پنجم ، شماره 1435 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 17 چهارشنبه 26
|
|
!نميگذرم حقم از
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
تاكسي راننده معمول حد از بيش كرايه مقابل در شد پياده كه تاكسي از
ميكرد فكر شايد يا كند اعتراض كشيد خجالت شايد.نكرد اعتراضي هيچ
!تومان تومان ، 10 بخاطر 5 آخه ميگويند ديگران بگشايد سخن به لب اگر
مردم وقت چقدر خانم بگويند اينكه يا.ندارد قال و داد همه اين اينكه
كار به مشغول آن در مدتها كه ادارهاي از وقتي همينطور.ميگيريد را
حسابش حرف شايد و بايد آنطور نتوانست بكند حساب تصفيه ميخواست بود
منتظر اداره يك رئيس اتاق در پشت مدتها وقتي بالاخره يا و بزند را
داخل به ديگري آقاي شد ، نوبتش كه زماني درست بود ملاقاتي يا جواب
كارشون و هستند رئيس آقاي دوست اينكه صرف به فقطبردند تشريف اتاق
خودمان از بحال تا.است نشان و بينام رجوع ارباب كار بر مقدم
استحقاق كه حقوقي و حق از ماست با حق كه موقعي در چرا كه پرسيدهايم
صرفنظر عوامل و علل بررسي به بحال تا آيا نميكنيم؟ دفاع داريم آنرا
پرداختهايم؟ خود حق از كردن
چيست؟ حق
هيچ.است پنهان ظلم سهمناك اقيانوس اعماق در كه درخشان است گوهري حق
تسليم آنانكه مگر كند ، لمس را گرانبها گوهر آن كه نيست محرم دست
هراسان روزگار رباي زهره ومد جزر از و نشوند اقيانوس آن تلاطم
شده معني گوناگون تعابير به حق معناست؟ چه به حق راستي به.نباشند
قائل خود براي حقي خويش اخلاقي خصوصيات به توجه با شخصي هر و.است
قائل ارزش و احترام خود براي حد از بيش مردم از گروهي مثلا.است
در حتي كه دارند ديگران گردن به حق خيلي كه ميكنند فكر و هستند
ديگر گروهي و بگيرند ناديده را ديگران حقوق ميشوند باعث مواردي
كس معين بهره حق نيز لغوي لحاظ از.ميگذرند نيز خود حق از حتي برعكس
صفات از و بزرگ خداوند نامهاي از يكي اينكه ديگر و.ميشود تعريف
اسلام و ملك مال ، سزاوار ، راست ، درست ، ، ثابت چون كلماتي با حقاوست
است آمده ايران اسلامي جمهوري اساسي حقوق كتاب در.دارد مشخص رابطه
آن از كه است افراد حقوق مسئله اساسي حقوق مباحث عمدهترين از يكي كه
.ميكنند ياد اساسي آزاديهاي و حقوق يا بشر حقوق عنوان تحت
و ناروا رفعتبعيضات:است آمده اساسي قانون سوم اصل بند 69 در
حق معنوي و مادي زمينههاي تمام در همه عادلانهبراي امكانات ايجاد
مرد و زن از اعم افرادملت همه:ميگويد نيز بيستم اصل.است عمومي
سياسي ، انساني ، حقوق همه از و دارند قانونقرار حمايت در يكسان
برخوردار اسلام موازين رعايت با فرهنگي و اجتماعي اقتصادي ، معنوي ،
هر و است فرد هر مسلم حق دادخواهي:ميشود بيان چنين اصل 34 در.شوند
افراد همه نمايد ، رجوع دادگاهها به دادخواهي منظور به ميتواند كس
را هيچكس و باشند داشته دسترس در را دادگاهها گونه اين دارند حق ملت
منع دارد را آن به مراجعه حق قانون موجب به كه دادگاهي از نميتوان
.كرد
مراجعه قضايي صالحه بهمراجع حق احقاق براي دارد حق بنابراين كس هر
داشتن و حقوق از دفاع در را انسانها نيز قانون پس.نمايد دادخواهي و
از افراد بعضي چرا امااست گذاشته مختار و آزاد كاملا حقوق و حق
دانشجوي امجدي شهرنازاست ديگر مسئلهاي نميكنند دفاع خود حقه حقوق
از افراد بعضي چرا اينكه جاده در اجتماعي برنامهريزي ارشد كارشناسي
از بايد را موضوع اين تربيتي پايه:ميگويد نميكنند ، دفاع خود حقوق
مشاهده بنگريم بهدقت اگر زيرا.داد قرار بررسي مورد افراد كودكي
از كه ميشوند تربيت گونهاي به خانوادهها بعضي در كودكان كه ميكنيم
به شايد و بايد كه آنطور را خود تواناييهاي نيستند قادر ابتدا همان
پرورش طوري را نوجوان و كودك بايد خانواده در.برسانند ظهور عرصه
حمايت و صميمي جمع يك كه خود خانواده جمع در باشند قادر آنان كه داد
در وقتي يا و كنند دفاع ديگران مقابل در خود حقوق از است كننده
گرفتن بعد مرحله در و بيان توانايي وي ميشود اجحاف او حق در مدرسه
حقوق و حق آوردن بدست در توانايي عدمباشد داشته را خود حق
شما كه است نشده تفهيم كودك به اصل اين هنوز اينكه به برميگردد
در.باشيد آن مدعي شماست با حق كه مسائلي در بايد و داريد حقوقي
هرگونه از خالي و منزوي بسيار را نوجوانان از بعضي موارد پارهاي
نداشتن يا و صحيح آموزش عدم نشانه اينها كه ميبينيم نفس به اعتماد
.است مناسب تربيتي الگوي
باور اين بر جامعهشناسي زمينه در دانشگاه مدرس و متخصص روحاني يك
هر آرماني اول مرحله و است عقلايي انساني امر يك حق از دفاع كه است
فرآيند در مشكلاتي اما.است نفس دوستداشتن و ذات حب اساس بر كس
كه ببينند آموزش چنين افراد ميشود باعث كه ميدهد رخ پذيري جامعه
ضرر است ممكن كنيم مقاومت بدهد را ما حق بايد كه كسي مقابل در اگر
و كارفرما حقوق زمينه اين در روشن و واضح مثال شويم متحمل را كليتر
همين از بعد كارگر پس.بشود كارگر اخراج به منجر است ممكن كه كارگر
بگيرد را حقش دستش بالا مقابل در نميتواند چون كه ميآموزد تجربه
شده نقل روايت اين.بگذرد حقش از و كند گذشت بايد هميشه بنابراين
هيچ:غيرالتتبع من القوي من حق ضعيف يوجد حتي قوما تقدس لن كه است
از را خودش حق ضعيف جامعه آن در مگر نميرسد كمال و قداست به امتي
است اسلامي مطلوب جامعه جامعه ، اين بگيرد تزلزل احساس هيچ بدون قوي
است1ـ بعد داراي 2 مسئله حق گرفتن در.ميشود استيفا حق آن در كه
ناشي كه ميگذرد خود كوچك و كم بسيار حق از فرد كه است اين بعد يك از
احساس فرد است چنين قضيه دوم بعد ولي است نفس كرامت و منشي بزرگ از
ناديده كلي به و است بيمعني مقابل فرد براي او بخشايش در ميكند
اين در ميشود ديده صداقت عدم و رندي نوعي روابط در و ميشود گرفته
شده شمرده مطرود نيز اسلام نظر از و است حرام گذشت ارتباطات گونه
ديد كه روابط به نسبت نگرش نوع اين كه شد متذكر بايد حقيقت در.است
و نديدهايم صحيح آموزش كه است اين از ناشي و است ناثواب بسيار
.آن از بيش نه كن دفاع حقت از كه نشنيدهايم
زير نه شود آموخته فردايند بزرگسالان كه كودكان به آموزشها در بايد
يتحد فمن.است آمده نيز اسلام در.كن ظلم كسي به نه و برو ظلم بار
نوعي اين كند حركت جلوتر الهي حدود از كس هر:نفس فقدلهم حدودالله
ديني و اسلامي ارزشهاي برپايه جامعهپذيري فرآيند و است خود به ظلم
.ماست
باره اين در جامعهشناسي ارشد كارشناسي دوره دانشجوي سرشت پاك سليمان
داريم مختلف وضعيتهاي از ما كه ذهني سابقه واسطه به:گفت چنين
از و داريم حقي چه ما مختلف موقعيتهاي در كه كنيم تصور نميتوانيم
نظر تا باشيم پيرو كه كردهايم عادت و نيستيم آگاه خود وحدود حد
جانب از تلاش كه كرد ثابت مردم به بايد. كنيم عوض را نظري يا و دهيم
بتوانند افراد كه گردد آماده بايد ميداني و است بخش نتيجه همگان
آنان فعاليت كه باشند داشته ايمان مردم بايد همچنين.شوند آن وارد
حقوقشان از ودفاع داشت نخواهد بدنبال را جبران غيرقابل هزينه هرگز
.آورد نخواهد وارد لطمهاي هرگز اجتماعيشان -شغلي امنيت و اعتبار به
گونه اين داد نخواهد قرار تاثير تحت را اجتماعيشان ديگر موقعيتهاي و
.كرد نزديك حقوقشان به را افراد ميتوان
بحث:دارد باور نيز جامعهشناسي ارشد كارشناسي دانشجوي محمدرضايي
پرطرفدار بسيار بحثي جوامع همه در بلكه ما جامعه در تنها حقوقنه
حق اصولا كه ميآيد پيش حقوقي مسائل در سوال اين درابتدا.است
بين قراردادي كه ميگيرد شكل زماني حق:گفت بايد ميگيرد؟ شكل چگونه
ضعيف افراد قراردادبين ما جامعه امادر.باشد شده بسته جامعه افراد
او با كودك حق از هرگز مادرها و پدر گفت ميتوان نسبي طور به.است
.نميكنند صحبتي
بزرگتر جامعه به نوعي به را آن ميتوان كه است كوچكي جامعه خانواده
كه داريم را انسانهايي اجتماع گروههاي ازدحام در.داد تعميم اجتماع
ماشيني و خشك ارتباطي هم با آنها روابط و ميمانند سنگ از مانندكپهاي
.است عمده مشكل اين و.است شده تعيين قبل از و
پس كرد تزريق مردم به عامل يك عنوان به رانميشود حق اينكه ديگر نكته
اصلي عامل دولت ساختاري بعد در گرفت10ـ نظر در بايد را عامل 2
كه شود پيريزي چنان ارزش نظام بايد پس است افراد حقوق تامينكننده
خود حقوق به مردم و شود مهيا افراد براي حقوق به دستيابي وسايل
كار كه است روشنفكران و علما انديشمندان ، حضور دومينعامل و برسند
و باشند داشته كننده آگاه نقش مردم براي آنانبايد است چنين آنها
به نسبت كه كنند روشن برايشان كنندو آگاه حقوقشان از را شهروندان
هركس اگر دارند حقي چه آنها بر وديگران هستند حقي چه داراي ديگران
حقوق به تجاوز و بيحرمتي هرگز رابداند ديگران و خود آزادي حدود و حد
.نميشود مشاهده جامعه سطح در
از بعضي شخصيت:است معتقد نيز دندانپزشكي رشته دانشجو محمدي آزيتا
به اعتماد و كنند بيان خوب را خود حرف نميتوانند و است ضعيف افراد
به و آورد بوجود بالايي نفس به اعتماد افراد در بايد ندارند كافي نفس
هزينه هيچ و كنند دفاع خود حق از ميتوانند كه داد اطمينان آنان
.داشت نخواهد آنان براي جبراني غيرقابل
:موخره
مختلفي عوامل كه:گفت ميتوان فوق نظرخواهيهاي و توضيحات به توجه با
با كه باشد داشته وجود حقوقشان و حق به افراد توجه عدم در ميتواند
عواملي كه رسيد جمعبندي اين به ميتوان متفاوت نظرهاي نقطه توجهبه
نفس به اعتماد نداشتن خانواده ، محيط طريق از صحيح آموزش عدم چون
...و باشد حق استيفاي از بيشتر مراتب به كه هزينهاي پرداخت كافي ،
اين است بديهي و مسلم كه چيزي اما.بود مسائل بقيه از بارزتر بسيار
پس شود نمي خلاصه مختصر علت همينچند در تنهاعوامل كه است نگرش
به و كنيم بررسي مسئله اين در را جوابها و سوالها تمامي كه برماست
كه امكاناتي از ميتوانيم كه است زمان آن و يابيم دست قطعي نتيجه يك
.بريم بهره است داده قرار اختيارمان در اسلاميمان جامعه
خليلي ليلا:از گزارش