
از پس شهر همان ودر آموخت نوشتن و خواندن بهگروهي و شد ساكن مكه
.ساليانيدرگذشت
آن به اكرم رسول هجرت از پس كه يثرب:مدينه در خط -30
بانام آن از كوتاهي به سپس و ناميدهشد پيامبر شهر -مدينهالرسول شهر
.داشت مكه از جامعهايمترقيتر كردند ياد مدينه
چندين و جنگاور و توانا و بزرگ قبيله چهار هجرت ، از پيش
عبارت كه ميدادند تشكيل را مدينه جامعه نامآور ليكن و كوچكتر قبيله
خزرج وقبيله اوس قبيله آنها به كه بزرگيثربي قبيله دو از بودند
قبيله و قبيلهبنيقريظه كه يثرب ساكن قبيلهيهودي دو و ميگفتند
از كوچكتر قبيله آمدچندين گفته چنانكه و ميشوند بنيالنظيرخوانده
زندگي مدينه در هم آنشهر در ساكن يهوديان از و مردميثرب
به فرمودند هجرت شهر بهاين اسلام گرامي پيامبر كه هنگامي.ميكردند
ساكن يهوديان از بسياري و ديار آن مردم از تن بيست نوشتهتاريخنويسان
دو مدينه خطنويسان.بودند گرفته فرا را نوشتن و خواندن شهر آن در
نخستين گونه ديگري و كوفي خط نوعي آنها از يكي كه مينوشتند خط گونه
.است بوده خطنسخ ابتدايي و
نوع ايندو از يكي اسلام طلوع ازروزگاران چند سالي شدن سپري از پس
و كامل كهصورت گرفته راه كمال سوي به شدهو آراسته كوفه در خط
گذشت با كه بود خطنسخ ديگر نوع و كرد گشايي چهره ازآن كوفي خط معروف
ميدانيد كه چنان بدر پايانجنگ دردرآمد كنوني بهصورت زمان
از تن ده بتواند كس جنگيهر اسيران از كه فرمود پيامبردستور
از و شود آزاد فديه بدونپرداختن بياموزد نوشتن و خواندن مسلمانانرا
را نوشتن و خواندن ساكنمدينه مسلمانان از گروهي هم اينرهگذر
.شد افزوده اينشهر باسوادان شماره بر و فراگرفتند
در پيامبر پسرعموي بنعباس عبدالله از روايتي كه است گفتني هم اين
مردم از (شهرانبار مردم) شدهانباريان چنينروايت آن ضمن كه است دست
و آموخت جدعان عبداللهبن به را خط آنها از يكي آموختندو خط حيره
گونه اين به قريشيان خطحجازي و گرفت فرا وي از را اميهنوشتن حرببن
.پديدآمد