پنجم ، شماره 1439 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 22 دوشنبه1
|
|
رهنمودهاي آيينه در دانشجو و دانشگاه
معظمرهبري مقام
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آثار نشر ويژه مديريت) رهبري معظم مقام دفتر:تنظيم و تهيه
(43)
دانشگاه اخلاقي نظام
(3) سالهايدانشپژوهي در معنوي سلوك
دنياو ميان عاميانه ، تفكر در:وتحقيق آموزش به معنوي نگرش (5
ازدنيا ، عبور با جز ;است سدناپيمودني و پرنشدني مرز آخرت ،
كاردنيوي در نميتوان را اخروي ونگاه رسيد آخرت به نميتوان
.طلبيد
و اخروي گونه دو به كارها كه وهست بود آن موجب محرف ، نگرش اين
حتي و كنند پيدا مجموعه دو نيز دانشها و علوم ;شوند تقسيم دنيوي
.شوند طبقهبندي آخرتگرا و خواه دنيا گروه دو به نيز انسانها
نه آخرت ، كه دارد و داشته نكتهتاكيد اين بر هماره ديني ، اصيل نگاه
همينرو ، ازاست خاكين دنياي همين بطن كه مافوق ، و ماوراء دنيايي
و پذيرفت را گروهبنديها و دستهبنديها چنان نميتوان سهولت و براحتي
و معنويترين ميتوان دانشها ، و كارها دنياييترين در.داد تن آن به
مشروط ;داشت تمنا را معنوي اجر و كرد مشاهده نيز را كار اخرويترين
ارتباط خود ماندگاري روح با و جسته باطن به ره ظاهر ، آن كه براين
.باشد كرده برقرار
اين چون آموزشي ، نوي مراكز وتاسيس جديد علوم ورود از پس متاسفانه
زمرهي در شدند ، شناخته معيشت رفاه خدمت در موسسات و دانشها
سعادت با متضاد نه اگر و گرفتند ، قرار دنيوي دانشهاي و سازمانها
رويكرد ، اين نتيجهي در.شدند معرفي آن با بيگانه حداقل كه اخروي ،
:شد ما جامعه نصيب متعددي خسارات
علوم در كه پذيرفتند را تصوير اين دينداران ، جماعت كه آن نخست خسارت
به نوعي به رو ، اين از.پوييد نميتوان را ثواب و صواب ره جديد ،
انديشان هم و فرزندان و خود كه كردند تلاش و پرداختند آن از اعراض
جامعه هم نتيجه ، در.دارند برحذر ساحت آن به ورود از را خويش
هم و ماند ، محروم نو علوم صحنه در شايسته و بايسته حضور از متدينان
.شد بيبهره عظيم مجموعه اين حضور از جديد آموزشي محيطهاي و موسسات
اين نگاه ، نوع كه بود آن آمد ، رويكردپديد اين از كه ديگري خسارت
مقبول و همگاني را فرض پيش اين و ساخت آلوده را موسسات و دانشها
بايستي ضرورتا و حتما مينهد ، رو وادي اين به كه كس هر كه نمود
معنويت و دين درد از را خود و باشد سرداشته در را رفاه و معاش دغدغه
دانشجوي و دانشآموز عام ، تصور اين نتيجه در.كند فارغ..و اخلاق و
را خويشتن دنياي كه نهاد دانش سوي به ره تصوير اين با جديد ، علوم
!نينديشد آن بهاي به چندان و كند آباد
آموزشي سنت با بكلي كه بود وخلقي روح پيدايش حادثه ، اين پيامد
چون دانشهايي حتي -علوم دانشجويان سنت ، آن در.نبود همساز ما ديني
آلوده و دنيوي دانشي را ، خود دانش -.و رياضيات و طبيعيات
ديني ، علوم دانشجوي يك همانند و ميشناختند حرمت آن براي ;نميدانستند
وقتي امانشانميدادند تعهد و تقيد يكدانشپژوه اخلاق و آداب به
دانش و تقسيمشدند دنيوي و اخروي دانشهاي دوگروه به دانشها كه
جاي گروهديگري در يا و يافت تنزل دانشهايآموختني گروه از جديد
اين به غايتگرايانه نگاههاي و نگرش و نوعورود كه بود طبيعي گرفت ،
.بربندد رخت دانشها اين با معنوي برخورد و شود عوض نيز دانشها
سنت ميان مقايسهاي در و اينشرايط ، از تاسف ضمن رهبري معظم مقام
-است متجلي و باقي ديني درحوزههاي آن رگههاي هنوز كه -كهن آموزشي
:فرمودهاند چنين جديد ، آموزشي مراكز با
اول از طلبگي تربيت.ميشود عبادتمحسوب يك درس علميه ، حوزههاي در
اينكار ، كه است اين لازمهاش.عبادياست عمل يك درس ;است بوده اين
با تا وضوميگيرند ، درس از قبل كه اساتيديبيايد حساب به مقدس
ميگيرند ، وضو درس جلسه به رفتن از پيش كه طلابي و بروند ، درس سر وضو
.نيستند كم حوزهها در بشوند ، حاضر درس در وضو با تا
نگاه يك از برخاسته يادشده ، ادب چون آدابي و اخلاق رعايت
در.هست و بوده آموزشي سنتي درمراكز تعلم و تعليم به غايتگرايانه
،...و حج و روزه و نياز و راز و عبادت چون بحث ، و درس نگرشها ، اين
رو ، اين از.است وجود ارتقاي براي پلكاني و خداوند سوي به راهي
و علم به ميكند ، تلاوت كه قرآني و ميگزارد كه نمازي چونان دانشجو
.ميدارد پاس را آموزي درس معنوي ادب و مينگرد دانشپژوهي
حرمتي چنان...و علم و دفتر و كتاب جديد ، دانشجوي نگاه در اما
به را خود نه رو ، اين ازدراوجند نه و سطح در حركتي ;ندارند
خويش براي سودي آن ، به عمل نهدر و ميبيند ، نيازمند آدابي چنان
به معاش كسب براي كه وظيفه ، و تكليف احساس به نه او.ميكند احساس
!ندارد جايي معاد ياد معاش ، كسب اين در البته صد و است ، آمده سو اين
آن ، با مناسب و كند قربت قصد تا نميبيند آنقرب در خاطر ، همين به
.جويد تقيد تقرب ، سلوك و آداب به
:فرمودهاند شده ، ياد سخنان ادامه در انقلاب ، معظم رهبري
هنوز والهي ، شرعي وظيفه يك و عبادي كار عنوانيك به خواندن درس
از كه جواني آن.است علميه حوزههاي مهميدر فوقالعاده چيز هم
طلبه ميرود و ميشود بلند روستا از و شهر از و دبيرستان از و دانشگاه
كار چه ميخواهي و شدهاي طلبه چرا كه بپرسيد او از شما وقتي ميشود ،
.است آورده جا اين به و كشانده را او معنوي هدف يك كه ميبينيد بكني ،
حالي در..است اين عمومي رنگ و روال اما.. دارد ، هم استثنا البته
يك از اگر.نبود اين ما دانشگاهي فرهنگ و ما قبلي دانشگاه در كه
تا آمدهام ميگفت بشويد ، دانشجو آمدهايد چرا شما كه ميپرسيدند دانشجو
مثلا تا آمدهام بگويد كه نبود ابايي هيچ..;كنم پيدا خوب شغل يك
اگر....كنم تامين خوب را زندگيم و باشم داشته آينده در خوبي درآمد
عظيمي قيامت چه ببينيد...بيايد ، دانشگاه به روحيه همين و خلق همين
.آمد خواهد وجود به علم و تحصيل كار در تحولي چه و شد خواهد برپا