ششم ، شماره 1443 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 27 شنبه6
|
|
تكرار چرخه در زندگي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(2) كوچنده عشاير زندگي ساماندهي براي مناسب راهبردهاي
ميدهند راگسترش كوچندگان تضادهاي دامنه بيرويه ، اسكان
عشاير برايدامهاي طبيعي چراي پاسخگوي مملكت موجود مراتع
يا و شهرها در ساكن دامداران) حتيچوبداران و روستائيان و كوچنده
منبع كه مراتع از قابلملاحظهاي بخش اينكه مهمتر ونيست (روستاها
.انهداماست حال در يا و شده منهدم است دامهايعشايري تعليف اصلي
بر مبتني آن شالوده كه مراتعاست از رقابتي بهرهوري نتيجه امر اين
دولت سياسي برخورد نتيجه كه است طبيعي منابع شدن ملي قانون اجراي
حلي راه قانون اين اجراي در كه بود كوچنده عشاير با شده ساقط
در آنكه حال شد ريخته هم در گذشته نسق و نظم فقط و نشد انديشيده
مراتع از كوچنده بينعشاير در جاري رسوم و محل عرف به بنا گذشته
به دست ثبتي و عادي اسناد و بنچاق بوسيله مراتع حتي و ميشد استفاده
موقت چراي پروانه صدور در گذشته دولت را چاره راه تنها.ميگشت دست
استقبال مورد مملكت در اجرا قابل راهحلهاي از يكي عنوان به كه دانست
شدن روزافزون با و دارد ادامه بلاتكليفي اين هنوز ولي گرفت قرار
بيشتر روز هر آنان درگيريهاي روستائيان ، و عشاير به مربوط دامهاي
.مييابد گسترش تضادها اين دامنه بيرويه ، بااسكانهاي و ميشود ،
بسيار نقش عشايركوچنده زندگي در همياري و تعاون گذشته در چون
در نميتوانستند كوچنده عشاير نبود اگرچنين و داشت حياتي و سازنده
كوهستانهاي در ويا وسيع دشتهاي در خانواري چند تا دو يكاجتماع
و كوچ به مربوط عوامل چون.كنند زندگي افتاده دور و فراز و پرنشيب
و گياهان جمعآوري از چنانكه است همراه زيادي مشكلات با كوچندگي
در دام ، حراست و حفظ و بهرهبرداري و تعليف تا گرفته جنگلي نباتات
و كشت كوچ ، وسايل كردن جابجا طايفه ، و قوم و فاميل افراد از دفاع
يا و عزاداري و مير و مرگ بالاخره و شاديها و جشنها در حتي زمين ، زرع
مال و جان بذل از نموده همكاري هم با همه كپر و كومه يا خانه ساختن
گذاشته ضعف به رو آنجا تا همكاري اين امروزه ولي.نميورزيدند دريغ
تعاون و همكاري احساس عشاير از هيچيك چوپان ، و خدمتكار از صرفنظر كه
بلافصل اجتماعي اقتصادي وابسته كه مال يك افراد مگر ندارند جدي
لحاظ به دستجمعي تعاونهاي و همكاريها از بعضي امروزه.هستند يكديگر
در تعاون مثل.است شده منسوخ مصرف تغيير و توليد نوع و شيوه تغيير
عشاير ديگر چون كلگ ، نان تهيه و آرد براي آن كردن آماده و بلوط چيدن
برخوردار جو و گندم آرد از بلكه نميكنند استفاده بلوط آرد از كوچنده
مينمودند استفاده مشك از غذايي مواد ذخاير براي گذشته در يا و هستند
دستساز فلزي ظروف از آن بجاي و است اضمحلال به رو مشك مصرف امروزه
صورت به امروزه نيز عشايري مناطق اكثر در خانهسازي.ميشود استفاده
در.ميكنند كار يكديگر براي اجرت دريافت مقابل در و است كارمزدي
در و ميرود افول به رو طايفهاي و قومي همبستگيهاي بروز روز نتيجه
در همه عزا و عروسي خانهسازي ، تا گرفته چوپاني از زمينهها اكثر
فردگرايي حالت كه است متقابل كمك يا و نقدي پاداش مزد ، دريافت مقابل
اميد به عشاير از هيچيك و ميكند ترويج را منفرد و هستهاي خانوار و
.دهد سازمان را خود معيشت نميتواند ديگري
و كرد رها خود حال رابه مراتع نبايد كه است اين در اساسي نكته ولي
آخرين طبق حاضر حال در چون شد آن پيش بيشاز تخريب شاهد روز هر
و ميگردد توليد خشك علوفه تن ميليون حدود 10 در ساليانه برآوردها
قرمز گوشت كيلوگرم هر توليد براي اگر كه (T.D.N) تن ميليون معادل 4
علوفه تن ميليون با 10 باشد لازم خشك علوفه كيلوگرم متوسط 35 طور به
از 40 بيش كه كرد توليد قرمز گوشت تن هزار از 285 بيش ميتوان خشك
امكان به توجه با كه حالي در.است قرمز گوشت به ملي نياز كل درصد
با كه ايران مراتع از سال در خشك علوفه تن ميليون توليد 35 بالقوه
ميليون حدود 1 ميتوان بود خواهد امكانپذير مناسب تعليف و مراتع اصلاح
مملكت فعلي نياز از بيش درصد حدود 40 كه نمود توليد قرمز گوشت تن
مهمترين از يكي تواني چنين با ايران جوش خود مراتع ترتيب بدين و است
نتيجتا و ميشود محسوب كشور غذايي مواد توليد در اصلي امكانات
توسعه برنامهريزي به خيانت خود حال كردنبه رها و آنها از چشمپوشي
هزار تا 300 بين 100 ساله همه چون.ميآيد حساب به كشور اقتصادي
تن ميليارد حدود 2 در و است شدن نابود حال در كشور مراتع از هكتار
كه است غذايي مواد و كود تن هزار صدها حاوي و مييابد فرسايش نيز خاك
حياتي و زندگيبخش بهرهگيريهاي از تنها نه و ميشود خارج دسترس از
شدن بياباني مانند هولناك مصايب و زيانها منشاء بلكه ميماند بدور
سالهاي در كه ميشود سيلابها شدن جاري و سدها پرشدن زنده ، اكوسيستمهاي
.است آورده بار به خسارت ريال صدهاميليارد اخير
:مناطقنمونه در عشاير معيشت ساماندهي مسائل 4ـ
.گذشت آن كنار از آسانيبتوان به كه نيست مواردي از شده ياد مباني
تشكيل را مملكت جمعيت كل از درصد درحدود 2 كه جماعت اين چون
مواد از مهمي بخش ميتوانند كه آنان نقش به توجه با ميدهند ،
و افزوده ارزش درصد از 27 بيش و ببينند تهيه را قرمز گوشت پروتئيني
را خود معيشت علاوه به و كنند تامين را كشور مردم از مهمي بخش نياز
از برخورداري ضمن كه شوند حمايت طوري بايد بگذرانند ، آساني به نيز
نفر يك بهنام خود حقه حقوق از نيز آنان فرد فرد آنان ، توليدي توان
.شوند برخوردار ايراني
كه نشود طوري مراتعخودجوش ، از برخورداري به توجه با ضمن در و
براي فكري حال عين در و بيانجامد ملي اينمنابع تخريب به بتدريج
اشتغال شانس از بتواند عشايري جمعيت مازاد آينده در كه بشود آنان
منطقهاي و ملي تحولات و امروز معيشتي نظام چون.شود برخوردار بيشتر
مواهب كليه از دامدارشبان عنوان تحت را گروهي نميتوان كه چنانست
در زودتربايد چه هر جهت بدين.كرد محروم امكاناتپيشرفت و زندگي
نظام با كه كرد انتخاب راههاييرا و كوشيد آنان زندگي ساماندهي
از.داشتهباشد تطابق آنان فرهنگي و سياسي اقتصادي ، اجتماعي معيشت
:ميسازد راخاطرنشان زير موارد به توجه جهت اين
از يك هر در طبيعي پتانسيلهايموجود كه آنست اساسي اقدام مهمترين
(سرحد موارد بعضي در و) بند ميان و گرمسيري ، سردسيري قلمروهاي
و وسيع مقياس در ازمراتع بهرهبرداري طبيعي توانهاي و شود شناخته
و آبي به ديمي زمينهاي تبديل منظور به زمينهايكشاورزي از استفاده
در موجود آب ميزان از بالاخره و مراتع به ديمي زمينهاي اختصاص يا
قطبهاي در را مطالعات اين آن دنبال به و نمود حاصل كافي اطلاع منطقه
زاگرس آذربايجان ، كويرها ، حواشي شرق ، جنوب شرق ، شمال) ششگانه عشايري
ايلات از يك هر قلمرو سطح در آن از پس و پيگرفت (جنوبي زاگرس و مياني
كرد تعقيب مال و يااوبه حتيكربو و مستقل طوايف بالاخره و عشاير و
و.ديد تهيه تماتيك نقشههاي مطالعه ، قابل واحدهاي از يك هر براي و
تا بازشناخت انساني قلمروهاي با رابطه در را فيزيكي عوامل ارتباط
.نمود اقدام آن عمراني برنامهريزي به بتوان بموقع
:آذربايجان شرق شمال در -الف
گرمسيري منطقه كه قراردارد (ايلسون) شاهسون ايل اردبيل استان در
وصنعت كشت تاسيسات پارسآباد در مغان دشت در.است مغان دشت آنها
يد از را كشاورزي به اراضيمساعد از عمدهاي بخش مغان پارس و مغان
صنعتي كشاورزي توسعه و زرع و كشت به و خارجكرده كوچنده عشاير
برخوردار ارس رودخانه ازآب تصرف مورد منطقه كليه كه است پرداخته
پارس يا و مغان شركت كه مواردي در جز عشايري سرزمينهاي ولي.است
كه شوند برخوردار ارس رودخانه آب از نميتوانند است ، داده اجازه مغان
آب ، و مرتعي زراعي ، زمينهاي دادن دست از با و شده روزافزون معضل اين
حيوانات و خود خوردن آب براي تابستان در حتي منطقه اين كوچنده عشاير
در كه عشاير زمستاني مراتع عمده بخش علاوه ، به.هستند مضيقه در خود
مرز حدود تا گاهي و شده گسترده اصلاندوز و پارسآباد بين مغان ، دشت
به آن در عشاير گذشته ، در و ميآيد پيش جعفرآباد و بيلهسوار شمالي
از طبيعي منابع اراضي عنوان به سال 1371 از ميكردند ، مبادرت غلات كشت
و درآمد به شديدي لطمه امر اين و ميشود جلوگيري آنان ديم كار و كشت
پايكوهي مراتع در كه حالي در.است زده منطقه آن عشاير زراعي اقتصاد
از رقابتي بهرهوري براثر سبلان ارتفاعات در ايل اين كوهستاني و
مراتع اين فرسايش از جلوگيري براي عرضي شيار چندين اينكه با مراتع ،
به رو سبلان ارتفاعات شمالي جبهه از مهمي بخش مراتع ولي شده حفر
اراضي به تبديل قابل مغان دشت منطقه ديمي اراضي از بعضي.است تخريب
هر آنكه شرط به.است عمران قابل سبلان شمال جبهه مراتع ولي.است آبي
كاشت صورت به يا.كنند قرق طايفه همان همكاري با را قلمروطايفهاي
به (است برخوردار كافي رطوبت از سال طول در چون) ديمي حيواني علوفه
در كوچندگي معيشت ادامه زمينه چون و بپردازند آن ترميم يا و اصلاح
خود چندي روستاهاي اينكه با و ميشود محدودتر روز به روز منطقه اين
بنيادي اقدام اين ولي است شده ساماندهي برنامهريزي با بعضي و خود به
برايعشاير اشتغال زمينههاي طايفهاي و قومي برمسائل علاوه و نبوده
در موقت صورت به اغلباسكانشدگان نتيجه در نشده ، پيشبيني
برايآنان موقت استقرار حد در كه شدهاند چندمستقر دهوارههايي
اغلب محقر ، مساكن آن در خانوادهخود كردن مستقر ضمن و دارد كارآيي
يا مغان صنعت و كشت شركت در يا ميروند آباد پارس به كردن كار براي
توان ، صورت در يا و ميدهند انجام روزمزدي و موقتي كارهاي مغان پارس
ميكنند مهاجرت تهران يا و اروميه تبريز ، اردبيل ، مثل بزرگ شهرهاي به
چهره يك شهر به گزيدهاند سكني پارسآباد شهر اطراف در كه گروهي
شبيه شهر ايل يك به بيشتر را آباد پارس كه دادهاند روستايي عشايري
نصرت بخشنده عباس دكتر.معمولي شهر يك تا است نموده
دارد ادامه