پنجم ، شماره 1441 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 24 چهارشنبه3
|
|
انساني تفكرات و اجتماعي مناسبات
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
قانوني ، اصطلاحي) تقدم حق نكردن رعايت علت به كه سادهاي تصادف با
و ناراحت اينموضوع از راننده دو هر اتفاقافتاده ، (بيفايده مستعمل ،
سياه.ميشود شروع دعوايواقعي يك بحث و جر كمي وبا هستند عصباني
منقبضو گاهي انساني مجموعه ميرسداين بهنظر آوردهاند هجوم لشگرصحنه
سن نه عدهايكه متخاصم گروههاي شدن ازجدا بعد.ميگردد منبسط گاهي
كه كسي به طبقمعمول و ميكنند سفيدي ريش ريشسفيد ، نه و دارند زيادي
حق درسته كنيا شماگذشت آقا ;ميگويند ميآيد خودشانمحق نظر به
طرفدعواگفته دو به اغلب حرفها البتهاينگونه كه كن گذشت باشماست
.ميشود
.دارد جريان متري خانه 70 يك در وتضاد كشمكش است هفته چندين ـ
كه آنچه سر بر درواقع اما افتاده پا پيش سرچيزهاي بظاهر آقا و خانم
خانه نامرتبي از است ، يكي گرفته بالا كشمكش دعوادارند ، هستند
رادستاويز بسيار ومهمانيهاي آمدهايمكرر و رفت ديگري و ايرادميگيرد
بدست سفيدي ريش فرايند قهر.ميرسد فرا موعود لحظه بالاخره ميكند
و ميشود آغاز دارند ، سفيد ريش نه و زياد سن نه هم باز كه كساني
بهترين بياگذشت كوتاه كنخانم گذشت شما آقا.سابق حرفهاي تكرار
فقط گذشت مفهوم از انگار و ميگذرد مدتي... و است زندگي در چيز
.است جامانده طرفين ذهن در مكان و درزمان عبور تعبير
براي تعدادشحتي بودند ، كرده دعوا باهم بار چند و چندين خواهر دو
اغلب بزرگ خواهرنميرسد بينهايت به اما مشخصنيست هم خودشان
و ميشود كوچك عصبانيت باعث بزرگ صبر.شرورتر كوچك وخواهر صبورتر
بپا ساده موضوعي از جدال معمول طبق بزرگ ، ناراحتي باعث كوچك شر
صداي نموندي ، چرا من منتظر پوشيديچرا منو كفش چرا !ميخيزد
... و كردي رازياد تلويزيون
بزرگتري كهتو ميكنند اكتفا اين به فقط راضي و عاصي مادر و پدر
اعتراض حالت با) !..و بگذاره احترام بايد اينكهكوچكتر يا كن گذشت
(.هستند مسئله همين درگير هم خودشون انگار شكايت و
تمام ودر بودهايم صحنهها اين ياتماشاچي بازيگر ما از كدام هر
معنايي بار ميشود ، تفاوت گرفته ناديده كه موضوعمهمي صحنهها اينگونه
.وتغييراست گذشت
بهبزرگتر همواره كه است چيزي شستناز دست و سخاوت نوعي گذشت
افراطي درمواقع البته.ميشود مربوط بودن وبرگزيده بودن سخي بودن ،
روابط مناسب اصلا كه.است تفرعن و نخوت و بيني بزرگ خود بر دال
بزرگ اجتماع در هم و خانواده كوچك اجتماع در هم نيست ، اجتماعي
و قوانين رعايت و ميباشد كاراتر برابري اصل اجتماعي زندگي در جامعه ،
.است ضروري ميباشد ، طرفين توافق مورد كه (اخلاقي يا قانوني) مقررات
برتري و تفوق باعث نه و است ديگران سر بر منت نه قوانين اين رعايت
اصطلاح خودگوياترين زبان كه) نگريستن اينگونه بعوض.شود گذشت باعث كه
گذشت از ضروريتر موارد اينگونه در آنچه ميرسد نظر به (برميگزيند را
تغيير.است امكانپذير ريشهها ديدن با فقط تغيير و ميباشد تغيير است ،
ميدانند ديگران از برتر را خود واضح علتي بدون كه انسانهايي منش در
كه آيد بوجود انسان ذهن در تغيير فكر گذشت ، فكر از قبل است لازم
در بلكه سطح در نه را اجتماعي مناسبات ميتواند كردن فكر اينگونه
.كند نزديكتر بهم بواقع را انسانها و صميميتر عمق ،
حل يكراه به آمدي در پيش حتي ويا حل راه يك نه متن اين البته
اندكي بخواهند كه باشد كساني براي شايدجرقهاي فقط بلكه ميباشد
.كنند فكر ديگري نوع فقط يا و بينديشند واضحتر
انزلي -كوزهگران مرتضي