پنجم ، شماره 1438 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 21 يكشنبه 30
|
|
سياست ايمانجامعه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(دوم بخش) شبستري مجتهد محمد استاد با گفتگو در آزادي و ايمان
مباحثي شبستري ، مجتهد استاد با گفتگو از بخش نخستين در:اشاره
و ايمان باب در بنيادي تعريفهاي برخي و عقل ، و ايمان نسبت درباره
بخش ، اين در.شد آورده ميان به انسان حيات ساحتهايمتفاوت و آزادي
مناسبت و انسان سياسي و اجتماعي وضعيت اينمبحث ، نمودن دنبال ضمن
و ضرورتها.است گرفته قرار بحث و موردشرح مختلف شرايط با ايمان
زيرمجموعههاي جمله از آزادي ، وعقلاني واقعي مفهوم و ايمان تحقق موانع
.نمودهاند مطرح ايشان كه است بحثي
معارف سرويس
آيا كه ميكند خطور ذهن به اينسئوال ناخواه خواه اينجا در:همشهري
هيچ شما آيا نيست؟ ايمانبرقرار و سياست ميان ارتباطي مثلاهيچ
آيا ديگر ، عبارت به نيستيد؟ قائل اجتماعي نظم و ايمان ميان ارتباطي
و بماند خودش فرديت در بايد كند ، زندگي مومنانه است ، مايل كه كسي
ميگذرد ، جامعه و سياست در اينكه به اهتمامي و اعتنا و نگاه هيچ
باشد؟ داشته نبايد
انتظام و سياست با ايماننيست چنين هرگز:شبستري مجتهد استاد
دراينجا تصور دو طريقي؟ چه از اما دارد كاملاارتباط اجتماعي
نظم كردن برقرار وسيله ايمان كه است اين غلط تصور يك:دارد وجود
و است حكومت ايدئولوژي يك يا و معين سياستهاي اعمال يا و اجتماعي
اين.كرد ايجاد ايمان ميتوان معيني سياستهاي اعمال با اينكه يا
دست در ابزاري صورت به را آن چون ميكند نفي را ايمان هويت تصور ،
است صحيح كه ديگر تصورميكند نابود را آن و ميدهد قرار سياستمداران
به اجتماعي سازماندهي و سياسي مشاركت مقام در مومن انسان كه است اين
را آنها وي ايمان كه را خاصي ارزشهاي و ميكند عمل خاص گونهاي
كه جامعهاي در.ميدهد قرار توجه مورد ميسازد ، معنادار و ميپذيرد
مومن افراد.مينشيند صدر بر ايماني ارزشهاي هستند ، مومنان آن افراد
خواه يافتهاند ، ديني تجربه توانايي و ايماني تجربه كه كساني همه و
عمل ايمانشان با متناسب گونهاي به هم سياسيشان زندگي در ناخواه
چه در و چگونه انسانها كه كرد طرح را سوال اين بايد پس.ميكنند
حكومت آن سياست در كه است حكومتي طالب كسي اگر.ميشوند مومن شرايطي
كه بپردازد مسئله اين به بايد گيرد ، قرار توجه مورد ديني ارزشهاي
عين در كار اين در عامل موثرترين ميشوندو مومن چگونه جامعه افراد
بسيار موضوع كه است اينجا در چيست؟ نيست ، اجباري امر يك اينكهايمان
يا و تبليغ و القاء طريق از انسانها.ميشود مطرح تربيت مهم
محيطهاي در ظاهرسازي طريق از يا و فلسفي استدلال يا و ايدئولوژيسازي
فضاي ايجاد يا و اجتماعي نهادهاي ساير و دانشگاه و مدرسه چون زندگي
مومن سياستها اين همه اعمال طريق از يا و فيزيكي بازدارندگي و خشونت
تصور ايمان حفظ يا !مومنسازي وسيله را كارها اين كه كسانينميشوند
ساختن شكوفا معناي به تربيت مقام در تنها.اشتباهند در سخت ميكنند ،
ابعاد آن به مرتبط تجربههاي به وي ساختن توانا و انسان وجود ابعاد
تنها.كرد فراهم (ايماني تجربه) ايمان براي زمينهاي ميتوان كه است
بجا عملكردهاي با كه است درست تربيتي نظام يك يا آگاه تربيتكننده يك
.كند كمك ايماني تجربه حصول به ميتواند بهموقع و
بيهودگي از رهايي و معنايزندگي از پرسش انسان ، وجودي پرسشهاي محور
پرسشها بهاين كه كس آن.است بيگانگي و تنهايي ناشياز بيمعنايي و
را زندگي معناي است قادر و درستميدهد پاسخ عمل ، و بيان مقام در
.كند كمك ديگران ايماني تجربه حصول به است قادر او دهد ، بخوبينشان
خود از بيرون به خدا ، انسان خداوندي به اعتراف و شهادت مقام در
و خير فينفسهچنان بايد خود از اينبيرون.معطوفميشود (خداوند)
حادثه اينشود پرتاب خود از بهبيرون انسان كه شود ديده مطلق خوب
اعمال و جبر و فشار و تبليغ و القاء يا و مصنوعي شخصيتهاي ساختن با
نيست؟ همراه تسليم با ايمان مگر:ميگويند.نميافتد اتفاق سياست ،
معنا يك به و است همراه تسليم با ايمان معنا يك به كه است اين پاسخ
بيرون در اقتدار مرجع ازيك مطلق اطاعت تسليم ، از منظور اگر نه ،
وآزادي انسان وجودي گوناگون ابعاد گرفتن باناديده كه انسان
تسليم با ايمان باشد ، ميطلبد ، اوتسليم از وي اراده و انديشه طبيعي
اما.بناميد چه را اقتداري مرجع چنين كه نميكند فرق همراهنيست ،
و اختيار و رغبت روي از انسان ، كه باشد اين تسليم از منظور اگر
در را وي پيام كه (خداوند) نامشروط واقعيت آن به را خود انجذاب ،
با ايمان بسپرد ، ميكند ، دريافت خود تاريخي درك تواناييهاي حدود
چنان آن را خود انسان كه است اين تسليم اين معناياست همراه تسليم
اينجا درنيست انسان شدن نفي خدا ، برابر در تسليمبپذيرد هست ، كه
ابراهيمي ، اديان انسانشناسي نظر از:ميدهم توضيح مختصري را مطلب اين
جايي از كه واقعيتي صورت به را خود كه است انسان تجربه اين با انسان
بحرانها ، همه با شده داده واقعيتيميكند تلقي ميشود داده
اين كه است انسان وقتي انسان.هست او در كه اضطرابهايي و ناتماميها
به را خود انسانيت كه كسي.بپذيرد هست ، كه چنان آن را خود واقعيت
انسان فوق نميخواهد و نيست معترض آن به و ميپذيرد شد گفته كه معنايي
معناي به كند ، دستاندازي الوهيت در و كند تجاوز خود حدود از و شود
گفتم ، قبلا كه همانطور اماخداوند برابر در است تسليم كلمه واقعي
خداشناسي عين خودشناسي اين بلكه است خداشناسي خودشناسي ، اين طرف يك
;هستند ارتباط طرفين انسان ، هم و خداوند هم شناختن اين در چون و است
حادثهاي شناختن اين مشروط ، وجود ديگري و است نامشروط وجود يكي
.است ديالوگي و ديالكتيكي
را خود نميتواند نشناسد ، را خود هست ، كه واقعيتي آن در انسان اگر
خودش از كافي شناخت به كه بپذيرد را خود ميتواند موقعي او.بپذيرد
كه انساني.است خداوند از تاريخي محدود شناخت عين كه باشد ، رسيده
حق در و او با خداوند آنچه تمام برابر در ميپذيرد ، و ميشناسد را خود
مقام در يا و ميآيد شكر مقام در يا او.است محض تسليم ميكند ، او
شدن وپرومته الوهيت به دستاندازي و خود حدود نفي مقام در او.صبر
او بر چنان خداوند خداوندي خداوند ، پيام دريافت با كه كسي.نيست
شهادت و ميكند اعتراف آن به مسخرانه و بياختيار كه ميشود آشكار
خود بودن انسان به شهادت و اعتراف مقام در كاملا كسي چنين ميدهد ،
المربوب ، انا و كهانتالرب است اين او مقال و حال زبان و هست نيز
اين...همينطور و اناالمخلوق و انتالخالق اناالعبد ، و المولي انت
نه و است همراه ابراهيمي غير اديان در منظور ايمان با كه تسليمي است
غيرقابل انسان با مطلقا كه انسان بيرون در موجودي برابر در تسليم
!موجود آن نمايندگي مدعيان برابر در تسليم به رسد چه تا است ، مقايسه
حادثه اين در موجود تسليم و خداشناسي و خودشناسي چنين كه است واضح
و تبليغ و خشونت و فشار و قهر اعمال هيچگونه با ديالوگي و ديالكتيكي
بلكه باشد ، داشته ارتباط نميتواند عمل و فكر محدوديت ايجاد و القاء
از را انسان و ميدهد عكس نتيجه ايمان ، با ارتباط در كارها اين همه
ايجاد عقده انسانها در كارها قبيل اين زيرا ميكند ، دور خداوند
و ميكارد آنها وجود در را انتقام بذر و ميآورد پديد كينهها ميكند ،
كه ميشود اين مانع و ميكند بيگانه خود از را انسانها حالات گونه اين
در كنند ، درك را خود وجودي وضعيت و بشناسند درست را خود انسانها
.كنند پيدا ارتباط خداوند ، با نميتوانند نتيجه
و اجتماعي احكام از كهبسياري هستيد اين منكر شما آيا:همشهري
سيره در و شده مطرح مجيد قرآن در ديني همچونتكليفي سياسي
ديده بوفور بويژه آنها نظاير نيز (ع)معصومين ائمه و (ص)پيامبر
آنها از مهمي بخش كه را اجتماعي فرامين و احكام اين چگونه ميشوند؟
با گرديد ، متحقق (ص)اكرم رسول سوي از مدينه تدبير و سياست در
ايمان لازمه احكام اجراي آيا ميدهيد؟ آشتي فرموديد ، طرح كه ديدگاهي
است؟ نبوده
و احكام اين اينكه از برداشتيداريد چه شما:شبستري مجتهد استاد
اگر مثلا چهبود؟ معنايش اعمال و احكام اين است؟ وجودداشته اعمال
به كنيد ، عمل جور فلان نكاح و طلاق در است ، اين ارث كه ميگفت پيامبر
اينها بلي كنيد ، عمل چنان ديات و قصاص و حدود در برويد ، جنگ فلان
كه ايمان معناي با تعارضي چه اينها داشتن وجود اما است داشته وجود
حكومتي و سياستي و نظمي مقرراتي ، جامعهاي هر در دارد؟ دادم ، توضيح
ديني جامعه يك در البته.اينهاست همه از غير ايمان اما دارد ، وجود
و ميشود تلقي كلي ايماني ارزشهاي مصداقهاي مقررات ، سلسله يك به عمل
معنا آنها با ايمان اما ميشود شمرده مومنان وظايف از آنها به عمل
عملي مشخص وظايف.نيست ايمان معناي تعيينكننده آنها به عمل و نميشود
اعمال.آنهاست ايمان حقيقت از غير تاريخي معين جامعه يك در مومنان
.آن معناي كننده تعيين نه و ايمانهستند آثار و لوازم
معنوي تربيت استمرار و تحكيم براي كه بگوييم ميخواهيم:همشهري
و ابلاغ به را پيامبرش متعال ، خداوند تا بوده لازم حتما انسانها
جديت آن اجراي و انجام در نيز پيامبر و فرموده امر آن اجراي
.است ميورزيده
بايد و شود فهميده ميتواندنادرست مطلب اين:شبستري مجتهد استاد
مصالح و نظم با ارتباط كه جاهايي آن !ببينيد.كرد معنا درست را آن
با سياستمداران و زمامداران همه مانند هم پيامبر داشت ، اجتماعي
ميكردند ، عمل اجتماعي واقعيات و مختلف جوانب همه ملاحظه و مراعات
مومن ، سياستمدار و زمامدار يك عنوان به خود پيامبر چون البته
را مقرراتي و ميكردند اجتماعي مصالح و نظم با ارتباط در اقداماتي
كه اخلاقي و ايماني اصول آن با مقررات و اقدامات اين مينمودند ، اعلام
كاملا اين و ميشده محدود و مقيد داشتند ، قبول را آنها ايشان خود
مقررات از تلقياي چنين اجتماعي نظم به مربوط مسائل در ما.بود طبيعي
.باشد نيامده يا باشد آمده مجيد قرآن در اينكه از اعم داريم ، پيامبر
بهخداوندي شهادت و اعتراف به وي بر نازل وحي واقعيت برابر در پيامبر
با كه گرديد واقعيت اين مسخر وجود تمام با چنان و شد برانگيخته خدا
براي سپس و عدهاي براي نخست آشكارا رنجها ، و مشكلات و موانع همه وجود
و اعتراف اين به را همه و كرد برملا را شهادت و اعتراف اين همگان
فداكار مومنان از جمعيتي و كرد دعوت آن لوازم به التزام و شهادت
پيامبر اين كه شد گونهاي به مدينه اجتماعي زندگي وقتي.آمدند پديد
وقتي كه است معلوم.كرد عمل خود اصول و ايمان طبق او شد ، حاكم
و ميكند حكومت خودش پذيرفته ارزشهاي و معيارها با شود ، حاكم پيامبر
انتخاب حكومت به مسلمانان كه جا هر در كه همانطوراست طبيعي اين
حكومت دارند ، قبول كه ايمانيشان معيارهاي و ارزشها با متناسب شوند ،
كار همين هم پيامبر.همينطور هم ديگران و يهوديان و مسيحيان.ميكنند
رسومي و آداب آن در قوانين ، آن در اجتماعي ، واقعيتهاي آن در.كرد را
داد ، تغييراتي اسلامي ، ارزشهاي با متناسب داشت ، وجود جامعه آن در كه
يا غيراخلاقي را سياسات و معاملات و طلاق و نكاح از انواعي مثلا
.كرد اعلام جديدي مقررات يا و كرد اعلام منسوخ ميدانست ، غيرعادلانه
فرقي هست ، پيامبر وسيره كريم قرآن در آنچه ميان مسئله اين در
مصداقهاي به و است جامعه آن واقعيات ناظربه همه اينها.نيست
بدين و است معينمربوط جامعه و عصر آن در مومنان كلي ارزشهاي
آن قانونها ، و روشها نه و است كلي است ، ارزشهاي جاوداني آنچه ترتيب
فصل در را مطلب اين من.شوند تفسير بايد عصري هر در هم كلي ارزشهاي
نكته.دادهام توضيح آزادي و كتابايمان از حكومت ، و سياست ايمان ،
در من كه اسلامي ارزشهاي اين:دهم تذكر بايد كه هست اينجا در مهمي
و فشار و القاء و تبليغ با كه نيستند اموري كردم ، صحبت آن از اينجا
حفظ تعبير اصولاشوند حفظ جامعه در اشخاص اعمال كردن محدود و جبر
تعبير تنها نه ميكنند ، تكرار را آن دائما كساني كه جامعه در ارزشها
نيستند عيني و مجسم امور ارزشها.هست هم غلطانداز بلكه نيست ، دقيقي
.باشند حفظ اين متولي هم عدهاي و باشند داشته حفظ به نياز كه
و است اجتماعي صحنهزندگي در ارزشها درستحضور تعبير مساله اين در
متناسب و باشند حساس ارزشها به نسبت جامعه افراديك كه است اين آن ،
.ميشود ظاهر افراد عملكرد در ارزشها به حساسيت.كنند عمل آن با
در باشد ، ارزشها به حساسيت با همراه افراد عملكرد جامعه يك در هرگاه
اين.ندارد حضور وگرنه دارد حضور جامعه صحنه در ارزشها صورت ، آن
و مسائل به و انسانها شدن تربيت چگونه به مربوط است امري هم حساسيت
اگر.ميشود مرتبط آن مسئول نهادهاي و تربيتي اعمال و تعليمات
عمل مدار ارزش و نباشند حساس ارزشها به نسبت تربيت ، برحسب انسانها
ارزش جامعه در وسيلهاي هيچ با نميتواند مقامي هيچ و هيچكس نكنند ،
مصلحتهاي بنابه جامعهاي در اينكه.كند حفظ ارزش يا كند پياده
باشد ، داشته مجازات و شود شناخته جرم اعمال از پارهاي اجتماعي
.است اجتماعي صحنه در ارزشها حضور مسئله با متفاوت كاملا مسئلهاي
و شهامتها و فداكاريها با مثلا ميتوانند انسانها از پارهاي البته
به افراد حساسيت و بيافرينند ارزش جامعه ، در خود فوقالعاده اعمال
.كنند تشديد را ارزشها