ششم ، شماره 1445 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 29 دوشنبه 8
|
|
در زندگي يا فرديت بهشت توهم ;ديدگاه دو
جهاني قبيله
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
چيزي.محبوسند تخصصي از جبهههايي درون در كامل طور به شهروندان
بدور عمومي ماجراهاي و باز فضاي از موثري خيلي طور به را آنها كه
.ميكند
در آينده قرن در چيزي چه.سوم هزاره فرزندان يا ;ولتر حرامزادگان
جهاني زندگيقبيله يا پريشاني سالهاي.است جامعهبشري انتظار
چشمگير ويژگيهاي با دوراني در ما سياره ساكنانكنوني جهاني دهكده در
خواهند تجربه را بزرگ رويداد دو آيندهآنها سال دو در.ميكنند زندگي
سالهاي.تاريخ سوم هزاره نهادنبه پا و يكم و بيست قرن آغاز.كرد
شتابان دگرگوني با وتاب پرتب دوراني آن دهه آخرين بويژه قرن پاياني
جنگ دو باوقوع و شد آغاز ملي احساسات گرفتن شدت با كه قرنيبود
فروپاشياتحاد و سرد جنگ سوسياليستي ، اردوگاه شكلگيري جهاني ، بزرگ
ديگري فرصت قرن آخر دهه دو.يافت امتداد بشر تاريخ بستر در شوروي
.بود قارهاي اتحاديههاي تشكيل و اروپا سياسي جغرافياي برايتغيير
كه نويني نگرشهاي.داشت دنبال به را نگرشها در اخيرتحول دگرگونيهاي
تمامي در تفاوتها ، عليرغم.گرفت سرچشمه واجتماعي اقتصادي تغييرات از
نگريسته اصلي منظر دو از آينده قرن در بشربويژه آينده به نگرشها اين
زندگي را بشر آينده يكي كه ;وبدبينانه خوشبينانه ديدگاه دواست شده
اكثريت براي جهاني انزواي فرجاميجز ديگري و ميداند جهاني دردهكده
روند كه است حالي ايندر.نميكند پيشبيني قرنآينده در جهان جمعيت
آغاز از پيش استكه پرشتاب چنان جاري قرن پاياني سالهاي در دگرگونيها
اين.ساخت روشن را ديدگاهها برخي بودن افراطي و نادرستي جديد قرن
.ميدهند قرار نظر مورد را غرب جامعه و تمدن آينده معمولا ديدگاهها
.ميكند زندگي زمين نام به واحدي جغرافياي در بشر واقع امادر
ميان از نگرش اين.باشد داشته وجود ميتواند نيز نويني ديدگاه
در تكنولوژيك گسترش انساني ، جوامع نزديكي و ارتباطي توانائيهاي
.ميكند ترسيم ديگري گونه به را بشري جامعه آينده ;جديد حوزههاي
.باشد بدبينانه نميتواند واقعيات به توجه با كه تعديلشده نگاهي
بشري جامعه ميراث يا خرد ديكتاتوري
.است بشري جامعه ميراث بلكه ندارد ، تعلق ويژهاي جغرافياي به خرد ـ
ولتر كتابحرامزادگان نويسنده سول رالستون باورجان نگاه ، اين از
غرب در خرد بهديكتاتوري او.ندارد اعتباري خردچندان مورد در
به بشري جامعه خردورزيهاي تمامي نتيجه ايناساس بردارد اعتقاد
جغرافيايي حوزه در تنها هم آن ازحكومت نامطلوبي رويه و شكل پاگيري
.است انجاميده خاصي
است ، آشكار گاهي و پنهان گاه توانايي اينكه.است خرد آمد پي توانايي
نيست ، فرد در خردورزي و خرد تبلور موضوع.نيست نظر مورد دراينجا
پاسخ اساسي پرسش اين به بايد.است جمع خردورزي واثر برايند بلكه
است؟ بوده زورمندان خدمت اندازهدر چه تا خرد كه داد ،
در خرد نگاه اين از.ميكند بدل جزمي بهاصلي را خرد ;قدرت و زمان
نيز خود كه زورمنداني.ميشود تبديل زورمندان دست ابزار به زمان گذر
رالستون باورجان به.ميشوند قلمداد خرد عرصه برگزيدگان شمار در
كه تاخت مركبي همان با ناپلئون;ولتر حرامزادگان كتاب نويسنده سول
.نيست خرد جز چيزي مركب آن و.بود سوار برآن ولتر
عدالت تكاپوي در فرنه پير
ميتوان را معاصر قرون در بويژه بشري جامعه پيشرفتهاي و تمدن تاريخ
.داد قرار بررسي مورد شكلي بهبدبينانهترين
را بيستم قرن و كرديم آغاز كور منطق در شدن گرفتار با را هفدهم قرن
كه چيزي.ميبريم پايان به داريم قرار كور دستانخرد در كه حالي در
.است پيشين ازشكل خردمندانه شكل
تاريخ طول در زورمندان توسط خردمندان يافتههاي كاربرد از ميتوان
و هفدهم قرون فلاسفه به تاريخ دوردستهاي از.آورد بشرمثالهايي حيات
ناپلئون ، ;ساختهاند روشن آنها كه مسيري درراستاي و رسيد هيجدهم
حرامزادگان كتاب در.داد جا را كنوني جهان سياستمداران و هيتلر
عرصه در معيار شخصيت يك عنوان به را ولتر رالستون جان;ولتر
تمامي ;كتاب نويسنده باور به كه شخصيتي.است كرده مطرح خردورزي
شمار به وي نامشروع فرزندان آينده قرن و امروز جهان گردانندگان
.نيست گذشته رويدادهاي نقل و تاريخي صرف بررسي هدف اينجا در.ميروند
چگونگي و كنوني وضعيت علل دنبال به گذشته ردپاي در نويسنده بلكه
آينده و حال كه اعتقاديم اين بر نيز ما.ميگردد آينده رويدادهاي
پيشبينيهاي همواره كه كرد فراموش نبايد اما.نيست گذشته با بيپيوند
اثبات به زمان را حقيقت اين.است غيرمنطقي نتيجهگيريهاي ميوه نادرست
.است رسانده
پيوندهايش طريق از كرد تلاش ابتدا.ميكرد پيروي عدالت و حق از ولتر
نفوذدر اعمال از كه هنگامي امادهد گسترش را دربارعدالت با
و كرد پيدا گرايش شهروندان به شد نااميد قدرتمند مردان و پادشاهان
ولتر راه اين در.شد بدل اصلاحات انجام و بشر حقوق مدافع عمدهترين به
و داد قرار علم ماخذ را تجربه و حس.يافت ابزار كاراترين را خرد
دودهه در.ميشود بيشتر سعادت كند غلبه نفس بر عقل هرقدر كه باورداشت
در بود سياسي تماما كه نامههايش و اشعار رمانها ، سيل ولتر عمر آخر
.كرد ترك را سياسيفرانسه فشارهاي اثر بر.شد سرازير اروپا تمامي
اين امابرد بهسر برلين در مدتي پروس پادشاه دوم دعوتفردريك به
هميشه براي او.بود بازورمندان فرانسوي فيلسوف نزديك پيوند آخرين
موسوم ملكي در ژنو نزديكي در و كرد ترك را پادشاهان با همنشيني
براي اروپا سراسر از انديشمندان هنگام آن در.شد ساكن بهفرنه
بهپيرفرنه ولتر علت همين به.ميآمدند محل بهاين گفتگو و ديدار
.شد مشهور
فرد آزادي:كرد متمركز اساسي آزادي شش روي بر را اعتقاداتش ولتر
وجدانيات آزادي -مطبوعات و گفتن سخن آزادي -(بردهداري با مخالفت)
حق داشتن و شخصي اموال امنيت مدني ، آزادي -(مردم عقايد به تعرض عدم)
.كار
ارائه را مدرن عمومي افكار شهروندان ، تمام به خود شناساندن با ولتر
بشريت براي قبول قابل و نوين واژگاني پايهگذاري زمينه ولتردر.كرد
صاحبان با عقايدش براي او.آورد دست به پيروزي مدني وجامعه متمدن
ولتر.بود نفره يك پارتيزاني ارتش خودش بهگفته بنا و جنگيد قدرت
كه است كسي با او.نيست مجهز بزرگ كنارارتشهاي در خدا:داشت اعتقاد
.ميكند شليك بهتر
واقعيت يا رويا ;خيالي سرزميني در
آورد ره اين و ;يافت خواهد امتداد خيالي سرزميني در آيابقا
و خرد كه بپذيريم بايد آيا.است بشري جامعه براي ديكتاتوريخرد
با ما و است شده منجر بزرگ تبعيت و پيروي حاكميتدوران به هوشياري
.كردهايم توجيه را بشر كنوني فردگراييانزواي دوباره تعريف
انزوا جبهههاي در شدن محبوس به را معاصر بشر زندگي سول رالستون جان
كتاب نويسنده.دارد خرد حاكميت در ريشه كه انزواييتشبيهميكند
:ولترمينويسد حرامزادگان
دوره ميتوان دشواري به.ميبريم سر به بزرگ تبعيت دوران و عصر در ما
پيدا مطلق نظرتبعيت از غرب تمدن تاريخ در را اين همانند ديگري
چيزي.محبوسند تخصص از جبهههايي درون در كامل بهطور شهروندان.كرد
بدور عمومي ماجراهاي و باز فضاي از خيليموثري طور به را آنها كه
آدابي عنوان به فردگرايي توصيفدوباره با را واقعيت اين ما.ميكند
.دادهايم شكل تغيير و دگرگونكرده شخصي عواطف به دادن شكل براي مقدس
پندارها و كهتصورات كردهايم باور ما قدرت ، واقعي اهرمهاي نبود در
.واقعيتند
براي هنرپيشههايهاليوود و پاپ كهستارگان ندارد ترديدي هيچكس
الگو صورت نوجوانانبه و جوانان بويژه جمعيتجهان از بسياري
نسبت خردگرايي بهجريان را آنها شدن پديدار امااينكه.درآمدهاند
بامنطق چندان كنيم ، پيشبيني اينطريق از را بشري جامعه وآينده داده
دگرگوني در وتلويزيون سينما بازيگران و ستارگانموزيك.نيست سازگار
اماعمده.بودهاند موثر... و پوشيدنلباس روش عادات ، شيوههايمصرف ،
آينده به كه كساني.منجرميشود نادرست بهپيشبينيهاي تاثيرات اين كردن
درمخالفت نيز بارنت جي.راپيمودهاند راهي چنين بدبيناند جامعهبشري
:است رفته راه اين از شدن جهاني جريان با خود
روي را برخيخوانندگان عكسهاي دانشآموزاندبستاني ريودوژانيرو در
بيتلها آوازهاي كشميرنوجوانان در.ميچسبانند كتابهايخودشان جلد
به را ديسكو عكسهاي شهرمدرس فروشيهاي سبزي و راميخوانند
جهان تماميمردم.ميكنند نصب كوچكخودشان مغازههاي ديوارهاي
كه ميكنند ويدئوييتماشا فيلمهاي و گوشميدهند پاپ موزيك
دنيايي به پيوستگي و گريز حس آنها در و شده برانگيخته احساساتشان
جوان افراد جهانيرا فرهنگ مشتريانمحصولات اغلب.ميآورد بوجود بزرگ
موزيك به جهان درسراسر نوجوان و كودك ميليون صدهاميدهند تشكيل
.ميكنند تماشا يكساني فيلمهاي و ميدهند فرا واحديگوش
و بينواقعيت تلويزيون بويژه و انديشمندان ، فيلمها برخي نگاه از
خيالي دنياي مصرفكنندگانمحصولات.ميآورد ژرفيبوجود فاصله خيال
به را آنها واقعيات حتيديدن كه ميشوند دور ازواقعيت آنقدر
غيرواقعي ويژگيهاي تمام رابا خيالي دنياي آنها.خودنميآورد
اين باور وبه.است خرد جهان در مفهومفرديت به واين آنپذيرفتهاند
تلويزيون بويژه جمعي ارتباط وسايل كاركرد ايناساسيترين انديشمندان
.است
همسازي و همنوايي شكل بيروني عوامل به مجلهها و تلويزيون فيلمها ،
مردان اينميشناسيم خوبي به را آنها.راميشناسيم آنها ما.ميدهد
كه زيباروياني.ميكنند راهبري تركها عليه را بدوي اعراب كه بلوندي
.بكنند را فقرا توصيه و سفارش بلكه تا كردند ازدواج ديكتاتورها با
.ديدهايم تلويزيون صفحه و سينما پرده بر بار هزاران را آنها ما
.ميشناسيم را آواهايشان و ميپوشند لباسي چه كه ميدانيم
در غيرواقعيموجود بيگانگان با هيچشباهتي حقيقي افراد متاسفانه
عضلات بدون دارند ، كوتاهي قد غالبا واقعي مردان.ندارند پندارها
واقعي زنان صورت.هستند چاق ناپلئون همانند آنها.زيبا و پيچيده
آنها كه است روشن خيلي.است پنهان خز و آرايش پشت در و پريده زردرنگ
واقعي افراد با نميخواهيم ما حال هر در امانميپوشند جين لباس
پيروي و تبعيت از وقتي تا شرايط اين.كنيم ديدار ذهنمان از بيرون
واقعي افراد حضور بنابراين.داشت خواهد جريان باشيم ، غافل خودمان
.بود خواهد غيرممكن
بنابراين.است وابسته آن به و ميگيرد مايه توهم از ما فرديت بهشت
تنها است ، شده نابود ما جامعه عقلاني ساختار در واقعي قدرت كه مادامي
.است كرده جلوگيري شهروندان ديوانگي از روياپردازي
گسترش آنبويژه دستاوردهاي و وخردورزي خرد تفكر ، شيوه اين در
كه است درحالي اين.ميگيرد قرار بيمهري مورد ارتباطي امكانات
آگاهي و وحدت در موارد از بسياري در تلويزيون بويژه گروهي رسانههاي
.است داشته چشمگيري نقش جهاني جامعه
نقش و دگرگونيهانگريست به ديگري اززاويه پيش چهاردهه لوهان مك
.شد قايل جمعي ارتباط وسايل براي اهميتي قابل
قرار قبيلهگرايي به دورانبازگشت و زدايي قبيله دوران بين در ما
.داريم
اصلي ازنيروهاي يكي متحرك تصاوير درواقع و تلويزيون اساس براين
درجهان كه جهاني اينقبيله.است قبيلهگرايي بهدوران بازگشت براي
آيا.است خردگرايي آورد ره برد ، خواهد بسر جهاني دردهكده فردا
پاسخهاي پرسش ، اين برابر در.بود خواهند آسايش در دهكده اين ساكنان
.دارد وجود متفاوتي
اشرفي محمود
دارد ادامه