پنجم ، شماره 1440 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 23 سهشنبه2
|
|
انسان معنوي تربيت و آزادي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(بخش واپسين) شبستري مجتهد محمد استاد با گفتگو در آزادي و ايمان
روزهاي در شبستري مجتهد محمد استاد با گفتگو بخشهاي نخستين:اشاره
آن ضمن در.گرديد منتشر صفحه اين در اخير يكشنبه و پنجشنبه
انسان آزاديهاياجتماعي و ايمان با آن ربط و فردگرايي مباحث ، مسئله
انسان معنوي تربيت كيفيت درباره وپاسخهايي پرسشها سپس گرديدز مطرح
اين در.شد آورده ميان به آن محدوديتهاي و موانع يا اسباب و علل و
در ايماني تجربه و ايمان گفتگوست ، اين از قسمت واپسين كه بخش
دربارهآزاديهاي نكته چند با همراه آدمي ، مختار اراده با ارتباط
گرفته قرار داوري و بحث مورد ايشان منظر از دموكراسي ، در مضمر سياسي
.است
معارف سرويس
اراده و مختار خصلت از ناشي كه انسان آزادي از بحث به اكنون:همشهري
داريد اصطلاح اين از تعبيري چه شما.ميرسيم است ، انسان وجود در مضمر
بيانگر آزادي از رايج تلقيهاي آيا ميدانيد؟ كجا تا را آن حدود و
باشد؟ ميتواند آن واقعي ماهيت
معناي به جامعهما در آزادي متاسفانه:شبستري مجتهد استاد
اين آزادي معناي ولي است شده تقيدتلقي هر از شدن رها و بيبندوباري
آزادي.نميكند پيدا معنا اصلا تعهد و تقيد آزاديبدوننيست
و تقيد ديگرش بعد و است رهايي بعدش يك.دارد بعد دو كه است واقعيتي
.داريم كار اراده آزادي و انديشه آزادي با بحث اين در ما.است تعهد
و منطقي محدوديتهاي مگر برنميدارد محدوديتي نوع هيچ انديشه آزادي
صحبت انديشه آزادي از وقتي.است قائم آنها به انديشيدن كه متديك
مرج و هرج و ناروشمند و روشمند از اعم كردن فكر هرگونه نبايد ميشود ،
و منطق با بشود انديشيدن آنكه براي انديشيدن.برسد نظر به ذهني
.است طور همين نيز اراده آزادي.ميشود محدود و مقيد انديشيدن متدهاي
ناقانونمندي حالت از آزادي اين كه مييابد تحقق جايي در اراده آزادي
شود معطوف اخلاقي عمل يك به و بيايد بيرون عمل مقام در مرج و هرج و
طلب را خير يعني اختيار ، بدون آزادياست اخلاقي قانون مقتضاي كه
.است واقعيتي چنين آزادي نميكند ، پيدا معنا آن به تعهد بدون و كردن
دروني آزادي.اخلاقي عمل انتخاب تحقق با است مساوي دروني آزادي تحقق
اصلا معنا اين به رهايينيست بند و قيد از اراده بودن رها معناي به
عمل انتخاب با يا و ميكند تبعيت جبري عوامل از يا اراده.ندارد وجود
اراده يعني آزاد ، اراده از صورت اين در كه ميشود محقق اخلاقي
صحبت معين عامل از جبري تبعيت بدون و هست خود طبيعت در آنچنانكه
.ميكنيم
.براي وآزادي در از ، آزادي آزادي:است مطرح مسئله سه آزادي در
كه بدينگونه.منفي امر يك نه و است مثبت امر يك مثلث مجموعه اين
به ايمان ;قبلاگفتم چنانكه زيرا نيستند هم برابر در آزادي ايمانو
و خير انتخاب هم و است كردني همانتخاب كردن ، زندگي گونهاي معناي
اين ما حرف تمام.ارادهاست آزادي قوامبخش ايمان انتخاب پس.خوبياست
اراده آزادي با مساوي و است كردني چونانتخاب ايمان ، كه است
.القاييكرد و جبري عوامل تابع را آن نميتوان انساناست ،
سخن مسخريت نوع ازيك وحي با پيامبر مواجهه هنگام در شما:همشهري
در آنان گرديدن تسليم و شدن مجذوب به رانيز انسانها ايمان و گفتيد
عمل جاذب اراده و امر تحت مجذوب ، انسان.كرديد تعبير حقيقت برابر
خداوند تسليم و مجذوب كه مومن انسان در اختيار و اراده تكليفميكند
ميشود؟ چه است ،
معناي به مومن انسان يا نبي شخص شدن مجذوب:شبستري مجتهد استاد
اين در خود ، دادن دست از معناي به انجذاب.نيست اختيار دادن دست از
خود گونهاي به ايمان مقام در انسان.است خود آوردن بدست عينا مقام ،
اين هرچه.ميآورد بدست را خودش دقيقا آن با كه ميدهد دست از را
و عطش پا سرتا و وجود تمام با انسان و كند پيدا شدت ايماني مجذوبيت
قرباني كاملا را خود حقيقت در و كند تسليم خداوند به را خود طلب
هرچه.است همينطور نبيهم شخصيافت خواهد آزادتر را خويشتن سازد ،
.يافت خواهد آزادتر را خود او شود ، تشديد خداوند برابر در او مسخريت
است وضعيت يك ايماني آزادي.منفي وضع يك نه است ، مثبت وضع يك آزادي
وجود تمام شدن گسيل وضعيت وضعيت ، اين.ميگيرد قرار آن در انسان كه
به انسان درصد صد بودن باز ديگر تعبيري به و آينده سوي به انسان
.است آزادي كمال اين و است خداوند به اميد و اعتماد وسيله به آينده
توضيح چگونه را تجربههايايماني بر ديني نهادهاي اثرگذاري:همشهري
ميدهيد؟
مورد بحث اين درادامه بايد كه ديگري نكته:شبستري مجتهد استاد
تصلب به تمايل همواره ديني نهادهاي.است مسئله همين گيرد ، قرار توجه
پالايش دينيدائما نهادهاي بايد آفت ، اين از پيشگيري براي.دارند
به آنها كه است آن معيار ، آن و يكمعيار با شوند داده تطبيق و بشوند
ديني نهادهاي.آن مساعد صورت به يا ميكنند عمل ايماني مانعتجربه صورت
تجربه براي باشند مساعدي بسترهاي بايد اجتماعي نهادهاي بهعنوان
هر ديني ، در نهادهاي اگر كه ميدهد نشان جامعهها و تاريخاديان.ايماني
و شعائر ديني ، قوانينخواهدكرد بروز حتما آفت آن نشوند ، اصلاح عصر
ايمان دستگاه كل و ديني موسسات ديني ، ديني ، الهيات رسوم و آداب
صورت در و شوند سنجيده شده ، ياد معيار با عصري هر در بايد ودينداري
ديني نهادهاي اصلاح براي ديگري معيار.قرارگيرند نظر تجديد مورد لزوم
بر علاوه.ضرورتدارد هميشه نهادها اين اصلاح كه حالي در وجودندارد ،
ايماني تجربه با ديگر موسساتاجتماعي و نهادها همه ديني نهادهاي
شرايطي در مثلا.همينطورند باطني تجربههاي همه اصولا.هستند مرتبط
اضطراب و نگراني تجربه است ، گرفته فرا را جا همه اقتصادي تورم كه
از برخي جنگ ، شرايط در.اطمينان و آرامش تجربه تا است آسانتر خيلي
آسان تجربهها از ديگر برخي و ميشود دشوار جامعه مردم براي تجربهها
اجتماعي ، خاص شرايط يك در.است همينطور ايمان مسئلهميگردد
انسان.ميگردد آسان خاص شرايط يك در و ميشود دشوار ايماني تجربههاي
تجربههاي توانايي شود ، تامين ماديش نيازهاي وقتي كه است موجودي
ايمان گرسنه شكم كه است درست حرف اين.ميكند پيدا را ديني معنوي
.جداست حسابشان استثنايي انسانهاي البته.ندارد
در آن گسترش و ازبسط پس سياسي ، و اجتماعي شكل در آزادي:همشهري
و مظهر دمكراسي ، .است گرفته خود به محتواييخاص و شكل زمين ، مغرب
شده انتخاب ، معرفي و آزادي بر مبتني و سالارانه مردم نمادروابط
تاريخي و اجتماعي پديدهخاستگاههاي اين كه ميدانيم همه اين بااست
آياشما مقدمات ، اين با.است شده متحقق خاصي درظرف و دارد ويژهاي
را آن اصلا است؟ جوامعديگر به تعميم قابل تجربه اين ميكنيد تصور
علاوه است؟ سازگار دمكراتيك حكومت با مومنانهزيستن آيا ميدانيد؟ مفيد
را دمكراسي تحقق دمكراتيكو شرايط در ورود كه هستند متفكراني براين ،
شما نظر ميدانند ، جامعه افراد رشدآگاهي نتيجه در و جوامع قهري سير
چيست؟
بايد را زمين تجربههايمغرب كه نميگويم من:شبستري مجتهد استاد
ميبينم و ميكنم نگاه خودمان جامعه وضع به بلكه كرد تكرار اينجا در
با جز كه است گونهاي به اجتماعي تحولات مجموعه الان نيز ما جامعه در
خود ضرورت اين.شود اداره بدرستي نميتواند جامعه اين دمكراتيك حكومت
اگر كردند؟ چه غرب در كه شود مطرح كه ندارد ضرورتي هيچ و ماست جامعه
سرنوشت تعيين در همگان خردمندانه مشاركت نوع يك به را دمكراسي
و پيچيدگيها به توجه با كنيم ، تعريف خودشان سياسي و اجتماعي
زيادي حدود تا هم ما جامعه ساختار در و امروز زندگي در كه كثرتهايي
در.است شده ضرورت يك ما جامعه براي دمكراسي است ، آمده وجود به
فعاليت امكان و شدند آزاد كه شدهاند فعال جديدي نيروهاي ما جامعه
.نيست ميسر دمكراتيك حكومت با جز واقعي طلب اين به پاسخ و ميطلبند
عمل روشهاي و انديشهها نظر از ما جامعه عدهاي تصوير و تصور برخلاف
جمعي دسته زندگي نوع يك واقعيت ، اين و گراييده كثرت به كاملا كردن
از.ميكند ايجاب را جمعي دسته گفتگوهاي و دستهجمعي خردورزي بر مبتني
حكومت كه برنميآيد ديني متون به مراجعه يا و ايمان مفهوم تحليل
ميطلبد ، آنرا اجتماعي واقعيات چون ولي باشد بايد مادمكراتيك جامعه
كنار آن با و كنند برقرار واقعيتنسبتي اين با بايد مومن انسانهاي
.كنند دنبال واقعيت اين بستر در را مومنانهزيستن و بيايند
وجود گوناگون ساحتهاي در موجود واقعيات با مومن انسان كه گفتم قبلا
انساني زندگي ساحتهاي در حكومت.ميكند برقرار نسبت انساني زندگي و
واقعيات با نسبت برقراري معقول شكل امروز.دارد قرار جهان اين در
.است ميسر دمكراتيك حكومت يك صورت به تنها ما جامعه اجتماعي
در معمولا كه است ازشبهههايي يكي نسبيت ، مناقشهانگيز بحث:همشهري
ميتواناز اينكه به است راجع ديگر ، بحث.طرحميگردد بحثي چنين پي
ميتواند ايمان و ازدين شخصي تلقي هر كه گرفت نتيجه شما بحثهاي
اقدام ديگران دعوي ابطال براي نتواند هيچكس نتيجه در و باشد درست
مخرج كه معياري تلقي آيا ميرود ، ميان از كار اين لزوم اصلا.كند
داشته وجود ميتواند است ، خاص فرهنگ و جامعه يك در افراد ايمان مشترك
باشد؟
در كه را سيستماتيك الهيات پيدايي من مباحث:شبستري مجتهد استاد
بحث و متفاوت نظرهاي ايمان معناي درباره و ميشود معنا ايمان آن
من آنچه.نميكند نفي ميشود ، پيدا معين نظر يك حقانيت عدم و حقانيت
مطالعه بر مبتني الهياتي نظريه يك گفتم ، ايمان معناي در اينجا در
نظريه ديگريميتواند ، شخص.است ابراهيمي اديان در ايمان پديدارشناختي
ايمان كه مطلب اين لازمهميشود دليلمطالبه او از البته و بدهد ديگري
نادرستي درستييا درباره كه نيست اين است ، مخصوصي زندگي تجربهو يك
از سخن و نشود بحث ميشود تجربهداده اين از كه تفسيرهايي و تعبيرها
مباحث.نيايد ميان به ميشود بيان كه نظراتي عدمحقانيت يا و حقانيت
وجود بايد و است تجربهمرتبط اين تفسير و تعبير مرحله به الهياتي
دانشهاي مانند كه است دانش يك الهيات.است لازم و باشد داشته
اين از مومنان الهياتبراي ضرورت.ميگيرد قرار بحث مورد ديگرانسان
فيلسوفان ، عالمان ، با قادرميسازد را آنها كه است جهت
اساسارتباطات.كنند گفتگو..و اديبان و هنرمندان ، سياستمداران
اجتنابناپذير صحنه از مومناننميتوانند و است قائم گفتگو بر انساني
به اينصورت در كه پرسش اين اما بمانند ، بيرون ساحتاجتماعي گفتگوي
چه خاص فرهنگ و جامعه دريك افراد ايمان مشترك مخرج شما تعبير
در فرهنگهميشه و ايمان مشترك مخرج كه است اين پاسخآن ، باشد ، ميتواند
واقعيتي و ميگيرد شكل باديگران و يكديگر با مومنان گفتگوهاي روند
.است شده جمع آن در تغيير ثباتو كه متحول است