ششم ، شماره 1446 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 30 شنبه 9 سه
|
|
ظاهري جسارت پشت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
برفي آدم فيلم به نگاهي
تماشاگران انبوه و باشد جذاب ميخواهد آشكارا كه است فيلمي برفي آدم
مرتكب گناهي هيچ البته اينجا تا كه بكشاند ، سينما سالنهاي رابه
همان در بيشتر را خود جذابيت كه اينجاست در كار اشكال اما.است نشده
از خارج لوكيشن:دارد را كردنشان محكوم قصد ظاهرا كه عوامليميجويد
حجاب رعايت ضرورت عدم اروپايي ، هواي و حال با زيبا باخيابانهاي كشور
جق ، و اجق پوشيدن لباس طرز ميشوند ، ديده پسزمينه در كه جانبزناني از
و...و عبدي اكبر پوشيدن زنانه لباس جوادي ، آوازخواندنهاي كافه ،
و عشق داستان هستند ، لاتي افراطي حد به كه درديالوگهايي طور همين
.همهفهم و ساده دلدادگي
كه موضوعش ، درباره تازهاي حرف ظاهري ، جسارت پس در برفي آدم اما
در اروپايي شهرهاي يا استانبول در كه است ايرانياني دربدري و آوارگي
به نگاه براي تازهاي دريچه هيچ.ندارد ميگذرانند ، روزگار ذلت و فلاكت
درباره.فرنگستان بودن بد درباره است فيلمي.نميگشايد زندگي اين
ترك در موجهي چيز هيچ و نميگويد هيچ دربدرش آدمهاي انگيزهمهاجرت
نجات كه عاملي نهايت در و محض اشتباه جز نمييابد ، كردنآنها ديار
فاسدترين وجود ته كه است غيرتي و مردانگي چيزاست ، همه دهنده
.است باقي خود قوت به هم جوادي دربدرو اسي مثل ايرانيها
كه آنجاست (اكبرعبدي)عباس فلاكت اوج.است فيلم اصلي تم مردانگي
قول به يعني بپوشد ، زنانه لباس آمريكا ويزاي گرفتن براي ميشود مجبور
ستايش براي ميشود وسيلهاي مضمون اين.بدهد كف از را مردياش فيلم
هم فيلم پاياني گشايي گره گفتيم كه بلامنازع ارزشي عنوان به مردانگي
تناقض دهنده نشان مضمون اين به فيلم برخورد.ميسرميشود آن مدد به
و ذلت اوج زنانه لباس به مرد يك درآمدن طرف ازيك:است فيلم ذاتي
كه است عواملي از يكي مضمون ، همين ديگر طرف از ميآيد ، حساب به خواري
.است بازكرده حساب آن براي او ، خنداندن و جذببيننده براي فيلم
هر پشت ميگوييم كه مفهومي به نهاست جدي بسيار شوخش ظاهر زير فيلم
صورت اين به بلكه ،(است هنر عين اين كه)دارد وجود جدي حرف يك شوخي
حرف جدي لحن به و ميگذارد كنار كلي به را كميك لحن گرهگاهها ، در
خام ماده دل از فيلم جدي حرفهاي (.است بيهنري البته اين و)ميزند
شوخيهاي:زد ميشود هم ديگري طور را حرف همين.نميآيند در آن كميك
.فيلم پيام كردن شيرين براي هستند فيلم جدي اغراض به وصلههايي فيلم
اسي بيمارستان ، به او انتقال و دنيا خودكشي از پس فيلم ، صحنهاياز در
.ميكند حركت دوربين سمت به راهرويي در است شده غيرتي كهكاملا دربدر
چه و [ ناموسي مسئله خاطر به زن خودكشي] موضوع لحاظ به فصلچه اين
قيصر فيلم در مشابهي صحنه يادآور اكسيون و وموسيقي دوربين زاويه
بيمارستان راهروي در حركت حال در حماسي بالحني را فرمان كه است ،
بلكه نيست ، صحنه آن از طنزآميزي صحنهتقليد اين اما.ميدهد نشان
حرف اينجا در.[ اصل قوت فاقد هرتكراري ، مثل و] است آن جدي تكرار
متفاوت ، كلي به فضايي و سال ، سي از كهپس است اين برفي آدم سازندگان
يا درستي از نظر صرفاست پيش سيسال غيرتي فرمان همان بدر در اسي
لحن به نتوانسته اينجا در فيلم استكه اين موضوع حرف ، اين نادرستي
باور را عباس درآمدن زن لباس كهبه لحني همان بماند ، وفادار خود كميك
حرفهاي و مفرح صحنههاي بين وجوددارد عميقي جدايي يعني.ميسازد پذير
و دارند كاركردخنداندن لباسزنانه در عباس لونديهاي آن.فيلم جدي
.نميكنند فيلم پيام بيان به كمكي
به ميرباقري داود.است شده ساخته خوب كه است فيلمي برفي آدم اما
همچون كارگردان فني مفهوم يعني متورانسن ، مفهوم به عنوانكارگردان ،
روي فيلم صورت به كاغذ روي نوشتهاي حالت از را كهفيلمنامهاي آدمي
دوربين زواياي و ميزانسنها.است موفق خود كار در درميآورد ، پرده
اين)ميرود پيش راحت نسبتا قصه است ، خوب غالبا بازيگران به نسبت
از مانع ميتواند فيلم تصويري پرداخت كه برنميگردد ، فيلمنامه به تنها
هستند ، خوب عمدتا بازيها ،(كنيم دنبال راحت را داستان كه شود آن
پايان به جا همين در فيلم محاسن اما.مناسبند عموما ولوكيشنها
.ميرسد
معرفي ، اولين همان در آدمها غالبا.پرگو دارد فيلمنامهاي برفي آدم
مثلا.ميدهند توضيح بيننده براي را خود احساسات و وضعيت شخصيت ،
را (عبدي)عباس ويزاي تقاضاي كه ديالوگدار صحنه اولين به توجهكنيد
ميخواهند چرا اينكه درباره او پرخاشهاي و ميكنند رد آمريكا درسفارت
درباره عباس هم درآنجا كه آرايشگاه صحنه بعد و غيره و كنند تحقيرش
دو هر در البته.ميدهد سخن داد مهاجران اوضاع و خودش بدبختي و فلاكت
در آكسيون كه حالي در بلكه نميكند ، سكون حال در را كار اين مورد
به كشانكشان را او سفارت ماموران كه حالي در) ميشود انجام است جريان
و آرايشگاه ريختن هم به و آينهها خردكردن حال يادر ميبرند بيرون
ميكوشد فيلم.نميكند مسئله اصل به كمكي اينموضوع اما (گريم وسايل
معرفي را آنها تنها ونه كند ، معرفي را آنها شخصيتها خود زبان از
از ديگري فصل در.بگويد آنها زبان از هم را فيلم پيام بلكه كند ،
تفصيل به را احساساتش همه و خود وضعيت و ميرود در كوره از دنيا فيلم
از بسياري در اين علاوهبر.ميدهد شرح (تماشاگر و) هتل صاحب براي
زباني بلبل ميدانياست چاله شدت به كه زباني با شخصيتها صحنهها
گونه كارگيرياين به در قدرتنمايي نوعي شاهد صحنه اين در:ميكنند
تماشاگر دل كردهاند گمان احيانا فيلم سازندگان كه هستيم زبان
گونه اين كه كردهاند تصور چنين يا آورد دست به آن با راميشود
.است نويسي هنرفيلمنامه اوج ديالوگنويسي
سپري كه دورهاي سينمايي سياستهاي به نسبت است بوده واكنشي برفي آدم
ناتوان و عرفاني مايههاي با جدي ساختنفيلمهاي كه دورهاي است ، شده
اينكه اثبات براي فيلمي.داشت قرار كار دستور در تماشاگر جلب در
مستلزم فيلم داشتن پيام كه ساخت ، پيامدار اما مفرح فيلمهاي ميشود
ميتوان كه بدهد ، رم را عادي بيننده و باشد عبوس و جدي كه نيست اين
سطح در چه و فيلمنامه سطح در چه و كرد اجتناب آماتوريسم از
.ميتوان احيانا بله ، .نمود ميل حرفهايگري سوي به بازي و كارگرداني
.است نبوده دندانگيري چيز متاسفانه معين ، آزمايش اين نتيجه اما
صافاريان روبرت