سالششم ، شماره 1443 دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 27 شنبه6
|
|
ميسپارد؟ ره كجا به تربيت راستي به
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
فلسفه بررسي و انديشمندان و صاحبنظران تربيتي ديدگاههاي به نگاهي
خاص ابعاد از تربيت
كه ميدهند راه بزرگسالان جرگه به رازماني خود نوجوانان اسكيموها ،
طاقتفرسا و سخت شرايطي تحت را قبيلهاي سنتهاي و اجتماعي ارزشهاي همه
بپردازند خود اسلاف نقش ايفاي به عملا و پذيرفته
روانشناس نوشتهژانپياژه است كتابي ميسپرد ، نام ره كجا به تربيت
دادستانپياژه دكتر خانم و منصور دكتر آقاي فارسي ترجمه با مشهور
ترسيم علمي شيوه به را آدمي تحول مراحل كه است روانشناسي بزرگترين
در كه يافت دست قواعدي به خود آزمايشهاي از حاصل نتايج با و كرده
درسي كتابهاي برنامهريزان و مربيان و معلمان قواعد ، آن شناخت صورت
آماده نوجوانان و كودكان رشد مراحل با صحيح و درست برخورد براي را
.ميسازد
از بهتربيت نگاهي است لازم ديدگاههايپياژه ، به پرداختن از قبل
به يك هر تربيتي وصاحبنظران فلاسفه.داشت صاحبنظرانمختلف ديد
بعضي.تفسيرميكنند و تعبير را خودتربيت قبول مورد نظريه تناسب
در كوششي را آن بعضي انسانميدانند ، بارآوردن اجتماعي فن تربيترا
را كمالآدمي ديگر بعضي.ميكنند فردمعرفي رغبتهاي كردن غني جهت
اقتضا وي كهطبيعت درجهاي برتري به تاميتوانند كه ميدانند اين در
ميانديشند آدمي وجود جنبههايفردي به بيشتر گروهي.نزديكشود ميكند
يك دستيابيبه براي فرد كردن آماده را تربيت هدف ديگر بعضي وبالاخره
تعليم و اسلام دركتاب حجتي محمدباقر سيد دكتر.ميدانند شغل و حرفه
برانگيختن يعني تربيت:تعريفميكند گونه اين را تربيت ، تربيت و
و باكوشش بايد كه آن پرورش و گونهگونانسان قواي و استعدادها
به خود كمالنسبي منتهاي به تا گردد ، نيزتوام متربي خود مساعي
پرورش هدف ، اين به اينرسيدن در.شود نايل وتوانايي طاقت ميزان
ويليامجيمز ، .ميداند ضروري را پرورشاخلاقي و عقلي پرورش بدني ،
در را او رفتار كهحسن ميداند بشري قواي ازتنظيم عبارت را تربيت
و تعاريف اين وراي در.ميكند تضمين زندگي معنوي و جنبههايمادي
به نسبت فلاسفه كه است باوري آن و است تربيتي فلسفه تربيتي ، تعابير
هستند ، بدبين آدمي گوهر به نسبت غزالي و كانت.دارند آدمي گوهر
فساد مسئول را اجتماع و است خوشبين آدمي جوهر به نسبت روسو برعكس
تربيت ، هدف:ميگويد بشر حقوق اعلاميه ماده 25.ميكند معرفي انسان
اساسي آزاديهاي و بشر حقوق احترام تحكيم و شخصيت كامل شكوفايي بايد
.باشد
شكوفاكردن لزوما تربيت آياوظيفه كه است مطرح سوال اين حال
نسلهاي الگوي طبق را افراد كه است اين وظيفهاش اينكه يا است ، شخصيت
آورد؟ بار اجتماعيش نهادي و ارزشي ساختمان همان با قبلي
بزرگسالان جرگه به زماني را خود ابتدايي ، نوجوانان قبايل و اسكيموها
شرايطي تحت را قبيله سنتهاي و اجتماعي همهارزشهاي كه ميدهند راه
خود اسلاف نقش ايفاي به عملا و پذيرفته تشريفاتي با و طاقتفرسا و سخت
بلكه نيست ، فرد شخصيت شكوفايي تربيتي چنين كه بديهياست.بپردازند
گروهي تصورات و نظام از تبعيت به را شخص كه است چرايي و بيچون اطاعت
شاگردان اطاعت قديم و سنتي سبك به كه هستند مدارسي هنوزميدارد وا
درسي مطالب حفظ به اجبار طريق از معلم اخلاقي و عقلي قدرت و مقام از
با برخورد شيوه اين كه حالي درميكنند ملزم امتحانات گذراندن و
كه قبيلههاست مرسوم قالبي نقش و آيين همان از محض پيروي عملا شاگرد
تربيت ، هدف كه ميشود اعلام وقتي.است قبلي نسلهاي پيوستگي ضامن
شكلگيري اين در مدارس و است ، فرد شخصيتي صفات جانبه همه شكوفايي
با امروز مدارس كه ميرود انتظار دارند ، عهده به مهمي نقش شخصيت
.باشند داشته محسوسي تفاوتهاي پيشين الگوهاي
ميراثفرهنگي انتقال تربيت ، و مهمنظم اهداف از يكي كه آنجا از
كه وجوددارد ايناحتمال ميدهد ، تشكيل را هويتفرد از بخشي كه است
به بنا انتقال فرايند اين در معلمان بخصوص و مديران برنامهريزان ،
شوند اشتباه و تعصب نوعي دچار است ، مستقر آن در كه پيچيدگي و ظرافت
را ناسالم و نادرست الگوهاي مذهبي ، و ملي آرمانهاي ارائه جاي به و
فرهنگي ميراث در كه خاصي ارزشي بار علت به.دهند ارائه شاگردان به
و شاگرد طرف از انفعالي حالت نوعي با همراه آن پذيرش است ، نهفته
انتقال و نقل اين كه حالي در.است همراه بزرگترها طرف از تحميل نوعي
فرد اراده و خواست طبق و تحميل گونه هر بدون و آزاد فضاي در بايد
كمتر فرهنگي ، ميراث ارزشي ماهيت علت به متاسفانه ولي گيرد ، انجام
اجبار و تحميل با همراه فرايند اين تنها نه و ميافتد ، اتفاق اين
امور و فرهنگي ميراث مباني و اصول در حتي دستكاري با گاهي بلكه
به كودك سن رفتن بالا با و فرد عقلي رشد با و ميگردد انجام اخلاقي
خواهد بوجود فرد شخصيت در تعارض و دوگانگي نوعي جواني و نوجواني
مناسب امكانات كردن فراهم و تعارض اين تقليل حداقل يا رفع براي.آمد
اصول با نوجوان و كودك كردن آشنا با همراه فرد ، شخصيت شكوفايي براي
علمي كاملا شيوههاي پياژه مذهبي ، و ملي سنتهاي مناسب پذيرش و اخلاقي
يعني آدمي وجودي ابعاد از بعد دو به پياژه.ميكند پيشنهاد را عملي و
تشكيل را آدمي شخصيت اساسي ركن دو كه اخلاقي تربيت و عقلي تربيت
به احترام با بايد شخصيت شدن شكفته:ميگويد وي.ميپردازد ميدهد ،
شخصيت مفهوم فضايي چنين در.باشد همراه ديگران شخصيت آزادي و حقوق
ركن دو از يكي را شخصيت اين آنكه شرط به ميشود گسترده و وسيع بسيار
.بدانيم متقابل رابطه يك
.است شخص و بينفرد اساسي تفاوت وجامعهشناسي روانشناسي ديدگاه از
عقلي خودبيني اين اساس وبر است خودبين و خودخواه منزلهمن به فرد
اجتماعي زندگي نوع هر لازمه متقابلكه روابط بر را راه واخلاقي
به خود اراده و ميل با كه است فردي برعكس شخص ، .ميبندد است ، مترقي
سهيم را خود آن ، سازماندهي و شكلگيري در يا درميدهد تن انضباطي قبول
به.ميشود متقابل اخلاقي هنجارهاي نظام تابع ارادي طور به و ميكند
عدم از هم كه است اخلاقي وجدان و عقلي آگاهي نوعي شخصيت ديگر عبارت
از هم و است دور است خودبيني محصول كه ياناپيروي اخلاقي هنجار
خارج محيط فشار تحت كه ياديگرپيروي ديگران اخلاقي هنجارهاي پذيرش
با هم و مرج و هرج با هم شخصيت يعني.دارد فاصله ميآيد ، وجود به
.است مخالف اجبار
پياژه يافتههاي
كهدر رسيد نتيجه اين به خود چنددهه علمي تحقيقات ضمن پياژه
كه وجوددارد انفعالي تمايل يا نوعاحساس سه كودك ذهني ساختمان
.باشند تاثيرداشته وي اخلاقي زندگي و سازماندهيشخصيتي در ميتواند
نوعي به نوجواني تا ازتولد كه است داشتن دوست نيازبه احساس اول
از قويتر و خود از بزرگتر ترساز نوعي احساس دوم متجليميشود ،
و رفتاراطاعتآميز نوعي كه موجبميشود تمايل اين و است خود
و كودك پذيرندگي از مرحله اين.گيرد شكل دركودكان تبعيتجويي
اگر.آورد حساب به آنان اخلاقي زندگي در حساس دورهاي بايد را نوجوان
بيگانه شخصيتي نباشند آگاه خود تربيتي نقش به نسبت مربيان و معلمان
گفته قبلا كه طور همان.ميكنند سازماندهي شاگردانشان در را عاريه و
مرحلهموجب اين در واضطرابآور سنتي امتحانات شدبرگزاري
دو هر در كاررا شوق و ميگردد معلم و بينشاگرد مناسبات تيرهسازي
يك به را شاگرد و سلبميكند دوطرف هر از را اعتمادمتقابل و ميكشد
سوم.ميسازد مبدل كينهتوز و بدبين طرفي از و پذيرا شخيتانفعالي ،
(شده تلطيف ترس) احترام حس به كه است محبت و ترس احساس نوعي تلفيق
براي حساس و مهم بسيار دورهاي را مرحله اين اخلاق علماي.ميگردد منجر
اين حساسيت و ظرافت.ميدانند نوجوان و كودك اخلاقي وجدان شكلگيري
از خودپيروياطاعت روشهاي بين كه است تفاوتي تربيت ، دوران از مرحله
مقتدرانه روشهاي و شخصيتاند عناصر و اجزاء سازنده كه تقابل يا خود
در.دارد وجود ميشود ، تحميل يا ديكته فرد به خارج از اخلاقي فضايل كه
مجازاتهاي گاهي اخلاقي ، امور به فرد كردن وارد براي مقتدرانه روشهاي
و مجازاتها اين از بسياري.ميگردد اعمال نيز گاهي و پيشبيني سنگيني
در.ميبرند كار به را آنها كه هستند كساني ارزش تنزلدهنده تنبيهات
كند عادت موجود وضع و رسم به اينكه از قبل نوجوان و كودك وضعيت اين
بن و بيخ از مجازاتها اساس كه ميكند حس بپذيرد ، را اخلاقي دستورات و
.است غيرعادلانه
شكوفاييشخصيت قراردادن بپذيريمكههدف كلي طور به بايد پس
ساختن از است عبارت اساسي آزاديهاي و بشر حقوق تحكيم و انساني
خود واين باشند اخلاقي و عقلي ازلحاظ خود ، از پيروي لايق كه افرادي
.شمرند محترم نيز ديگران در تقابل قاعده بنابه را پيروي
كه بهنحوي را افراد شخصيت ميتوان كهآيا است اين است مطرح كه سوالي
فكري اجبار متضمن مختلف درجات به كه فنوني بهوسيله باشند ، خود پيرو
يافتن دنبال به بشر حقوق اعلاميه ماده 26 داد؟ پرورش هستند ، اخلاقي و
تنها ازتربيت ، بهرهمندي حق:ميگويد ايناعلاميه.است مسئله اين راهحل
همه كه لازم امكانات و شرايط كردن فراهم با يعني نيست ، رفتن مدرسه حق
آموزشي نظام تربيتي بروند ، رسالت مدرسه به كودكانواجبالتعليم
شخصيتباشد ، تمام و تام ساختن تربيتشكفته هدف اگر بلكه پاياننيافته ،
و فعال كارامدو عقل يك كردن بنا لازمه راكه آنچه دارد حق فردي هر
كه داشت بايدتوجه.بيابد مدرسه در پوياست ، و زنده اخلاقي وجدان يك
از است متفاوت باشندكاملا خود از پيروي لايق افراديكه ساختن
اموري پذيراي انفعالي صورت ديگرانبه از تبعيت به كه ساختنافرادي
.محضهستند پذيرنده تنها و ندارند نقشي آن سازماندهي در خود كه باشند
بيدارو كودك در را اخلاقي ميتوانوجدان زماني است معتقد پياژه
كودك در كهمنطق آنجا از باشد ، گرفته اوشكل در منطق كه كرد تقويت
رشد او كه نسبتي به ماند منتظر بايد ندارد ، وراثتي جنبه بههيچوجه
.ايجادشود او ذهني ساختمان در تربيت كمك ، با و آرام آرام ميكند
شكوفا كهقابليت هستند روشهايي تنها كه بهفعال موسوم روشهاي پياژه
مداخله مستلزم اينروشها.ميكند پيشنهاد دارند ، عقليرا شخصيت ساختن
سرچشمه هم و است فرد اخلاقي شخصيت سازنده هم كه هستند زندگيجمعي محيط
باشد ، فطري آنكه جاي به منطق اگر پس.يافته سازمان فكري مبادلات
اولين كه گرفت نتيجه بايد اينطور ميشود ، پرداخته و ساخته بهتدريج
عميقا ميكند ، ايجاب ضرورت لذااست عقل ساختن و تشكيل تربيت وظيفه
از بهرهمندي حق درمعناي و داد تغيير را پرورش و آموزش سنتي مفروضات
تجديدنظر است شده بيان بشر حقوق اعلاميه ماده 26 درآغاز كه تربيت
.آورد بهعمل
شكلميگيرد ، كودك اخلاقي زمينههاي متعاقبآن كه عقل ساختن براي
.ميدارد معطوف رشدكودك مراحل به را ومربيان معلمان توجه پياژه
منطقي عمليات به سالگي تا12 عيني 7 تفكر مرحله در وقتيكودك
عدد ، ذهني تصور آنها كمك به و اشياءميپردازد كردن رديف به عيني
خود رواني سازمان در را وغيره سرعت زمان ، حركت ، مقدار ، ترتيب ، فضا ،
ازلحاظ كه استدلالها از بعضي كه ميكنيم مشاهده ميكند ، سازماندهي
در ميآيند ، بهحساب لازم ذهني مراتب و سطوح از بعضي براي منطقي
را منطقي عمليات اين و ندارند وجود پايينتر سطوح ذهني ساختمانهاي
كسب شناختي مهارت مهمترين.داشت انتظار ساله كودك 5 يك از نميتوان
برابر در اگر كه صورت بديناست ذهني مرحله ، نگهداري اين در شده
كه گفت خواهد او بريزند ، استكان دو در را ليوان يك آب كودك ، چشم
نميتوان ساله يا 6 كودك 5 يك از درحاليكه است ، نكرده تفاوت آب مقدار
.كند درك را آب مقدار تفاوت عدم كه داشت انتظار
دارد ادامه
زندي احمد دكتر