پنجم ، شماره 1439 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 22 دوشنبه1
|
|
نشست تخت بر كه تلخكي
ادبي 1997 نوبل حاشيه در
تالار در گذشته هفته سال 1997 نوبل جايزه برندگان:هنر و ادب سرويس.
گوستاو كارل از را خود دلاري ميليون يك جوايز استكهلم موسيقي
قطعاتي ويژه مراسم اين طول در.كردند دريافت سوئد شانزدهمپادشاه
اركستر توسط استراوينسكي و بوليوز ، مالر بتهوفن ، موتسارت ، از
داريوفو درباره ميخوانيد كه مطلبيشد نواخته سوئد سلطنتي فيلارمونيك
.شدهاست تنظيم مناسبت همين به كه است امسال ادبي نوبل جايزه برنده
/مقياسافقي 12 با:تطبيقي چاپ-نوبل213 برندگان فهرست
از نوبل ادبي جايزه برندگان زير فهرست /ومقياسعمودي 40 وتورفتگي 0
را جايزه اين ايتاليايي يك كه سالي آخرين يعني ميشود شامل سال 1975
:كرد دريافت
(ايتاليا) فو داريو 1997
(لهستان)شيمبورسكا ويسلاوا 1996
(ايرلند) هين شيموس 1995
(ژاپن) كنزابورواوئه 1994
(امريكا) موريسون توني 1993
(ترينيداد) والگات درك 1992
(جنوبي آفريقاي) گورديمر نادين 1991
(مكزيك) پاز اكتاويو 1990
(اسپانيا) سلا خوزه كاميلو 1989
(مصر) محفوظ نجيب 1988
(امريكا) برودسكي ژوزف 1987
(نيجريا) سوئينكا اوله 1986
(فرانسه) كلودسيمون 1985
(چكسلواكي) ياروسلاوسيفرت 1984
(انگلستان) گولدينگ ويليام 1983
(كلمبيا) ماركز گارسيا گابريل 1982
(انگلستان) كانتي الياس 1981
(امريكا) ميلوش ژسلا 1980
(يونان) اليتز اوديسيوس 1979
(امريكا) سينگر بشويس ايزاك 1978
(اسپانيا) الكساندر وينسنت 1977
(امريكا) بلو سانول 1976
(ايتاليا) مونتاله يوجينو 1975
جايزه چنديپيش ايتاليايي جنجالي بازيگر و نمايشنامهنويس داريوفو
اتفاق اين خبرگزاريها بهگزارش.كرد خود آن از را سال 1997 ادبي نوبل
كه ايتاليا كليساي و راستگرا سياستمداران.داشت متفاوتي بازتابهاي
تندي عكسالعملهاي بودهاند نيشدارفو و گزنده طنز اصلي هدف هميشه
ملي انجمن رهبر فيني فرانكو جياندادند نشان انتخاب اين به نسبت
فو به جايزه اين گفتهاهداي اينباره در ايتاليا فاشيستي پست
به چيزي چه جهان يا ايتاليا ادبيات براي فو داريو است ، خجالتآور
است؟ آورده ارمغان
اسرواتوره) واتيكان رسمي روزنامه در امضا بدون مقاله يك نويسنده
مقاله اين در.است حيرتانگيزدانسته را فو انتخاب نيز(رومانو
نيز خودش كه بازيگري به جايزه اين اهداي اخلاقي ، ملاحظات سواي:آمده
.نميگنجيد هيچكس مخيله در هست ، هم نمايشهايش جنجالي متون نويسنده
براي من شايد:ميگويد اينباره در كارلوبو ايتاليايي ساله منتقد 86
سال در خود كه فو هموطن يك حتيشدهام پير حد بيشاز مسئله دركاين
ناداني به:ميگويد سردرگمي با است شده پزشكي نوبل جايزه برنده 1986
ايتاليايي يك او آيا كيست فو داريو نميدانم من ميكنم ، اعتراف خود
است؟
كليساي هجو به نفرهاو يك نمايش تور.نيست بيگانه سانسور با فو داريو
با او ديگر مشهور نمايش و.داشت جهاني شهرت و ميپرداخت رم كاتوليك
كه راهآهن كارگر يك واقعي ماجراي يكشورشي تصادفي ناممرگ
ميشود ، اين كشته و پرتاب پنجره از پليس ايستگاه يك در هنگامبازجويي
آثار ازجمله دو اين.ايتالياميپردازد حكومت از بهانتقاد نمايش
.شدهاند روبهرو واتيكان و دولت ازسوي مميزي با كه هستند او برجسته
در متهمكرده بيلياقتي و بهسهلانگاري را ايتاليا دولت همواره كه وي
و شد منع ايتاليا تلويزيون ايالتي شبكه در نمايش اجراي از دهه 60
اين آثار شده ضبط نوارهاي داد دستور موسسه اين پخش مدير
.شوند نابود نمايشنامهنويس
:است گفته كنفرانسمطبوعاتي يك در جايزهنوبل دريافت درباره فو
ولي است آمده نهايي ليست ناممدر كه ميدانستم شدم ، خيليشوكه
.نداشتم را برندهشدن انتظار
از زيادي شجاعت من مثل فردي انتخاب با داوران:ميگويد ادامه در او
براي كه ميكند ثابت را بازيگران حقانيت جايزه اين.دادند نشان خود
و تركيه الجزاير ، افغانستان ، چين ، در من نمايشنامههاي اجراي
تعلق تمامهنرمنداني به جايزه اين.شدهاند شكنجه و آزار سايركشورها
راداشتند شهامت اين و جنگيدند بيعدالتي با هجو و طنز سلاح با كه دارد
فراموش اما نشست تخت تلخكيبر !است برهنه امپراطور چرا بگويند كه
.رفتهاند فرو سكوت و درخاموشي هنوز بسياري كه نكنيم
به مخارج ميشود ، صرف اهدا او به جايزه همراهبا كه مبلغي گفت فو
افراد.كرد خواهد گروهچپي يك اعضاي محاكمه جرياناندازيدوباره
مامورعاليرتبه يك جان به بهاتهامسوءقصد سال 1972 در اينگروه
آنها محاكمه كه است آن بر عمومي عقيدهشدند محكوم ميلان پليس
.است بوده غيرعادلانه
اين شايسته بودنش بازيگر بهعلت را او كه منتقداني به پاسخ در وي
با همواره پانزدهم قرن از اروپا سنتي تئاتر:گفت ;نميدانستند جايزه
.است نبوده جدا آن از و داشته فراوان بستگي نويسندگي هنر
از دربسياري كه تئاتر بااستعداد بازيگر و فو فرانكاريمهمسر
براي بود پاداشعادلانهاي جايزه اين است گفته داشته نقشي آثارهمسرش
از منتقدان از بسياري گمانميكنم من.منتقدان تحقير سالها تحمل
.خواهندكرد سكته خبر اين شنيدن
برندهجايزه و كلمبيايي خبرنگار نويسندهو ماركز گارسيا گابريل
ادبي نوبل جايزه ساله برنده71 فو داريو به تماستلفني يك در نوبل
.گفت تبريك امسال
خبرنگاران به فرانكفورت كتاب درنمايشگاهمعتبر همچنين فو داريو
از بسياري دليل گفت ميتوان است ، شوخطبعي فقدان ما تاريخ فاجعه:گفت
اگر.است جنايات اين عاملين در طنز حس ذرهاي نبود ما تاريخ جنايات
چنين نميتوانستند هرگز داشتند طنز ذوق سوزني سر كمونيستها يا نازيها
.شوند مرتكب را اعمالي
مخالفتشبا بهعلت درسال 1980 كه نوبل جايزه برنده اين
ورودش چپي گروهشبهنظامي يك با وارتباطش راستي دست سياستمداران
بسياريهستند افراد:گفت دربارهجايزهاش است شده ممنوع بهامريكا
يك من و گذراندهاند نوبل جايزه روياي در را زندگيشان روزهاي تمام كه
ربوده را آنها روياي كه بيارزش انسان يك دريايي ، دزد يك هستم ، دزد
.است
داريوفو درباره
به شمالايتاليا در سال 1926 در نمايشنامهنويسايتاليايي داريوفو
در او نوجواني و كودكي دوران.بود راهآهن كارگر پدرش.آمد دنيا
عاميانه داستانگويي ريشهدار سنت از كه جايي گذشت روستايي محيطي
به ميلان در بررا گالري به وابسته هنري كالج يك در.بود برخوردار
به نخست.كرد جلب خود به را او تئاتر زود خيلي.پرداخت معماري تحصيل
و انتقادي نمايشنامههاي در بازيگر عنوان به سپس و صحنه طراح عنوان
عنوان تحت تكگوييهايي با سال 1951كرد شركت پانتوميم اجراهاي
.شد مشهور راديو در پوارنانو
را مطالب انجيل ، از داستانهايي بازگويي در كه بيچارهاي سادهلوح
با را نيكان و ميدهد ترجيح هابيل به را قابيل.ميكند بيان اشتباه
با فو سال 1954 در.ميشود خنده باعث نهايت در و ميكند اشتباه بدان
آن.كرد ازدواج بود سيار خانوادههنرپيشگان از كه بازيگري فرانكاريم
.كردند برنامهريزي را موفقي اجراهاي هم با دو
برايتاليا حاكم راستي دست دمكراتيكمسيحي حكومت پنجاه دهه در
با فوبود حاكمكرده راديو و سينما برتئاتر ، را شديدي سانسور
.دهد نمايش و برهاند سانسور از را چشم در شداثرشچيزي موفق زيركي
به.بود تاخته ايتاليايي روزمره زندگي الگوهاي به او اثر اين در
كرده حفظ مسيحيان دمكرات و تحميل فاشيسم را الگوها اين او اعتقاد
روبهرو زيادي موفقيت با رفت صحنه روي بر ميلان در كه اثر اين.بودند
با كه بود نمايشنامه مجموعه يك از اثر نخستين نمايشنامه اين شد ،
پليس.بود شده تنظيم لودگي و سيرك خانوادگي ، سنتي طرحهاي از استفاده
دنبال قوه چراغ با را نمايشنامه متن و داشت حضور اجراها اين در اغلب
.نميشود تخطي شده تصويب متن از يابد اطمينان تا ميكرد
اودئونميلان تئاتر در تا شد زنشدعوت و داريوفو از سال 1959 در
كه نميكنند بولينگبازي نمايشنامهفرشتهها.باشند داشته اجرا
نمايش به تئاتر اين در شدهبود كارگرداني و طراحي فونوشته ، توسط
نقادانهبه فو كه بود آن نظرمقامات از غيرمعمول مطلب.درآمد
آنهم بود ، پرداخته ايتاليا ازجامعه خصوصي به و مضحك جنبههاي
اعتصابات اوجآن كه بود گستردهاي شاهدتنشهاي ايتاليا كه زماني
فو اجراهاي دولتي مقامات تا شد موجب امر اين.بود سال 1960 در عمومي
حاصل سانسور در تخفيفي آنكه از پس سال 1962.كنند ممنوع ميلان در را
يكي در كرد دعوت فرانكاريم و داريوفو گروه از ايتاليا تلويزيون شد
زنش و فو.باشند داشته اجراهايي تلويزيوني برنامههاي محبوبترين از
كه كردند ضبط تلويزيون براي تندي انتقادي گاه و مزاحگونه نمايشهاي
جدلهاي باعث ديگر سوي از و گرفت قرار مردم توجه مورد سويي از
ميشود متوجه كارگري آن در كه نمايشي فيالمثل شد مقامات ميان فراواني
.سازد متوقف را آن نميتواند و است افتاده چرخگوشتي داخل به عمهاش كه
گوشت عنوان به را او آخر دست و ميشود وارد خدشه توليد امر به زيرا
بيشتر چه هر اعمال به مقامات عكسالعمل.ميبرد خانه به شده كنسرو
.كرد حمايت فو از شدت به عمومي افكار اما بود ، سانسور
فو اثرجنجالي نيست انداختن دور نمايشنامهزنبراي سال 1967 در
و داده حملهقرار مورد را متحده ايالات ايناثر.رفت صحنه به
متعاقب.بود گرفته بادانتقاد به را كشور اين سياستهايسلطهجويانه
تهديد ومورد شد خوانده فرا ميلان مركزپليس به فو اثر اين اجراي
.ميشد مشكلتر برايشروزبهروز تئاتر اجراي اينزمان در.گرفت قرار
زيادي بودتلاش شده روبهرو خطير باموقعيتي كه نوواسنا كمپانياش
داخلي مشكلات.برهاند شده كليشه سنتي اجراهاي پذيرش از را خود تا كرد
بدست خوبي موفقيت مردم با برخورد در نوواسنا كمپاني بود كه چه هر
تئاتر از زيادي چيز و بودند كارگر طبقه از عمدتا كه مردمي.آورد
به نزديك كرد مي ارائه نوواسنا كمپاني كه را مسائلي اما نميدانستند
.مييافتند خود روزمره زندگي واقعيات
كشورهاياروپايي ديگر و ايتاليا چشمگيريدر پيروزي برنامهها اين
دوام زياد فعاليتهاينوواسنا همه اين با.ارمغانآورد به او براي
هنر رابطه پيرامون بحثهايفراوان و سياسي مجادلات بهدليل نياورد
آمده كمونيستبوجود حزب با كه همچنينمشكلاتي و سياست و باجامعه
با همسرش و فو.پاشيد هم از كمپاني اين سال1970 در بالاخره بود
پايهگذاري ميلان در را لاكمون كمپاني كمونيست حزب ازتشكيلات شدن جدا
.كردند
مهارت آن كهدر بود آنارشيست يك مرگتصادفي نمايشنامه فو بعدي كار
در تنها نمايش ازاين.است مشخص خوبي به نوشتنكمدي در نويسنده
در تماشاگران از بسياري.كردند ديدن نفر ميليون ايتاليايك
متذكر جايي در فوميكردند شركت صورتميگرفت اجرا از بعد كه بحثهايي
كه بزرگ ماشيني به تئاتر تبديل منظور به خود هدف در كه بود شده
پس در حال عين در و بخندد زيادي چيزهاي به تا واميدارد را تماشاگر
توفيق به شود انباشته وجودش در انزجار و خشم از رسوبي خنده اين
.است رسيده
به دادند سرخارائه صليب به كه طرحي درقالب آن متعاقب همسرش و فو
در كه ايتاليايي زندانيانسياسي نياز مورد ووسايل پول جمعآوري
دوران اين در فو آثار وهمچنين پرداختند ميبردند بسر شرايطسختي
خشونتآميز برخوردهاي و شيلي كشمكشهاي فلسطينيها ، مبارزه پيرامون
چنان را فشار گروههاي خشم همه اينها ميزد ، دور ايتاليا پليس
از فاشيستي گروه يك توسط فو همسر فرانكاريم بهار 1973 در.برانگيخت
قرار تجاوز مورد وحشيانه آنكه از پس و شد ربوده ميلان در خانهاش
.شد رها خيابان يك گوشه در مجروح گرفت ،
پليس اجازهبه از امتناعش دليل به شدو دستگير نيز فو سال همان در
زندانساردينيا در نمايشنامههايش جلساتتمرين در حضور براي
آزاد را او تا شد باعث گسترده اعتراضهاي و تظاهرات اما.شد بازداشت
يك فقط نه كه بود درازي ساليان داريوفو وكيل يك گفته به.كنند
را سلاحي نوع هر حاكم قدرتهاي كه بود سياسي شاخص چهره يك بلكه بازيگر
.ميبردند كار به او كردن ساكت براي
كه نگاشت را پرداختنميشه فونمايشنامهحساب رخدادها اين متعاقب
قدرت بيانگر پرمعنا بهنحوي و برميگردد سال 1974 آنبه تاريخ
به ايننمايشنامه.است كمدي نگارشنمايشهاي در او سياسي تشخيص
تغيير و شده تنظيم بداههسازي صورت به تماشاگران نظر و پيشنهاد
.مييافت
ايتالياييفو سياسي رجل مورو شدنآلدو ربوده پي در سال 1981 در
نگاهي با فو اثر اين در نگاشت را وتمشكها نمايشنامهشيپورها
.گرفت استهزا باد به را مورو آلو همكاران بدبينيسياسي نقادانه
فقير شجاع ، وقتي سه فروش ، براي ميتوان ، مردهاي فو آثار ديگر از
رستاخيز و مرگ آوازميخوانم ، من.ميآورم دليل شد ، من خواهي شاه شوي
جنگخلق كيه؟ ، تق ، تق پول ، فرمانخداوند به فداكاران ، يكآدمك ،
آبي چشمان با هفتتير دو بيلباس ، زن و مانكن دزد ، قوقو ، قوقولي شيلي ،
فرانكاريم و داريوفو.برد نام را است شيطان تقصير هميشه و سياه و
كارهاي شاهد زيادي كشورهاي و برخوردارند بينالمللي شهرتي از امروزه
.بودهاند بازيگر عنوان به چه و نويسنده مقام در چه آنها
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام