پنجم ، شماره 1430 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 10 چهارشنبه 19
|
|
رهنمودهاي آيينه در دانشجو و دانشگاه
رهبري معظم مقام
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آثار نشر ويژه مديريت) رهبري معظم مقام دفتر:تنظيم و تهيه
(34)
جدي آفات از يكي شد ، رويت ما بوم و مرز در جديد دانش كه موقعي از
و توغل با كه كساني بسيار چه.هست و بوده روشنفكري از دانش آن ، جدايي
اما ;گشتند بنام دانشوري در و شدند نامور تخصص ، كسب و درعلم تمحض
و فريب فعل آلت و افتادند اهريمنان دام در آنان و شد شهرتآفت همين
و عزت امن حصار را دانش كه بودند كساني آنان.شدند ديوان و دغلددان
،...و آزمايشگاه و درس و كتاب پناه در كه كردند تصور و خدمتدانستند
را خويش عزت و رفاه هم ;ساخت خود از حفاظت براي سدياستوار ميتوان
بينش با دانش اگر آنكه از غافل اما.كرد خدمت ملت همبه و داشت ، پاس
در و زيركند چنان دانش شبچراغ گوهر دزدان اجتماعينياميزد ، سياسي ،
.كنند تصاحب رايگان به و بربايند آن ازپاسداران را گهر اين كه كمين ،
چونان بينش اعتلاي بر دانشگاهي ، آموزشي نظام كه هست و بود آن علاج راه
فضاي و شنود و گفت براي را لازم زمينههاي و گمارد همت ارتقايدانش
و منطقي بحث يك در تا آورد ، فراهم سياسي مباحثاتاجتماعي ، شفاف
مختصر با و شود بدل ژرفكاوانه و عميق بهديدي سطحي نگاههاي اصولي ،
و تمهيدات اين پرتو در.نگيرد مواضعصورت جايي جابه تبديل ، و تغيير
با توانست خواهند فردا ودانشوران امروز دانشپژوهان لازم ، مقدمات ديگر
در و كنند تعقيب را راهخويش و بگيرند تصميم خود سياسي درايت و بينش
:نغلتند فرو آنسو و سو اين به زراندوزان ، و زورمداران خواست مدار
يك ممكناست كه آساني همان به روشنفكريندارد ، روحيه كه دانشمندي
قرار باطل درخدمت هم آساني همان به قراربگيرد ، حق خدمت در روز
در مختلف دانشهاي در جماعتمتخصصان پهلوي ، رژيم دردوران.ميگيرد
ميرفتند زمامداراني بار زير -نبود زياد هم عدهشان البته كه -ايران
هيچ قلدر رضاخان.بود تهي دستشان كلي به فرهنگ و معرفت و علم از كه
مباحث از نه و فرهنگ از نه معرفت ، از نه علم ، از نه كه ندان چيز
تاريخ نه داشت ، معلوماتي نه داشت ، سوادي نه ;نداشت بهرهاي فرهنگي
ميرفتند ، او بار زير راحت داشت ، انشايي نه داشت ، خطي نه بود ، خوانده
نيز محمدرضا مقابل در !ميكردند تعظيم و ميشدند خم كمر تا مقابلش در
او كه تفاوت اين با -پدرشبود لنگه بيفرهنگي و ناداني در هم او كه
از والا ;...كردهبود پيدا تربيت محافلاروپايي در كه بود بيسوادي
.ميكردند تعظيم و خمميشدند كمر تا -نميفهميد چيز علمهيچ و معرفت
اساتيد صف در فارسي ادبيات باسابقه وقت تمام استاد آنزمان ،
ميكرد ، عبور بيسواد آدم همين كه هنگامي و بود ايستاده تهران دانشگاه
اين با شما !استاد:گفتند شاگردانش بعدا...!بوسيد را او كفش افتاد
است ، شاه كه اين صرف به را نادان بيسواد اين كفش و افتادي علمي مقام
است دانشمندي آن ارزش اين ، !گرفت را من سلطاني هيبت:گفت !بوسيدي؟
ميدهد ، انسان به روشنفكري كه را لازم معرفت و نيست روشنفكر كه
اين و دانش اين نفهميدند كه بودند دانش صاحب افراد از خيلي...ندارد
در و آوردهاند ، چگونه دست به دانش وسيله كهبه را آوازهاي اين و نام
.كنند مصرف بايد كجا
خالص نيت با كشورمان ، آموزشي نظام در پژوهي دانش:مدركگرايي آفات.
دو تحتالشعاع مقدس ، انگيزه و هدف اين.نيامد پديد دانشخواهي
.اشتغالجويي و مدركگرايي:گرفت قرار ديگر خواسته
و علم براي كه كساني نيستند و نبوده كم دانشجويان ، ميان در گرچه
سيمين كاغذ و زرين وجه از بالاتر را پژوهي علم و ميشناسند حرمت دانش
جو.نميآيند چشم به چندان حاكم موج ميان در جمع ، اين اما ميدانند ،
و دانش چراغ و چشم كه -گروه اين اختيار نهدر دانشجويي ، محيط غالب
و جويان مدرك سلطه در كه -دركشورند تمدن و علم اعتلاي آينده اميد
.است طلبان اشتغال
در شهروند هر طبيعي حق نفي نه و مدرك نفي معناي به نه گفته ، اين
در.است دانش منزلت به بنيادي و مجدد نگاهي بلكه است ، مناسب اشتغال
در و اسير ;است خورده خفت و شده تحقير دانش ما ، كشور مشابه جوامعي
دهها كه است حقيري شغلهاي پلكان ;است مدرك نام تكهپارهايبه بند
مدار از خارج در كلك و دوز و زدوبند با درامدآن ، و دستمزد برابر
.است آمدني دست به دانشخواهي
معظم مقام.است نيازمند گوناگون تمهيدات به سو ، و سمت اين در تغيير
و داشته حاكم سنت و شيوه اين از كه شكواييهاي و گلايهمندي ضمن رهبري ،
:فرمودهاند چنين دارند ،
كه كاغذي تكه اين براي فقط كه كنيد تربيت طور اين اول از را دانشجو
واقعا اين.نخواند درس بشود ، استخدام آنجا برود تا ميدهند بهاو
كردند ، ما كشور وارد را جديد علوم اين كه اوايلي از.بزرگياست عيب
ما كشور در جديد علوم ويژگي و خاصه اين و كردند خصوصيتوارد اين با
مابازاي براي بايستي ميكند ، تحصيل را علوم آن ميرود كس هر كه شد
چيز اين ، .باشد شدن استخدام جا فلان براي و گرفتن حقوق براي و مادي
حالا البته.بدهيد تغيير بايد را اين ميتوانيد ، چه هر.است بدي خيلي
را مدرك كه نيستم معتقد من نه ، ;كنيم حذف را مدرك كه ميشود گفته
حب روحيه اين بايد.خوبياست و لازم چيز علمي ، مدرك.برد بين از بايد
دانشجويان در تحقيقرا و فراگيري اصل به عشق تحقيق ، به حب علم ، به
كار ، نظام اين براي.كنيد توجيه اساتيد به كار اين براي.كرد تزريق
درست ويژه جلسات كار ، اين برايبدهيد قرار تاثير تحت را آموزشي
كار ، اين براي.بزنند حرف دانشجويان با كنيد ، دعوت را كساني.كنيد
اين بنشينند هوشياري و آگاه افراد تا كنيد ، درست مصاحبههايتلويزيوني
زنده آنها در روحيه اين و بشنوند جوانان همه و بيانكنند را مطالب
.بشود
انساني ، علوم شاخه در دانشگاهها:انساني علوم در نظر تجديد.
انساني ، علوم به نگرشي هر باهستند مستقل تامل و بازنگري نيازمند
و احكام و باورها و ديدگاهها با ايندانشها تماس نقطههاي و قرابتها
و دينمدار حكومت در دليل بههمين.انكارند غيرقابل ديني ، ارزشهاي
بيتوجه انساني علوم وجهتگيري شان به نسبت نميتوان دينخواه ، جامعهاي
فرضيات طرح و واقتباس ورود به تماس ، و تلاقي نقاط در دقت بدون و بود
.كرد بسنده انساني علوم در موجود ديدگاههاي و
انساني علوم ميان فعال شنود و گفت نميتوان شده ، ياد نكته عليرغم
و مبادي خاطر به.دانست راحت و ساده كاري را ديني ومعارف جديد
و سخت كاري ارتباط ، زبان يافتن عيني ، و تاريخي و متفاوتنظري بسترهاي
ميسر وادي ، دو ژرفبينان و تيزنگران و ازخبيران جز و است دشوار
.بود نخواهد
آمده ، عمل به اقدامات برخي از تجليل و تقدير ضمن انقلاب ، معظم رهبري
:فرمودهاند چنين
انديشيدن اسلامي بهتر ، تعبير به يا انساني ، علوم كردن اسلامي مساله
بزرگي و دشوار فوقالعاده مساله انساني ، علوم و انسان بابمسايل در
عملي مرزهاي به اقدام ، و تصميمگيري مقام در نميتوان آساني به كه است
.رسيد مساله اين