پنجم ، شماره 1435 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 17 چهارشنبه 26
|
|
رهنمودهاي آيينه در دانشجو و دانشگاه
رهبري معظم مقام
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آثار نشر ويژه مديريت) رهبري معظم مقام دفتر:تنظيم و تهيه
(39)
دانشگاه اخلاقي نظام
دانشجويي دوره در اخلاقي تربيت ضرورت
:فرمودهاند آفت همين به اشاره با رهبري ، معظم مقام
و دارند توجه هستند ، تحقيقاتيكشور دستگاههاي مسئولان كه آقاياني
به و است ، وبيتظاهر خاموش كار يك كارشان ، كه توجهبفرمايند بيشتر
را آن قدر و بگيرند خو بايد بيتظاهري بيرياييو و خاموشي اين
محيط تحقيق ، .نيست امكانپذير غوغا ، و هياهو محيط در تحقيقبدانند
متقابلي و متضاد خطوطي و خط هيچگونه كه دارد لازم سالمي و امن و آرام
تحركات چنبر و چنگ در ما تحقيقاتي موسسات اين اگر.نباشد جا آن
چيز سياست ، .بشود جلوگيري كار اين از ;شد خواهد ضايع بيفتد ، سياسي
سياسي جهتگيري و سياسي فكر و سياسي بحث كه امروز بخصوص ;است شيريني
كارهاي وارد كه وقتي سياست اولا.است رايجي خيلي سكه سياسي ، پز و
مرتب و ميدهد قرار قطعاتحتالشعاع را ديگر كارهاي شد ، تحقيقاتي
سياست ، يكندارند بقا و تداوم سياستها ثانيا.ميرود دست از كار
ديگر ، سياست آن است ممكن.ميآيد ديگر سياست يك بعد هست ، صباحي چهار
با وتغييراتي اختلافات بالاخره اما ;نباشد قبلي سياست اين نفي صددرصد
سياست مشت در تحقيقات اين كه باشد طور اين نبايد.باشد داشته هم
را اين و تبديل و تغيير حال در مرتبا همينطور هم آن ;بگيرد قرار
تحقيق ، جاري آب اين بگذاريد !كن عوض را اين و بگذار را آن و بردار
.برود پيش و باشد داشته را خودش حركت و جريان همچنان
يك عنوان به تنها دانشگاه ، به كه هست و بوده چنان محض ، علمي نگرش
در دانشگاه نقش نتيجه ، در.شود نگاه دانشپژوهي و مركزعلمآموزي
نگرفت قرار توجه مورد شايد و بايد كه چندان تربيتشهروندمسلمان ،
.ماند كمرنگ و مغفول آن ، دانشپژوهشي وجه تحتالشعاع يا و
نظام گسست و انقطاع از ديگر ، امور از بسياري همانند پديده ، اين
تاسيس و علوم ورود از پس.آمد پديد كهن آموزشي باسنت جديد آموزشي
معيشت نظامهاي ديگر چونان ما كشور در نظامدرسي آموزشي ، جديد مراكز
تازه مظاهر با سو ، يك از.شد موقعيت و هويت بحران گرفتار زندگي ، و
و بودند برخاسته ديگر فرهنگي تاريخي ، بستر از كه شد بهرو رو وارد
تزريق ديگر كشورهاي در كراهت ، و جبر يا و رغبت و طوع به را خود اينك
فرهنگي گذشته و سنت و فرهنگ با سو ، ديگر از.ميكردند تحميل يا و
تازهوارد مظاهر با همخواني اندك ، چندان نه مواردي در كه بودند مواجه
.نداشتند
علمي مراكز جايگاه به نگرش نوع آموزشي ، نظام در وجوه اين از يكي
معبد كه علمآموزي ، محافل نهتنها مراكز اين سنتآموزشيمان ، در.بود
ارتقاي و دانش كسب نيت به كه همانقدر دانشپژوه.بودند هم خودسازي
اعتلاي دغدغه بيشتر ، يا و اندازه همان به ميآمد ، مراكز اين به علم
درسي ، اوقات معماري ، فضا ، نتيجه ، در.داشت نيز را روان تزكيه و جان
و تعليم به كه اندازه همان به ديگر ، عنصر دهها و مدرسان درسي ، متون
دانش معنوي فضاسازي در ميگذاشتند ، اثر آن در و داشتند توجه تعلم
ميآمد يكديگر گرد بهگونهاي شده ياد عوامل تكتك.داشتند نقش هم پژوه
مسير در را او و باشد داشته تاثير هم دانشجو روحي تكامل در كه
.رساند ياري خودسازي
از كه خورشيد ، برآمدن از پس ساعاتي از نه مراكز ، اين در درسي اوقات
و روحافزا معماري و آرامبخش ، فضا و مساحت ;ميشد شروع بينالطلوعين
اساسي نقش معنوي علوم درسي ، متون در.بود روان و ارتقايجان مايه
از را معنوي تربيت و نبودند قانع مدرسي آموزههاي به مدرسان ;داشت
...و ميدانستند خويش وظايف اهم
آن فارغالتحصيلان و برآمدگان تمامي كه نيست و نبود آن در سخن صدالبته
از عظيمي خيل كه است آن نكته اما ;بودند ابوذر و مراكز ، سلمان
اين با و ميپروراندند دل در را اميدي چنان مراكز ، اين دانشپژوهان
كه كساني ميان ، اين در و ميسپردند ره خود زمانه علمي مراكز به آرزو ،
.نبودند اندك چندان مييافتند ، راه معنويت و معرفت قلههاي به
نو علمي مراكز تاسيس و جديد علوم ورود شد ، اشارت كه همانگونه اما
و علمآموزي.گرفت شكل سنتها اين از انقطاع در -دانشگاهها ازجمله-
.شد واقع مغفول معنوي ، خودسازي و گرفت قرار اصلي هدف دانشپژوهي ،
منظور به طبيعت و انسان كشف خدمت در نو ، علمي مراكز و جديد دانش
معنوي ارتقاي و تكامل خواسته ، اين در و آمد پديد معيشت سهولت و رفاه
.نبود موردتوجه چندان اخلاقي و ديني و
از را آموزشي نظام جدايي و كرد دخالت هم ديگري عنصر ما ، كشور در
اجتماعي سياسي ، اهداف عنصر ، اين.نمود تشديد اخلاقي ، معنوي گرايش
جامعه همشكلگرايي و مذهبزدايي نيت به پهلوي رژيم.بود پيشين رژيم
مراكز در بجد را مهم اين نتيجه در و آمد ، پديد غربي جامعه با ايراني
و مذهب جدايي در را ايران آينده خويش ، زعم به تا طلبيد ، آموزشي
!زند رقم سياست
و رشد به بيتوجه پيشين ، دانشگاهي نظام شده ، ياد عوامل نتيجه در
مراكز ، اين در البته.داد حيات ادامه و گرفت معنويشكل ارتقاي
اما ;داشتند را روان و روح اعتلاي و تربيتجان دغدغه كه بودند كساني
و بهسختي معنويتزدايي ، سيلاب در و ميكردند شنا حاكم موج برخلاف اينان
.ميدادند نشان مقاومت عسرت
دانشگاهي نظام ويژگي اين به اشارتي خود ، سخنان در رهبري معظم مقام
:وفرمودهاند داشته
فقط ديگران و خود انتظار ميشود ، وارد طلبه وقتي علميه حوزههاي در
كه هست هم انتظار اين بلكه ;بشود خارج حوزه از عالم يك كه نيست اين
متعالي روحيات و اخلاق و اسلامي احكام به تعبد و تقيد و ديني آگاهيهاي
مومن يك ميشود ، خارج حوزه از وقتي و باشد داشته تكاملي رشد او در
همين عينا هم دانشگاه در.باشد شرعي عمل به مقيد و متعبد آگاه عالم
و بيديني محيط عنوان به دانشگاه محيط گذشته ، رژيم در.هست انتظار
كه هم ديني متوسط آدمهاي حتي ;بود شده تلقي شرعي تقيدات از بودن رها
نامشروع ، كارهاي در فرورفتن در كه ميكردند احساس ميآمدند ، اينجا به
جوانان در را تلقي اين و روحيه اين هم رژيم آن.آزادند و رها و يله
.ميدميد بيشتر ما
:فرمودهاند ديگر سخني در يا و
كه نداريم توقع قديم مدرسه و قديم علميه حوزه طلبه از ما كه همانطور
كنار در كه ميخواهيم او از بلكه فرابگيرد ، علم و درسبخواند فقط
بيرون ديني مدرسه از كه هنگامي و باشد هم دين به عامل شدن ، عالم
روح يك متذكر ، دل يك متعبد ، انسان يك ميرود ، اجتماع صحنه به و ميآيد
از را انتظار اين عين ببرد ، مردم ميان به خود با را باصفا و خداجو
.داريم هم دانشجويان
اگر كه بود اين دانشجويان خود تصور و عمومي تصور كه روزي آن گذشت
بگذارند كنار را ديني بندهاي و قيد بايد ميشوند ، محيطدانشگاه وارد
دانشگاه به وقتي بود ، جوان در كه هم ديني همانيكذره.كنند رها و
كمك قضيه اين به هم دستگاهها ;ميكرد يلگي و رهايي احساس ميآمد ،
و طراحي بيديني ، به جوان نسل دادن سوق براي برنامهريزان ، .ميكردند
و ما جامعه عمومي روال كه بود روزي روز ، آنميكردند سرمايهگذاري
ضداسلامي تحميلي تزريقي فرهنگ آن ، و بود سمت آن به ما دانشگاه
دانشجو ، جوان..كرد دگرگون را چيز همه انقلاب.بود غرب معنويستيز
جوان محوطه يك در را دورهيي كه جواني هر مثل و جوانطلبه مثل
.بپردازد هم معنوي و ديني خودسازي به بايد حتما...ميگذراند ،
و ميشود دانشگاه وارد جوان وقتي كه است اين دانشگاه از ما انتظار
بيشتر ، يا سال پنج يا سال چهار اين سوي آن و ميگذراند آن در را مدتي
يك متعبد ، يكدل مومن ، انسان يك ميآيد ، اجتماع صحنه به دانشگاه از
.ببرد اجتماع به خودش با را باصفا و ذاكر روح