پنجم ، شماره 1440 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 23 سهشنبه2
|
|
رهنمودهاي آيينه در دانشجو و دانشگاه
رهبري معظم مقام
(آثار نشر ويژه مديريت) رهبري معظم مقام دفتر:تنظيم و تهيه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(44)
دانشگاه اخلاقي نظام
(4)دانشپژوهي سالهاي در معنوي سلوك
ميان مرزبنديهاي كه شديم يادآور گذشته نكته در:تهجد و تعبد (6
و انجاميده انسانها و مشاغل دانشها ، مرزسازي به كه آخرت و دنيا
دانشجو و استاد در كه داشت همراه به را اصلي خسارت اين ميانجامد
تعبد با نسبتخاصي جديد ، علوم فضاي و محيط كه آورد پديد را باور اين
و متعبد دانشجويان و اينرو ، استادان ازندارد و نداشته معنويت و
حداقل يا و بودند انگشتشمار و نادر ومتهجد ، زندهدار شب احيانا
تشكيل را رقميناچيز اساتيد ، و دانشجويان كل تعداد با درنسبتسنجي
.ميدادند
و جديد فنون و علوم به معنويگرايانه نگاه افول رهآورد رويداد ، اين
به معنويت روح تزريق و نگرش تغيير در اينك.بود نو آموزشي موسسات
مراكز كه نشست آن انتظار به ميتوان نو ، آموزشي مراكز و جديد دانش
;بيابند الفت ره وتهجد تعبد با آموزشيمان ، سنتي محافل چونان يادشده
فضاي در -اجبارگون و كليشهيي نه و -نيازخودجوش و راز و دعا و ذكر
كه خرد ، تنهاخانه نه پژوهش ، و درس محيط و افكند طنين مراكزدانشگاهي
:باشد نيز دل معبد
.داشتند...و تضرع و توسل و دعا ديشب دانشگاه اين بچههاي كه گفتند
نخواهد باقي شعله اين اين ، بدون.خوشحالميكند را انسان واقعا اينها
در هركس.بدانيد شما را اين ;شد خواهد منتهي زوال و بهانطفاء و ماند
روشن و شفاف رابطه متعال باخداي را خودش رابطه بايد هست ، كه حدي هر
شبوارد نيمه كسي اگر كه هنگامي آن خوشا.بكند وروزافزون قوي بسيار و
شب نماز مشغول وكنار گوشه در بچهها ببيند شد ، حسين امام دانشگاه
و هوشمندانه توجه و توسل و تضرع بايديك را جوانان اين...خواندنند
خدا...بدهيد ياد -غافلان تضرع مثل نه -فرزانگان مثلتضرع خردمندانه ،
گريه شبها امام وقتي اواخر اين:ميگفت آقا حاجاحمد بيامرزد ،
حوله ;..نبود كافي ديگر چشم اشك كردن پاك براي دستمال ميكردند ،
اينرا.كنند خشك حوله با را چشم اشك تا ميآورديمبرايشانميگذاشتيم ،
و ساله پنج و بيست ازجوان سختتر هم ساله نود پيرمرد اشك كه بدانيد
جوانانه و عجيب كارهايش همه كه پيرمرد ، همچنان آنميآيد ساله سي
.بود جوانانه هم اشكريختنش بود ،
در دنيامداري ما ، جامعه مشابه جوامعي در:مناعت و قناعت(7
را خود و شد پديدار مستهجنآن و مبتذل شكل به جديد ، دانشهاي
كالبد از اخروي روح انفصال و ارزشهايمعنوي افول با.نماياند
مشابه حالتي و ريخت درهم دانشپژوهي و دانشوري دنيوي ، حرمت دانشهاي
چونان كه كساني بودند فراوان چه.كرد پيدا را دلالان مكاره بازار
افول و صعود با و مينگرند و نگريسته دانش رشتههاي به بورس ، بازار
اين ودر !ميزنند رقم را خود علمي و تحصيلي آينده ارقام ، و نرخها
و ميگردد فراموش علقههاييكه چه ;ميشود فاني و گم كه چيزها چه ميان ،
.نابودميشود و محو كه استعدادهايي چه
و ميگردند خدايانمطاع شهرت ، و پول كه است لهيب اين آتش در
تمنا آن جز برون ، و درون در و ميسوزند آن برگرد سمندروار علمآموزان ،
يك از.است دانش و انسان شدن قرباني اينپديده ، رهآورد !نميدارند
فرود مسين حدسكهاي و سطح در برنميتابد ، قيمت و قدر كه آدمي سو ، حرمت
اعتلاي از و ميسپرند افول به ره وپژوهش ، دانش سو ، ديگر از و ;ميآيد
دانش كه آناست گواه خوبي به علم تاريخ كه اين چهلازمبازميمانند
و سوز اين از هرگاه و سربرآوردهاست ، اشتياق و شور كوره از بشري
علم كاروان صورتگرفته ، تاكيد فزونطلبي و برتكاثر و شده كاسته التهاب
.است بازمانده پويش و ازتحرك
را تحقيقي كار تحقيقي ، -علمي مجموعه يك كه ميكند مشاهده وقتي انسان
اندوهگين -كنند تحقيق تا بگيرند ، پول يعنيبايد -ميدهند انجام بها به
دانش كه حالشخصيتهايي شرح به وقتي من.است غصهآور خيلي اين ، .ميشود
و شرقي و ايراني هم غالبا كه چهقديميها -پيشبردند دنيا در را
وغيره امريكايي و اروپايي و غربي غالبا كه جديديها بودند ، چه مسلمان
يك را دانشي هر كهميتوانستند كساني آن ميبينم كنم ، نگاه -بودهاند
اين مادي مابازاي بالاتر به كه بودند ببرند ، كساني پيش به قدم
سپردند ، آنعلم به را خويش و كردند آن راغرق خودشان و دانشانديشيدند
طبيعي پارسايي يك علم ، طالب..سپرد اينها به را خودش هم علم آن تا
و تجانس باشد ، نزديكتر پارسايي به علم كهطالب هرچه.دارد لازم
جذب ميپسندد ، بيشتر بيشتر را علم و ميكند پيدا علم با تسانخبيشتري
.ميشمارد مغتنم و قدر بيشتر و ميكند