پنجم ، شماره 1430 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 10 چهارشنبه 19
|
|
باش نقاش زماني و كمي نظر از
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خسروجردي حسين آثار درباره يادداشتي
الخاص هانيبال
نقاشان مدرنيست مطرحترينپست من كه نبود بيجهت را خسروجردي حسين
حاصل تهران ، نگارخانه در او اخير نمايشگاه.ميشناختم ايران
اينها معيارها آن.بود داوري در نگارنده هميشگي و مهم معيارهاي
:هستند
هنرهاي شيوههاي و مرزمكتبها حصار در يا بيمرزي معيار:اول معيار
در.است مدرنيسم پست خصلت كه نكردن رعايت مرزهارا نماندن ، تجسمي
مدرن و سنت جدي ، و طنز نقاشي ، و گرافيك ميان نيز خسروجردي نمايشگاه
.كشيد مرز خط نميتوان
نيست آسانياب او بازسازيآثار و تقليد.است مهارت معيار:دوم معيار
.شد خواهد اشاره آن به نقد دراين كه مواردي در مگر
ديده آثار اين در كه اصالت و اجرا انديشه ، عنصر سه حضور:سوم معيار
.ميشود
سليقهاي و انديشهاي باخصوصيات كه است سبكي به رسيدن:چهارم معيار
در هم ديگران كه است محتوايي بازآفريني اگر باشدو همگن هنرمند
.باشد بري تقليد از و گذشته خودي صافي از هستند ، شريك آن سنخيت
:اشارهميكنم تهران نگارخانه در او برجسته اثر چند به
كاسهاي كه گلسراميك از سرشته آدمي پيكر -نامنياز به اولي
زير اجرايي محكميهاي از و دارد دردست پرآب و آبيرنگ همداني ،
نئوكلاسيك سطح در كه آب كاسه كشيدن در كلاسيك تكنيك حد:برخورداراست
رياضي معلم يك كه هندسي خطوط شبيه سفيد منحنيهاي بود ، سوپررئاليسم
خطوط يعني باشد كشيده رنسانسي داوينچي يا بليني قدرت با و گچ با
دو حضور از تلفيقي و ميچرخد سنتي فضاي دور در كه اكشني محكم تجريدي
.ميقبولاند بيننده به را متضاد مكتب
نهايت در ايناثر محتواي هرچند -وصي ناموكيل به اثري دوم
رسانده خوب نقاشي حد به را آن شورهنرمند ، ولي است كاريكاتوريستي
.است
مدرنيسم پست عنوان آن به و ديده بينال در را آن كه اثري -سومفاصله
از پرده.ميكند تهديد چاقو با را آن چپ پرده ، راست دست.بودم داده
پرده بار اين.است دوخته هم به را آن خوب اجراي با نقاش و دريده وسط
.دارد خود با مثبتي بار ديدم ، اول بار از قويتر را
دست اتوكردن.ميكند اتو را خود دست پيكاسووار اندامي -چهارمتجربه
از كه ميگويد شهامت با خسروجردي ولي دارد كاريكاتوري پيامي خود ،
كه بود گذاشت ، رابطه تاثير برمن كه اثر پنجمين.باك چه طنز داشتن
.داشت نزديك رابطه پردهنياز با ولي بود نمايشگاه پرده تجريديترين
رياضيات به نگاهي چنين كه كرد پيشنهاد هنرمند به ميتوان كه اينجاست
.دارد كار سال برد 5 با محتوايي زيباشناختي ، استتيك فلسفه لحاظ از
و (زيبا و گرم خاكستري)محدود رنگ خاطر به نمايشگاه كارهاي همه
نوآوري روشنفكرانه پرده پشت را آن يعني -تكنيك دادن نشان در صداقت
كاغذي ، كشتي مثلا بودند ، برخوردار چشمگيري يكدستي از -نكردن پنهان
...پرواز و (ميله با شوخي) وارانه
شعار رنگ است ، انقلاب اول دوره به متعلق كه آنجا از تابلويفرياد ،
است ، كلمه با بازي گرفتار آبرنگماهيگيري.دارد ضعفهايي و خود زمان
با را آن ميتوان ديگر جايي كه است بياني در زحمت ياسرآب سرآب
.كرد بيان راحت ديگر وسيلهاي
خود است ، شده پيانو كه تايپ جعبه پلاستيكي يا شيشهاي جعبه در مجسمه
به متعلق اما دوشان سبك به يافته اشياء از باشد نمايشگاهي ميتواند
.شد گفته اين از پيش كه بازآفريني روح با تقليد همان يعني ما
دارد نياز مفصل بحث استكه مقولهاي ميكلانژ داويد سر مجسمههاي اما و
.ميكنم بسنده زير خلاصه به ولي
يك به دادن كهوارياسيون ميداند خسروجردي خود كه هستم جمع خاطر
اين مهمكشيد ميتوان هزاران بلكه نه تا وسي ندارد محدوديتي مجسمه
اين و گوي اين حاضراست ، هركسي.باشد لازم تمرين و درس كه است
.بيازمايد خود بفرمايد ميدان ،
كور را او چشم ميتوانيك.گذاشت سبيل ميتوان موناليزا چهره روي
گونههاي.نشاند گونهاش بر خالي و كرد راقاجاري ابرويش ميتوان.كرد
ميتوان.پوشاند كرديا كمرنگ را او غم و آورد پايين را بيحالش
بدن پوست آن پس و دراند كمي را پيراهنش.كرد سياهپوستي را لبانش
.چسباند را ديگري
يا طنز با آشنايي طراحييا اصول و پايه كلاس يك در را تمرينها اين
با شوخي در كه نكنيم فراموش ولي.هنرجويانآموخت به بايد گرافيك
.بود هشيار بايد ديگر مقدس هر با شوخي مثل ميكلانژ
كه پسنديدم را ميكلانژقطعهاي با خسروجردي شوخيهاي قطعه ميان 30 از
او رقيب دست با او خود سنگ زيرا.شدهبود لورده و له داود چهره
.بود خورده صورتش به گوليات
زحمت مثبتترين دادن ، نشان را تمرين راه هنرجويان به نمايشگاه يك در
هشداري ياشايد فريادي است ، شكوهاي او به حرفم آخرين.بود خسروجردي
:كه سرصميميت و مهرباني اوج از
افسار.بپرداز بهآن حرفهايتر و بگير جديتر را نقاشي خسروجردي ،
و گرافيك مثل تجسمي هنرهاي شاخههاي به متعدد گرايشهاي و طلبيها تنوع
تو راه اصلي خوراك آن تمرينات بگذار ولي بدستگير نيز را كاريكاتور
.باش نقاش زماني و كمي نظر از تو.باشد