پنجم ، شماره 1431 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 11 پنجشنبه 20
|
|
؟!توافقي طلاق
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خانواده دادگاه راهروهاي در
قباله اساس بر كه ميدانيد حتماشما خانم ، :ميگويد جوان مرد
چنينوامي از استفاده خاطر به ماهم.ميدهند ازدواج وام نكاحيه
استفاده قانوني شرايط مجدد ازدواج با تا.داديم توافقي طلاق درخواست
.باشيم داشته را وام اين از
مرا.ميكنم سلام...قضائي شعبههايمجتمع از يكي دفتر مدير به
كهسرجلسه كردهام هماهنگي محكمه ورئيس او با قبلا.ميشناسد
نيمكتي روي به دفتر در نيز جواني مرد و زن.باشم داشته حضور دادگاه
.ميخندند ريز و ميكنند پچپچ هم با لب زير.نشستهاند هم به نزديك
گشته زوج اين خنده براي دستمايهاي نيز من حضور و ورود ميكنم احساس
نوبت دادگاه جلسه اتمام از بعد كه ميگويد مرد به دفتر مدير.است
مرا و دارند جدايي قصد زوج اين كه ميگويد من به خطاب سپس و.آنهاست
و ميخندد مرد.ميپرسم را طلاق درخواست علت.ميكند معرفي آنها به
اما.ميشوم ناراحت كمي.ميافتد خنده به زن !ميفهميد بعدا:ميگويد
را خود كنجكاوي لبخند با.نكند آشكار را دلخوريام چهرهام ، ميكنم سعي
.ميدهم نشان دانستن و دادن ادامه براي
هممثل ما كه كنيد فكر نگيريد ، زيادجدي خانم:ميدهد ادامه مرد
سرو تو داريم ، اختلاف هم با ميآيند ، طلاق كهبراي شوهرهايي و زن بقيه
كن گوش حرف هم زنم.نميدهم هم نفقه دارم ، بزن دست من.ميزنيم هم كله
و من ميكنم احساس...مادرش خونه رفته رفته ، بيرون خونه از نيست ،
انداخته خنده به را جوان زوج جديد لطيفهاي چون نابجايم شايد سوال
.است
راتكان سرش تاسف با او نگاهميكنم ، دفتر مدير به ناراحتي با
وظيفهراهنمايي كه سربازي زمان همين در.مياندازد زير به و ميدهد
زوج به ميشود وارد دارد عهده به دادگاه به دعويرا اصحاب دعوت و
.شوند دادگاه وارد ميتوانند كه ميگويد جوان
بسيارمحبتآميز دادگاه رئيس.دادگاهميروم به آنان دنبال به هم من
شده منتشر ازگزارشات يكي مورد در و ميدهد سلاممرا پاسخ مودبانه و
و مرد به رو من مختصر اتمامپاسخ از بعد.ميكند روزنامهسوالاتي در
:ميكند شدهاند جدي بسيار اكنون كه جوان زن
راكرديد؟ فكرهايتان...آقاي خوب ـ
را نظريهداورها شويم ، جدا هم ميخواهيماز ما -قاضي آقاي:بله ـ
.شويم جدا ازهم است بهتر نوشتهاند هم آنها.كردهايم ضميمه نيز
و زن براي مخصوصا است؟ مشترك زندگي ادامه از بهتر طلاق كجاي:قاضي
و زيبا زندگي همديگر مساعدت با ميتوانند كه شما ، مثل جواني مرد
.بسازند هم براي آرامي
ندارم ، رادوست زنم من قاضي آقاي ميدانيد ، :(!گرفته حالتي با) مرد
اصلا.است موافق طلاق با هم او.كردم ازدواج او با فاميل اجبار به
نظر به بخشيده ، هم را مهريهاش شود ، خلاص من دست از زودتر اينكه براي
.نداريم طلاق براي مشكلي هيچ قانوني نظر از ما كه ميرسد
جوان زن يك كردن بدبخت و طلاق براي دليلموجهي كه نداشتن دوست:قاضي
وقتي ولي نميكردي ، موافقت ازدواج با اول از نداشتي دوست اگر.نميشود
...باشي پايبند تعهدت و توافق به بايد تو شد ، منعقد محكم عقد يك
همدوستش من رئيس ، آقاي:(قطعميكند را قاضي صحبت دستپاچه) زن
غريبه شماكه.كردم ازدواج !آقا اين پدرمبا اصرار با.ندارم
تحمل را همديگر نميتوانيم اصلا ما هستيد ، اسرارمردم محرم نيستيد ،
مثل هم با اينكه رسدبه چه نمينشينيم سفره يك سر هم با حتي كنيم ،
و بخشيدم هم را مهريهام خاطرمن همين به !!كنيم زندگي ديگر شوهر و زن
.است طلاق تنهاخواستهام
سازش نيزايجاد من وظيفه.است طلاق هممويد داورها نظر البته:قاضي
طلاق با كه موظفم هستيد ، قانونا طلاق موافق دو چونهر ولي.ميباشد
.كنم شماموافقت
.داد راخواهم سازش عدم حكم اين بنابر
بعد و.ميكنند تشكر !!حكمي چنين ازصدور رضايت با جوان مرد و زن
ترك را جلسهدادگاه ديگر تشريفات وساير صورتجلسه امضاء از
پاسخگويي براي و خداحافظيميكنم و تشكر قاضي از باعجله.مينمايند
آمده بوجود جوان زوج رضايت و طلاق تضاد اثر در كه عميقي كنجكاوي به
.ميروم آنان بدنبال است ،
با مرد.ميكنم متوقف را آنان وسبك سريع حركت گفتنببخشيد با
:ميگويد لبخند
شما؟ هم باز ـ
نظرزماني از ميكنم فكر !!ميفهم بعدا كه گفتيد ابتدا در شما:ميگويم
!باشد رسيده بعدا
اشكالينداشته ميكنم فكر كه زنميگويد ميكند ، نگاهي زن به مرد
.بيايند بهخودشان بعضيها شايد باشد ،
!نميكند؟ ايجاد آنان براي مشكلي كردنحقيقت بازگو كه ميپرسند من از
حتي و گزارششوندگان اسم بدون كهگزارش ميدهم توضيح آنها براي
.ميشود منتشر قضائي ناممجتمع ذكر بدون
مابواسطه طلاق درخواست:ميگويد اينپاسخ شنيدن از بعد جوان مرد
مشكل كه گفت بتوان شايد بلكه نميشد ، ما بهخود مربوط كه بود مشكلي
برميآيند ، مشكل اين ازپس طريقي به كدامشان هر كه است مردم از بسياري
.رسيد ذهنمان به راهي همچنين ما
!!مشكلي چه ميپرسم ،
از هم ما!بيپولي؟ از بزرگتر چهمشكلي خانم:ميدهد ادامه جوان زن
همسرش دست محبت با ميزند ، لبخندي).دادهايم طلاق درخواست بيپولي درد
ازدواج هم با باز زودي به البته (ميگويد و ميفشارد دست در را
.ميكنيم
خانم ، :ميگويد جوان مرد.بيشتريبدهند توضيح ميخواهم آنها از
هم ما.ميدهند ازدواج وام نكاحيه قباله اساس بر كه ميدانيد حتما
ازدواج با تا داديم ، توافقي طلاق درخواست وامي چنين از استفاده بخاطر
.باشيم داشته را وام اين از استفاده قانوني شرايط مجدد
حالا وليكن.نداريم جدايي قصد وجه بههيچ و داريم دوست را همديگر ما
شده ، هم وجه آن از استفاده براي كه ميكند اقتضاء طوري ما شرايط
را ما خواسته ، بيشتري پول صاحبخانهامان ميدانيد بدهيم ، طلاق درخواست
...كنيم چه ما خوب ، .ميكند بيرونمان نپرداختن صورت در كه كرده تهديد
از متاسف!متاسف يا متعجبم كه بگويم ، بگويم چه آنها به نميدانم
تظاهر و بهدروغگويي يكديگر ، به علاقه وجود شوهريبا و زن كه فقري
پشتسر را قانوني مراحل وزنندهاي زشت نمايش با تا متوسلميشوند
ازدواج وام باصطلاح تومان صدهزار چند از بتوانند شايد بگذارند ،
!كنند استفاده
قصدانشاء كه است ضروري عنصر حقوقيمحتاج وضعيت هر ايجاد اصولا
باطل انشاء فاقدقصد معاملات و قراردادها طوريكه به ميشود ، ناميده
.ندارند قانوني هيچاثر و ميباشند
شرايططلاق از يكي مدني قانون است ، مطابق جاري امر همين هم طلاق در
شوخي مرديبه اگر مثلا كه معنا اين به.ميباشد وي بودن قاصد دهنده
ديگر عبارتي به است ، باطل طلاقي چنين دهد ، طلاق را خويش همسر مزاح و
.است نشده واقع اصلا كه انگار
ميدهند درخواستطلاق طلاق قصد بدون وشوهري زن كه مذكور مطلب مانند
اثر داراي و باطلبوده طلاق قصد ، نداشتن علت همبه مورد اين در كه
.بود قانونينخواهد