پنجم ، شماره 1433 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 14 يكشنبه 23
|
|
بلندرفيع آن به بزرگ ، داناي آن به توكل
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پزشك به را مادرم است ظهر از بعد ساعت 7 حدود دوشنبه 3/6/76 روز
مرا همكلاسيهايم ، از يكي خانهام به بازگشت راه در و بردهام متخصص
از دهانم.ميخواهد وشيريني ميگويد تبريك و ميبوسد را رويم ميبيند ،
ميگويد و نميدانم كه نميكند باور.ميپرسم را موضوع ميشود ، باز تعجب
برايم را ماجرا و شده؟ چي ميپرسم.دربروي دادن شيريني زير از ميخواهي
تنها شهرستان در و ارتشآمده بورسيه نتيجه ميگويد و ميكند تعريف
تمام ميگويد رازده؟ حرف اين كسي چه ميگويم.توئي شده قبول كه دختري
ديگري همدوست باز ميشوم ، جدا او از.گفته فلاني و ميدانند كلاس بچههاي
به.دارم اضطراب شدت به و شدهام شوق غرقمكالمه همان و ميبينم را
مورد فرد به و ميكنم تلفن باجه طرف به رفتن به وادار را مادرم اصرار
.ميشوم مطلع موضوع حقيقت از و جملات همان هم باز ميزنم ، نظرزنگ
روزنامه و بروي بايد كه ميكنند وادار مرا خانوادهام است ، سهشنبه صبح
من اماكنيم حاصل يقين و ببينيم را تو اسم شخصا ما تا رابياوري
.كردهام باور دارم اعتماد دوستم به كه
در متخصص نظرپزشكان تحت ماه هر وبايد است درصد هفتاد جانباز پدرم
دليل همين به.دارم برعهده را كار اين مسئوليت من و باشد كرمانشاه
را نتيجه بودم كرده فراموش حتي كه بودم شده غرق مشكلاتخود در آنقدر
.ميكنند اعلام كي
آدرس به را خود ميرسيم ، تهران به برادرم اتفاق به شنبه صبح 5 ساعت 6
يك بنابراين صبح ، اداري 8 وقت و است ساعت 7.ميرسانيم موردنظر
در و ميمانيم ارتش زميني نيروي استخدام و گزينش مركز اطراف در ساعت
بيان را موضوع ميشويم وارد صبح ساعت 8.نخوردم چيزي نيزمن مدت اين
خواهش با !است شده تمام آن فرصت ميگويند.تاسفميكنند واظهار ميكنيم
از كاري يعني ميكند ، تاسف ابراز هم او معرفيميكنند سرهنگي نزد را ما
عمل به مصاحبه و معاينه و شده همهگزينش از چون نميآيد ، بر دستشان
هم آن فرصت آخرين و شده سنجشفرستاده سازمان براي هم آن ليست و آمده
را صورتم تمام اشك دانههايدرشت و ميكنم اصرار من هم باز.شده تمام
سرهنگ به وترديد ، شك باكنم كنترل را خودم نميتوانم.ميكند خيس
وقع ما درجريان را ما مهرباني كمال با شخص اين ميشويم ، معرفي ديگري
اگر.بخواهيد وقت و كنيد مراجعه سنجش سازمان به كه ميگويد و ميگذارد
اما.ميكنيم دنبال را شما كار بتوانيم كه آنجا تا هم ما دادند اجازه
.ميبرد زيادي وقت كه است هپاتيت آزمايش فقط مشكل
ويژه مرداد سنجش 16 پيك روزنامه نمايندگي يك از سنجش سازمان نزديك
اسم زن ، پزشكي بورسيه رديف در.ميگيريم را ارتش بورسيه نتايج اعلام
ساعت شنبه روز تا مربوطه مسئول ميشويم سازمان وارد.است شده درج من
پذيرفتهشدگان اسامي شهريور روز 15 بايد زيرا وقتميدهد ، ما به ظهر 12
بر هم اين تازه و بدهند نميتوانند بيشتري ووقت شود اعلام روزنامه در
به بازاست داده را وقت اين ما دليلاصرار به كه بوده ضوابط خلاف
خود تلاش نهايت بزرگوار برادر نيزآن بار اين و برميگرديم گزينش مركز
هپاتيت آزمايش اصلي مشكل ميدهداما انجام كارهايمان شدن رديف براي را
.ميباشد روز آن 10 وحداقل باشد كشت در بايد روز ميگويند 15 كه است
اطمينان بهآنها بتوانيم اگر بودند كرده اعلام مسئول كاركنان تمام
كند ، آنها آماده صبح ساعت 10 شنبه تا را هپاتيت آزمايشگاه ، كه دهيم
مقرر وقت در و داد خواهند انجام سرعت به را كارها بقيه و مصاحبه
.نميشود ميگويند همه اما داد خواهند سنجش سازمان به نيز اسممرا
هپاتيت موضوع شخصي با وتلفني ميگيريم را آزمايشگاه شماره راه ، آخرين
در مربوطه دكتر و آزمايشگاه مدير كه ميگويد.ميگذاريم درميان را
.ميشود بسته بهرويم نيز در وآخرين هستند مانور
.ميگريستم بلند صداي با.شكستم هم در شدت به ديگر كه بود لحظه اين و
اطمينان نه ، وليبودم من مقصر آيا.بودم داده دست از را خود كنترل
.دارم
خيابانهاي در.ميكنيم حركت ترمينال طرف به و ميكنم تشكر مديران از
به كه را نازپرورده مردمان زده حيرت چشمان و ميكنم گريه تهرانفقط
.ميبينم شدهاند خيره من
ساده لباسهاي اين با سبزهروي دختر اين درد كه برآورم فرياد ميخواهم
اين از من درد.نيست ميكنيد فكر شما كه چيزي از چروكيده اينچادر و
لحظه يك در را والايم اهداف را ، عشقم خوردن ، آب ازيك كهراحتتر است
.دستميدهم از
آرزو سرهنگ جناب آن براي را سرافرازي و سعادت كمال منان خداوند از
با دربرخورد را نازنينش شخصيت مهربان پدر يك مرد ، يك همانند كه دارم
همچنين و شد آينده در ديگران با برخورد در من اسوه و داد نشان من
آن بر ديگر بار و ميكنم تشكر كردند را خود تلاش مركزكه آن مسئولان از
تا ميكنم توكل بزرگ ، داناي اوست فقط و مراآفريده كه برآن رفيع ، بلند
با روحم چون.شوم قبول بخواهد او اگر بيايدو دولتي دانشگاههاي نتيجه
.همراهند كه نخوابيهايشسالهاست شب با جسمم و درس عشق
غرب آباد اسلام -كوسه شهبازي مريم