پنجم ، شماره 1438 سال دسامبر 1997 ، آذر 1376 ، 21 يكشنبه 30
|
|
عقل آزمون و آخرت مزرعه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
تدريسي كتب سماوي كتب و مدرسين علماء و انبياء و است مدرسه دنيا
است كريم آنهاقرآن بالاترين كه
محمدعليشاهآبادي العظمي...آيها سعيد ، فقيد
حساب.زنده و هستي تو ميميرد ، كه بدنست.نميميري و هستي تو كه بدان
دو اين براي ببين.آخرت زندگي براي ديدهاي تهيه چه كه رابكن خودت كار
براي.ميكني تقلاها و كوششها چه نيست ، درآن ثباتي ميداني كه روزه ،
تهيه چه و كرده كوشش است ، چه ابدي زندگي و هستي فطرت حكم به كه آنجا
بايد خودتمنفردا را احتياجات است ، انفرادي جازندگي آن در ديدهاي؟
كه آمدهاي جا اين.است مسدود واستعداد استقراض باب كني ، رفع
.ببيني جا آن تهيهبراي
.الدنيامرتبن كانت ما:ميفرمايد معصوم
آخرت ، زندگي شود ، اداره اراده صرف به شود درست كارت اراده به بايد
منور عقلت بايد يعني ، ;است حسي و نفسي و عقلي تحصيلات نتيجه جا ، آن
باشد منور بايد است ، قلب كه نفست و صحيحه عقايد و حقه معارف به باشد
مهمه مقاصد مقياسصالحه و صحيحه اعمال به منور حست و حسنه اخلاق به
پيغمبر مقدس وجود شخيص شخص همانا عالم ، اين ماوراء و برزخ عالم
.هستند هديع ائمه و ص اكرم
كه است درست هنگامي واعمال نيكو صورتي در اخلاق و صحيح وقتي عقايد
.است اين صحتش ميزان ;باشد ص محمد اعمال و واخلاق عقايد مطابق
جا آن كردهاي ، عمل جا اين آنچه كه است منوال اين بر برزخ عالم تشكيل
:ميفرمايد مجيد قرآن چنانچه يابي ،
يلقيه كتابا يومالقيمه نخرجله و فيعنقه طايره انسانالزمناه كل و
.(آيه 3 سورهاسراء ، ).منشورا
حس از آنچه و است حس كهسلطان است دوران حكمملك به مرحله اين
نظريه اينجا در.آن برزخي صورت ليكن اوست ، حكم محكومبه سرزده
در و است نور جا اين در حسي صورت و باصره ميان فاصله كرده ، نامحرم
.است جانار آن
كريهالمنظر طوري به آنجا در بود ، نزديكي و وصال به ميل جا اين در
:ميگويي كه است
.بعدالمشرقين بينك و ليتبيني يا
بود ملتذذ آن از حواست وتمام خوردي حرام كرده بريان مرغ جا اين در
كشف لذامعذب حواست تمام و است آتشين كرده بريان جامرغ آن در و
:ميفرمايد كه بشر نجات براي خاتمانبياء
.نارا فيبطونهم ظلماانمايكون اليتامي اموال كلون يا الذين
(آيه 10 نساء ، سوره)
پرستش براي.است تعب و جارنج اين در.دارد كليه صورت ولي است مثال
صرفنظر و گرفتن روزه گرم هواي در و است گرفتن وضو سرد هواي در:حق
نعم به متنعم و كردن ملاحظه را حق خشنودي صورت برزخ در و مال ، از
.است بودن الهي
چه و قلبي چه و عملي چه ادباست ، و علم به آخرت حيات تامين خلاصه ،
آمنوا ايهاالذين يا:است عمل و ايمان تابع ورستگاري فلاح.حسي
بندگي نتيجه جا ، آن حريترا معبود الا نبينيد پرستش مرتبه در يعني
.را خود عبادت نه و بيند را خود نه كه جاست ، اين در
نازله مراتب از يكي اينترا ميكنم عبادت عبدتك:ميفرمايد لذا
عشق حرارتفطرت و است حق كبرياي و ربوبي تجليات معبودو جلوه و ولايت
.ميشود عبادت ادراك عدم و درمعبود فناء و پرستش موجب كه است
كثيرالامتحان و كثيرالفتين.است فتان برزخملك عالم سلاطين از يكي
ميبيند.ميرساند را انسان سبكي و سنگيني و است اعمالقلبي ممتحن كه
داراي آيا نه؟ يا است بوده صبر ملكه داراي آيا بوده ، دنيا در كه اين
خيلي و سنگين داراست اگر خير؟ يا بوده عدالت ملكه و عفت و حياء ملكه
.است بيوزن و سبك نباشد واجد اگر و.است عظيمالشان
عقل است ، سلطان عظيمترينسلاطين كه برزخ ، عالم سلاطين از ديگر يكي
داراي مومنكه با شدنش مواجه اعتبار به است ، ومبشر بشير كه است
به است ، منكر و نكير.است معارفالهيه واجد و صحيحه حقه عقايد
فاسده باطله عقايد داراي كه كافر و منافق با شدنش اعتبارمواجه
.است
مبشر ملك است ، عالم باطنايمن كه برزخ ، عالم مقامات جمله از خلاصه ،
.است عقل كهسلطان است بشير و
عقل ، سلطان نفس ، سلطان سلطانحسن ، از شده تشكيل برزخ عالم سلاطين پس
.عقلاند و نفس حس ، محصلات اينهامامور
و بفهمد را عالم مبدا كه گردانيده حقايق مدرك را انسان عالم ، خداوند
انسان رابه عقل كيست؟ موجودات اين موجد و كيست؟ كه بداند را مرجعش
بر صفات ، و السماء عالم به كندو حقايق اين كشف كه فرموده عطا
در لذا ;انساناست معقولات اينها.شود مطلع الغيوبي مقامغيب و احديت
دنيابيست مدرسه در كه است عقول امتحان براي عظمي سلطنت يك برزخ عالم
اين در و كرده؟ تحصيل چه بيشترمانده ، يا سال هفتاد سال ، چهل سال ،
.است آموخته معارف چقدر و شده؟ چه و چهبوده؟ مدت
كه تدريسي كتب سماوي كتب و مدرسين وعلماء انبياء و است مدرسه دنيا
نسبت كردي؟ چه كيفيات اين با ميپرسند.است كريم آنهاقرآن بالاترين
عالمي.است نذير و منافقينترساننده به نسبت و مومنينبشير به
را اسد بنت فاطمه عليامخدره ، وقتي:دارد لذا ;وحشتآور وحشتانگيز است
مقام پاسخ در (ميكشد خجالت يا است وحشت شدت از) ميگذارند ، قبر در
بالله نعوذ كه اين نه) ;ميآيد پيش مباركشان لسان در لكنتي ولايت
:ميفرمايد تلقين رسولص حضرت لذا (معاذالله نبوده ، معتقد
.لاجعفرولاعقيل شيفرقبرك ، علي القائم هذا
.مطلقه ولايت واجد است علي يعني
يادآوري بلكه ;نيست گرفتن جايياد زيرا نيست تعليم معناي به تلقين
:است وتذكر
.تو تو ، پسر پسر (ابنك ابنك ، ):ميفرمايد
و اخلاق و اعمال تصفيه براي عالمياست بلكه ;نيست ماندن عالم برزخ ،
افعالي و صفاتي و توحيدذاتي و كند قيامت عالم به رجوع عقايدتا
بهسوي مسارعت از و نموده تقوا لباس كرده ، تحصيل تكميل را
عابد پرستش و ستايش زيرا ;برند ديگرانحسرت كه شود مقامي واجد حق ،
افعال برزخ ، عالم در ما كهمايحتاج شد معلوم پس.اوست معارف به زنش و
آنها نادرست و جادرست آن در و است صحيح عقايد و حسنه و اعمالصالحه و
در كه ومعارفي حق قرب و ثناء و عبوديت مساله لكن ميشود ، داده نمايش
.شد خواهد ظاهر كبري قيامت عالم در ملكوتيش وجه است ، عبادت
:نمود مشاهده رويا رادرعالم عليه ، رحمهالله مجلسي ، علماء ، از يكي
چه شما بر ويپرسيد از.منظمي و مرتب دستگاه و مراتبعاليه در
گذشت؟
ما براي تحفهاي و هديه چه كردند سوال:ميفرمايد الرحمه ، عليه مجلسي ،
آوردهاي؟
.نشد آنداده براي جوابي.بحارالانوار:كردم عرض
يهودي بچه آن به كه است آنسيبي و داري چيزي ما پيش:گفتند آنان
.ما برايرضاي دادي
اشتباه لكن كردند رد را كهبحار كرد گمان بود ، ديده خواب كه كس آن
يعني ، بحارالانوار ;شد واقع عنه مسكوت زيرابحارالانوار ;بود نموده
كه ملكياش صورت سيب ، همان و نيست برزخ در ظهورش محل است علم چون
هر تناست حكم به بنابراين است كرده ظهور برزخ در بوده ، طفل التذاذ
و يكصد اين مقصود و غرض كه كني انبياء عالم به التفات نظر اگر چيزي
الله الي داعي همه كه يافت خواهي بوده چه پيغمبر هزار چهار و بيست
ديگر مقصد اين ، جز و كنند حق به عارف و عابد را مردمان تا بودهاند
است معلوم لكن نبوده ، خارج مطلب اين از احدي كه قسمي به.نداشتند
خودش نسبت است شخصي مامور يكي:معارف بسط در ميكند فرق آنان دماغهاي
و عاليتر ديگري و خانوادهاش در است معارف بسط به مامور ديگر يكي و
آن به ميرسد تا مملكتي به يكي و مقصد اين در ميباشد محلهاش به مامور
به روحش.كند اداره را عالمي ميتواند و بازتر وفكرش منورتر دماغش كه
عالم اهل همه و كند منور را عالم ميتواند كه است بسيط و نوراني حدي
عبد انا:ميفرمايد كه اميرمومنان مثل حتي شوند ، او اطاعت به مامور
وجود انبياءوالمرسلين ، استاد و كل معلم به ميرسد تا ص ، محمد عبيد من
در است كل مدير كه مرد بزرگ اين اداره نحوه لكن ص مرتبت ختمي مقدس
عليابن يعني ;اوست وحي كه او ، نفس به بشريت ، وعالم تحقيق دار
همه.ع عسكري حسن امام تا نحوه همين به هم او و ميباشد ع ابيطالب
از بعد وظيفه ، اين.فرمودند حقايق و معارف بسط عالم ، اين در اينان
در او وسيله به اسرار ، و حقايق.اوست فرزند با ع عسكري حسن امام
:فرمود كميل به اميرالمومنينع چنانكه ميشود ، آشكار او زمان
العقول ، تحف)يختمه سرالاوالقائم من ما و افتحه انا الاو علم من ما
(ص 114
بود ، خواهد رسوائي او حاصلشبراي كند ، مقام اين ادعاي كه مدعي هر
.كردند راآشكار خود جهالت و شدند رسوا و ادعاكردند چنانكه