پنجم ، شماره 1430 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 10 چهارشنبه 19
|
|
چيست؟ گو و گفت راز
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
شگفتانگيز و درآمده رازي صورت به خود گو ، و گفت كه ميرسد نظر به
پيميبريم فرد درون رازهاي به كه گفتنهاست با !نگفتني رازي آنكه
درس كه محترميداشتيم استاد ميرفتيم روزنامهنگاري كلاس به وقتي
بسيار تاكيد آن بر كه مواردي ازجمله.ميآموخت ما به نويسي درست
بسيار استاد.بود...و جستجو -گفتگو:مثل نوشتنكلماتي درست ميشد
اعتقاد ايشان.بود درسهايش و حرفها چاشني لبخند كه داشتيم هم عزيزي
-گفتوگو:بشود نوشته و گفته شكل اين به بايستي فوق كلمات داشتند
و است درست گوييدن و گفتن:كه ميآورند دليل ادعايشان براي و جستوجو
.جوييدن و جستن همينطور
دوم ، نظراستاد از بايد دهيم ادامه بخواهيم را بالا بحث اگر حالا
مثل اگر البتهاست وگوييدن گفتن از صحبت حالا چون.كنيم استفاده
ولي.هستيد گو و گفت اهل آدمي كه است باشيدطبيعي پرحرفي اهل بنده
نباشد گفتوگوها همين اگر كه كردهايد فكر آيا ميزان؟ چه واقعاتا
از را گفتوگو اگر درميآيد؟ ملالتباري و يكنواخت شكل چه به ما زندگي
رسيد؟ خواهيم بحراني چه به باشيم شنونده سر ، يك و كنيم حذف زندگي
بر قصد كه سرخ زبان اين به آيا هستيد؟ گفتوگو اهل چقدر شما راستي
از يكي كه كردهايد گمان آيا كردهايد؟ فكر ندارد را سبز سر دادن باد
با است؟ ناقابل گفتوگوي همين جمع ، يا و فرد دو ميان نزديكي راههاي
ميداريد؟ نگه زنده را گفتوگو روح ميزان چه تا خانواده ، در و خانواده
با كه ميبينم را آقاناصر ميشوم رد مرغفروشي مغازه كنار از وقتي
.ميزند قشنگي حرف خانمش و ميپرسم او از.است زدن حرف مشغول خانمش
كاملي اطمينان و نميكنيم پنهان همديگر از را چيز هيچ ما:ميگويد
شنيدن و گفتن براي زيادي حرفهاي نتيجه در.داريم يكديگر به نسبت
هم دور كه شبها ما ، :ميگويد و ميكند تاييد هم آقاناصر.دارد وجود
نشان را خودش برنامههاي تلويزيون ، .داريم گپ كلي بچههايمان با هستيم
شدني تمام ما ، حرفهاي اما بشود ، تمام تصوير تا ميماند روشن و ميدهد
.نيست
و ميبرد لذت مادرش و پدر با بودن از كه سالهايست نوجوان 16 هادي ،
هم او.دارند اعتماد وي به اينكه از و ايشان با صحبتي هم از نيز
.ميدهد نشان ايشان به روزمره اتفاقات بيان با را خود اعتماد متقابلا
با نه ، :ميگويد.ميكنم ملاقات پزشكي تجهيزات فروشگاه در را يوسفي رضا
:ميگويد و ميدهد تكان را دستش چرا؟ پرسش جواب در.نميزنم حرف مادرم
.نداريم همديگر با حرفي آخه
خانه ، كهميرسم شبها من نه ، :ميدارد اظهار ساله ، يوسفي 27 حميد
تماشا تلويزيون ميخواهم هم بعد.ندارم زدن حرف حال كه خستهام آنقدر
!كنم
سوال وي از موردفوق در وقتي.ميكند زندگي ما همسايگي در خانم كتي
حرف بچههايم با ميخواهم نه ، هروقت:داد جواب زياد هيجان با شد ،
!ساكت:ميگويند فوري بزنم
به راجع شب هر همسرش و ويمييابم خريد هنگام به را ارشدي كتي
مابينشان آنچه خانم ، گفته به اماميزنند حرف هم با روزمره اتفاقات
.ندارد وجود دو آن مابين نزديكي ، آقا ، از نقل بهاست صميميت نيست
!بپرسيد خودشان از را چرايش
.بزنم حرف مادرم با نميتوانم وقت هيچ من:ميگويد ساله محمد 15 مهديه
افتاده دوستم و من بين كه اتفاقاتي از يا مدرسه از ميكنم شروع تا
.ميشوم پشيمان كردهام از پاك و ميشود داغ نصيحت بازار كنم صحبت
مرا وقت آن.باشد شنونده فقط دقيقه براي 10 حتي نيست حاضر مادرم
!ميشه؟ مگهبزن مادرت با فقط را دلت حرف:كه ميكند نصيحت
رازي صورت خودبه گفتوگو ، كه ميرسد نظر به چيست؟ در گفتوگو راز
رازهاي به كه گفتنهاست با !نگفتني رازي آنكه شگفتانگيز و درآمده
ميكنيم افشا نيز را خود رازهاي كه گوييدنهاست با.پيميبريم فرد درون
در صميميت وايجاد يكديگر به شدن نزديك براي افشاگري اين وصدالبته
دبستان به كودك هر ديگر حالا.نظرميرسد به ضروري بسيار خانواده فضاي
اماآن.است اجتماعخانواده واحد كوچكترين:كه نيزميداند نرفتهاي
او به مرتب چرا و است صميميت از خالي خانهشان چرا كه نميداند كودك
!نزن حرف:ميگويند
وقت هيچ اما.ميكنيم زندگي هم با مادرم و من:ميگويد كنعاني اكبر
سوم ، جمله با هميشهصورتنگرفته صميمانهاي گفتوگوي ما بين
قول به.دارد گرمي بسيار روابط خواهرانش با وي.ميشود دعوايمان
.ميكنند تعريف همديگر براي را زندگيهايشان پياز تا سير از خودش ،
خنده با برسد ، تانوبتش است منتظر شكر و قند صف در خدارحمي حسين
.ندارم زدن حرف حوصله و حال ميآيماصلا خانه به كه شب:ميگويد
اينكه به راجع فقط زنها ، بزنيم حرف هم با چيز چه به راجع تازه ،
را خانگي خبرهاي و گلهها يا ميزنند حرف كرد چه بهماني و گفت چه فلاني
تماشا تلويزيون بهتره پس.سرميبرند را آدم حوصله پاك كه ميكنند مطرح
.بخوانيم روزنامه يا و كنيم
و ميكنم نفريصحبت يك طور به شب هر من:ميخندد نيز خانم ماهرخ
از كردم ، كه خريدهايي از مدرسهبچهها ، وضع از.ميدهد گوش شوهرم
دريسخني ، هر از خلاصه و شوهرم خواهران و خودم كهفيمابين صحبتهايي
.ميكند گوش فقط شوهرم اما
پركردن براي پاسخاقناعكنندهاي ارتباطات علوم كارشناس عمادي ، محمود
راجع نميدانيم ما:ميگويد وي.دارد افرادخانواده بين فاصله و شكاف
باعث منافعداريم اشتراك آنها در كه مسائليكنيم صحبت چهچيز به
.ميشود گفتوگو بسط باعث ديگران به مربوط مسائل ولي ميشود دعوا
رستميپور خانم.دارد خاصي گفتوگو ، محور رستميپور ، خانم خانواده در
در كه مطالبي يا برنامههايتلويزيوني راجعبه ما:ميدهد چنينتوضيح
شنيدهايم بازار و كوچه در كه شايعاتي حتي يا و روزنامهخواندهايم
يكديگر اطلاعات به كه است اين همسرم و من نظر.مينشينيم گفتوگو به
گفتوگوهاي در جايي عمه ، و خاله و برادر و خواهر از صحبتبيفزاييم
.ندارد ما
كنند مشاهده مردم تا است نياز ساعتهاوقت به اغلب:گفتهبرلو به
دلالت كه متفاوتي كلمات از زيرا رسيدهاند توافق به موضوعي مورد در كه
ديگران كه اين از اغلب مردم ، .ميكنند استفاده دارند يكساني چيز بر
و متعجب برميگردند ، كردهاند بيان كه اولي حرفهاي همان به مجددا
مطالبي همان بحث ، يك در افراد كه ميبينند وقتي ، يا و ميشوند حيران
هم باز ميكنند بيان ديگر كلماتي با دوباره رسيدهاند توافق به كه را
.ميشوند متعجب
روز حدود 6 ما:دارد گروهي رسانههاي نقش به اشاره غمامي مژگان
اين طول در.بود تعميرگاه در و بود شده خراب يعني.نداشتيم تلويزيون
كه بوديم منتظر فقط برميگشتيم ، سركار همگياز كه شبها ما روز ، 6
.نبود مهم اصلا بود ، كه چيزي هر راجعبه.كنيم گفتوگو هم وبا بنشينيم
و بودند نشده كلام همديگرهم با بهاصطلاح كه بود سالها برادرم و پدر
با هميشه كوچكم برادر.ميكردند صحبت هم با چيزها خيلي راجعبه حالا
منجر دو آن از يكي قهر به بالاخره و ميرسيد درگيري و بحث به مادرم
ايجاد بينشان صميمانهاي رابطه تلويزيون ، نبودن لطف به حالا و ميشد
تا آمد ، خانه به دوباره جادويي جعبه اين كه وقتي از امان.بود شده
كه است هيس هيس ، صدايكنيم تكرار را قبل شبهاي برنامه ميخواهيم
خانه فضاي بر كوتاه مدتي براي كه صميمي روح آن دوباره.ميشود بلند
بتوانيم كه نيست هم تعاون آن ديگر و رفت و كرد پرواز بود ، شده حاكم
.كنيم تجربه را بودن هم با
تعريف كاركردي و نقش رسانهها ، :ميدهد توضيح زمينه اين در عمادي آقاي
ارتباط بطورمستقيم مخاطبان با آنها كه برميآيد اينطور.ميكنند
حواس بايد بشود مواجه رسانه يك كهبا مخاطبي.ميكنند برقرار
فرصت نتيجه در.راديو از غير بدهد قرار رسانه اختيار در را پنجگانه
انجام نيز ، ديگري كار و باشيد رسانه يك مستقيم مخاطب شما اينكه
متنوع و مختلف كارهاي درگير مردم كه جامعهاي در.نميآيد پيش بدهيد
در را استراحت.هستند سرگرمي دنبال به ميرسند خانه به كه شب هستند ،
با وقتي اين بنابر.ميبينند فرحبخشي سرگرمي با توام يا و خواب
هم ناله و آه كه بشوند روبرو...و جدول مثل سرگرمكننده برنامههاي
چون و نميماند باقي گفتوگو براي حالي فضايي ، چنين با باشد نداشته
از ميگردند فرار راه دنبال به همه و است اقتصادي معضل درگير جامعه
.ميكنند استفاده فرار براي بهانهها اين
با ميخواست دلم هميشه من:گفت نشد ، خود معرفي به حاضر كه خانمي
زبان بر دارم دل در آنچه راحتي به بتوانم يعني.يكيباشم شوهرم
كه مهمي مساله مورد در گفتن به كردم شروع كه باري اولين امابياورم
باش زدنت حرف مواظب:گفت جبههگيري با شوهرم ميشد ، مربوط زندگيمان به
مدتها كه حالا.ميكنم استفاده خودت عليه چماقي مثل حرفهايت از چون
حرف چيز هيچ از برايم چرا:ميگويد كردهام عادت نگفتن به من و گذشته
باقي گفتن براي حرفي ديگر دارد او كه رويهاي اين با آخر نميزني؟
مانده؟
.است بوده اعتماد هميشهغيرقابل زبان:بشنويم نيز برلو زبان از
كلمات ، با مردم ، .دارد وجود دروغهايي حقيقت ، بيان در هميشه زيرا
.شدهاند انداخته اشتباه به بسيار
.دستداده از تازگي به را شوهرش كه سالهاست پيرزني 70 تابان خانم
زندگي هم با سال به 50 آقا ، نزديك و من:ميگويد گريان چشمان با
حرفهايش.بود ساكت هميشه.نميزد حرف من با وقت هيچ آقا اما.كرديم
چه اين نميدانم.ميكرد ديگران با را خندههايش و ميگفت ديگران با را
داشت؟ مرحوم آن كه بود اخلاقي
كم براي دليل عمدهترين:ميدارد مطلباظهار اين توضيح در عمادي آقاي
اجتماعي كار تقسيم و حجم دليل به و است جامعه شدن بزرگ مردم ، حوصلگي
در مردم از برخي اينكه ، ديگر دليل و نگرفته صورت مطلوب ، صورت به كه
حد در كه افرادي با روزمره ارتباط در ما.ندارند قرار خودشان جايگاه
قرار نيستند جايگاه آن زيبنده واقع در و نيستند هستند كه جايگاهي
گفتوگوهاي در و ميشوند دردسر دچار افراد اين اكثر.گرفتهايم
دليل.ميرسيم جدل به شده تحريك اعصاب با ميگيرد ، صورت كه نامهرباني
.باشد اجتماعي مرج و هرج دچار جامعه اگر.است قانونشكني ديگر ،
و خسته روح يك با تا باعثميشود اينها همه و ميشود تحريك اعصاب
به فقط را وخانه داريم نيز آسايش انتظار و شويم واردخانه فرسوده
همان لاجرم و نيست صميمي گفتوگوهاي محل ديگر.ميبينيم خوابگاه صورت
.داريم انتظار آن از را كاركرد
چهار لطف به خانوادهها.بيگانهشدهاند هم از نيز برادرها و خواهرها
هم با سقفش عدهايزير اينكه براي شده مامني و پناهگاه ديواري ، كه
عنوان به كه آنچه يا نيستند ، راستيديگرخانواده به كنند زندگي
تنهايي به آيا.اجبار سر از است بودني هم دور.ميشناسيم خانواده
و راديويي فرستندههاي تعدد -تلويزيوني كانالهاي كثرت از ميتوان
كه گرفت خرده سفيد ، و سياه و رنگين مطبوعات رنگارنگ انبوه بالاخره
درآوردهاند؟ صورترازي به را آن و گرفتهاند ما از را گفتوگو فرصت
را گفتوگو فردي ، ميان ارتباطات حافظ عامل يك عنوان به بايد واقع در
افراد تكتك تاثير و آورد شمار به فكري پيشرفت عوامل مهمترين از
.نگرفت ناديده مهم اين بر را جامعه
بهوجود را شرايط اجتماع ، محيط:ميافزايد و ميزند لبخند عمادي ، آقاي
مثل.ميكنيم واقعيتفرار از كه است اين ما جدي وخصوصيت آورده
همهمثل چون ميشويم خسته كه است فرار دليلهمين به...قانونشكني
مبارزه جريان اين با است جامعهمتاثر از كه فردي.هستيم همديگر
.بشود صحبت ازمشتركات ديالوگها در كه است اين نيز راهحل.ميكند
.شود انگشتگذارده است علاقهمند آن به مقابل كهطرف چيزهايي روي
همه عليرغم:ميخندد.كرد شروع ميتوان چيزهاييمعمولي با را گفتوگو
!نميكنيم گفتوگو باز.حرفها اين
رويامهدوي مرضيه