ششم ، شماره 1447 سال دسامبر 1997 ، دي 1376 ، 31 چهارشنبه10
|
|
چيست؟ اجتماعي روزه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نبود؟ اماروزهدار بود تشنه و گرسنه غروب تا طلوع از ميتوان آيا
از وارستن براي و زد رقم را ايمان شرك ، از پاكسازي براي خداوند
مردمان اخلاص آزمايش براي و ;را زكات روزي ، رويش براي را ، نماز كبر ،
...را روزه
(813-نهجالبلاغه)
در حضور شادي عليرغم شايد دهيم قرار رو پيش را اخلاص باشد قرار اگر
باشد قرار اگر كه چراشود چيره دل بر نيز ترسي خدا ، ماه مباركترين
كه-اخلاص با و كرده رجوع خويش خويشتن به ديگر بار ماه اين بهانه به
پندار و كردار و درگفتار آنچه و خود به -است روزهداري اساسي شروط از
.بود خواهيم واقعاسربلند آيا بيانديشيم ، داريم
شهيد و كعبه مومنان ، مولود امير كه ميشود بيشتر موقعي وحشت اين
روزه از تشنگي و گرسنگي از جز كه روزهداراني بسا:ميفرمايند رمضان
جز خود بهپاخاستن از كه زندهداراني شب بسا و نبردهاند ، بهرهاي خويش
.نيابند نصيبي بيخوابي و رنج
روزهدار اما بود تشنه گرسنهو غروب تا طلوع از ميتوان پس عبارتي به
نه و روزهاند نه كه روزهداراني و زندهداران شب ديد ميتوان و نبود
.ميكند مستولي دلها در مضاعف وحشتي اين و.شب طريق سالك
فصاحت ، اوج در كريم ، نهجالبلاغه قرآن از پس چيست؟ در روزهداري راز
.ميگشايد راز اين از معناپرده عمق و بلاغت
اگر و جهاني آن هم و جهاني اين است ديني ما دين كه هستيم مدعي اگر
از ميتوان را اجتماعي و فردي حيات شئونات كليه كه باوريم اين بر
فردي ويژگيهاي به هم ميتوان نيز روزهداري امر در پس كرد ، استخراج آن
عبارت به پرداخت روزهداري ويژگيهاياجتماعي به هم و روزهداري
به مسلمان يك يا انساناجتماعي يك كه كرد سوال طرح چنين ديگرميتوان
عنوانيك به خويش پندار و كردار و گفتار در اجتماعبايد از عضوي عنوان
تعدادي كردهايم سعي اينگزارش در.باشد ويژگيهايي چه داراي روزهدار
بابهرهگيري را اجتماع عضو يك عنوان به روزهدار يكمسلمان ويژگيهاي از
.كنيم بيان نهجالبلاغه ، كلام از
ايمان:فرمودند ايشان.شد پرسش ايمان مفهوم درباره (ع) امام از
.جهاد و عدل يقين ، صبر ، ;دارد چهارپايه بر تكيه
زمينهساز سختيها ، شكيباييدر:ميفرمايند ايشان صبر ركن زمينه در
در بردباري و ;ميشكند هم در را بدخواهان دادگرانه سيره ;است سروري
.است سببساز را عمومي افكار پشتيباني جلب سبكمغزان ، برابر
بردباري و دادگرانه سيره سختيها ، در شكيبايي مقوله سه ترتيب اين به
از يكي خود كه عناصرصبر عنوان به را مغزان سبك برابر در
.كرد معرفي ميتوان است ستونهايايمان
مغزان سبك از شاهدرفتارهايي گاه امروزه اجتماعي حيات عرصه در
نيت كه كرد تصور نميتوان نباشد ، بدخواهي ازسر اگر حتي كه هستيم
روزه خيرخواهان ، وظيفهگروه ميان اين در.دارد وجود اجتماعي خيرخواهي
.باشد ميتواند چه مرام
زمينهساز و خرجداده به شكيبايي سختيها اين در توانستهايم اگر
مردم عمومي پشتيبانيافكار و صوابرفتهايم به راه شويم سروري
ما همه آيا اما.آوردهايم بدست پيش از بيش را كشورمان مسلمان
در روزهدار يك عنوان به ميتوانيم آيا.باشيم اينگونه توانستهايم
بدخواهان روش دادگرانه ، سيره با اسلامي جامعه در خود اجتماعي عملكرد
بشكنيم؟ هم در را
:فرمود كه اوست چه نيست فاصلهاي عمل و حرف بين (ع)مولا مكتب در
اجراي و دارم باور را آن خود و ميدهم قرار گفتارم گروگان را پيمانم
.ميكنم ضمانت خويش تن به خود را همه كامل
كه داريم مختلفي يامسئوليتهاي مسئوليت اجتماعي ، شخصيت يك عنوان به
حرفو آياميدهيم قولها و داريم ادعاها حرفهاميزنيم ، آن واسطه به
مصلحت ، نظير ، توجيهاتي آيا.است هم با منطبق رمضان شهيد همچون ما عمل
تابهحال...و نبود حواسم ميكنند ، فراموش كن ، چه ، ولش من به شرايط ،
تا آيا كنيم؟ حركت خود باپيمان بيگانه يا خلاف در كه نشده آن از مانع
آن ازشاخصههاي يكي كه را خود پيمان دوستيها و جهتحرمتها به حال به
.نكردهايم نقض است اجتماعي تعهد -قانون
اين در بعد ، اما..:ميفرمايند (ع)علي امام كه است اين نه مگر
براي متقابلا و شما بر من براي سبحان خداي كه نيست ترديدي واقعيتجاي
و من ميان متقابل ، حقوق اين نهادن در و است نهاده حقي من ، بر شما
خود ، پايگاه و موقعيت جهت به آيا اما دارد وجود كامل برابري شما ،
ديگراني با عنوانميدارد ، را آن شيعيان امام كه را حقوق برابري اين
به نزديك اقتدار و قدرت از دورتر يا ماو زيردست ما ، تراز دون كه
نصيحت ، يك نامه ، تلفن ، يك يك با هرگز آيا آوردهايم؟ جاي به ماهستند
خود نفع به را حق ترازوي اين كفه توجيهديگر ، هزار و هشدار يك
سنگيننكردهايم؟
روش اين با و خوشنكردهايم دل توجيهات به را خود آيا عرصه اين در
كعبه فرزند اما.نكردهايم آرام حق رعايت شرمعدم از را خويش وجدان
:ميفرمايد و نيكميداند او چه است بسته نيز را توجيهات اين راه
ولي داراست را پهنه گستردهترين سخن مقام در كه است ويژهاي مقوله حق
!بيماننداست تنگنايي انصاف ، و عدل اجراي كه درعمل ،
بايد نه اگر كنيم؟ گذر سلامت به تنگنا اين از توانستهايم ما آيا و
آن جمله از شايد بدانيم و باشيم كرده خود روزه حال به فكري
.نهروزهدار بودند تشنه و گرسنه فقط فرمود كه روزهدارانيهستيم
طول در كه ويدارد جايگاهسترگي انديشه و خرد اميرمومنان قاموس در
ظاهربينخون دلان ساده و كور متعصبان و مغزان دستخشك از خويش حيات
و دارد انديشه براساس وانتخاب تعقل بر فراوان تاكيدهاي خورد ، دلها
اوست ، هيچ قسط و عدل نمايش صحنه كه روزي در آري:ميدهد هشدار
حق به جز -زمين در زدنآرامي گام و فضا در گشودني چشم حتي عملي ،
شود نمايان روز آن در ابتذالشان كه برهانها چهبسيار و.نيابد جزا
.بگسلند كه توجيهي رشتههاي چه و
اسير خود باورهاياجتماعي از پارهاي در ما آيا.ميانديشيم خود به
رخدادها از توجهي خور در گستره راستيدر به آيا و نشدهايم توجيهات
آيا.نرسيدهايم باور به كنكاش و بيتعقل خويش رفتارهاياجتماعي و
حتي داريم ، باور آن به كه عرصهاي هر در كه داريم را اين جرئت
بر را بودن بينش صاحب ادعاي اجتماعي باور و رفتار عرصههاي كوچكترين
بينشكسي صاحب..:ميفرمايند همام امام كه شرايطي كنيمدر اطلاق خود
از و نوبيابد نگاه ، بينشي هر با و بينديشد شنيدن ، پي از كه است
.برد سود همواره عبرتها ،
آئين پيرو بهعنوان.دهيم قرار خويش قاضي را خود آينه ، مقابل در
را آن تعقل با و انديشيدهايم آن شنيدن ، به كدام پس از رمضان شهيد
.يافتهايم دست نو بينشي به خويش بينش كدام از.داشتهايم باور
است؟ درخشان چقدر زمينه اين در ما كارنامه
مادي ميتوانستتجسم دادگستري و عدل اگر !عدالت يعني (ع)علي
.نميداشت الموحدين مولي از برازندهتر و زيباتر شكلي هيچ بگيرد ،
خود اجتماعي مسئوليت و جايگاه لحاظ به جامعه آحاد از كثيري گروه
رئيس نظامي ، فرمانده ورزش ، مربي معلم ، پدر ، :هدايتگرند يا رهبر
.وزير مديركل ، بيمارستان ، رئيس آتشنشاني ، گروه سرپرست اداره ،
درباره عدالترا كه بخوريم سوگند ميتوانيم روزه زبان با آياامروز
ميبايد:كه ميدهد فرمان بهما ما امام.كردهايم رعايت خود زيردستان
عدل در ترينشان شامل حق ، در ميانهترينشان پسنديدهترينكارها ، تو براي
.چنينبودهايم آيا.باشد مردم خشنودي جلب در وفراگيرترينشان
خاتم درسيره عدالت از كه وقتي پيامبر دامان در يافته پرورش
:ميفرمايد بيان وصريحترين كوتاهترين در ميراند سخن (ص)پيامبران
عدل حضرتش داوري و گذار مرز وي سخن اوتكامل ، سنت تعادل ، سيرهاش
.است تمام
.است عجين اينواژگان با ما سيره چقدر !تمام عدل و تكامل تعادل ،
كه ومسئوليتهايي وظايف جهت به ما همه اجتماعي عرصه در كه گفتيم
جمله اين است خوب چه پسهستيم ياراهبر مسئول رئيس ، نوعي به داريم
كنيمتا نصب خود ميز روبروي و نوشته يا و كنيم خود جان آويزه را
با كه بدان را اين:فرمود ما امام كه باشيد داشته ياد به و ببينيم
يابد هدايت كه است دادگستر رهبري درپيشگاهش ، خدا ، بندگان فضيلتترين
.كند هدايت و
نيز خود سپس و است ارشادات و نظرها پذيراي نخست دادگستر ، رئيس آري ،
.است هدايتگر
كند صدا ياخانم راآقا من زيستي ساده سر از كسي اگر
موضوع اصل به وبيتكلف سريع خطاباش و پيام در اگر.ميكنم روترش
در مدتهاست تملق صفت زهر شيريني آورمچون ابروي به چين بپردازد ،
وپيامي خطابي بنويسم ، نامهاي بخواهم روزي اگر و خوشكرده جا دهانم
و واژگان تاچاپلوسانهترين ميكنم مرور بارها و بارها باشم داشته
هم روزهدار بعد و.چاپلوسيام بيماري معتادبه چون فراگيرم را رفتار
اين ندارمكه خوش من كه راستي به..:فرمود كه ميدانم اماآيا.هستم
شنيدن و گراييدهام وچاپلوسي تملق به كه يابد راه ذهنتان در پندار
اما.نيستم چنين -خداوند از سپاس با -من.دوستدارم را خويش ثناي
خداوند دربرابر خاكساري عنوان به را آن بودم ، نيز چنين فرض اگربر
كه باشد بسا آري ، .وامينهادم-است سزاوارتر بزرگي به كه - سبحان
شيرين ستايش به را خويش كام درگيريپيروزمندانه ، از پس مردمان ،
و نيكونستانيد ثناي و مدح به مرا...ميخواهم شما از من ولي.كنند
.نگوئيد سخن من با تاريخاست ، جباران با گفتن سخن رسم كه بدانسان
كدام در من.جبارپرستاناست نياز آن اداي و جباران ميل تملق پس
.دارم قرار طايفه
.هستند پستترينها از تملقدوست مديران و روسا (ع)علي امام تعبير به
مردم ديدگاه در جامعه زمامداران... پستترين از:ميفرمايند ايشان
...ستايشاند دوستدار كه شوند متهم گمان بدين كه است اين شايسته
شود ، جامعهاسلامي در بحران و تشويش عامل نحوه هر به كه هركس
عواملي از يكي و است قدمبرداشته رمضان شهيد ديدگاه مغاير يا درمقابل
...مسئول) فرماندار عملكرد ميآورد وجود رابه شوم واقعه اين كه
...كه هنگامي...:ميفرمايند اينباره در (ع)امام.زورگوست(...مدير
رخ كلمه ، اختلاف درآيد ، واجحاف زورگويي در از خود ملت با زمامدار
و مييابد فزوني دين در دغلكاري و ميشود جورآشكار نشانههاي.ميدهد
و ميگيرد عملقرار مبناي وهوس هوا.ميماند متروك سنت راههاياصلي
.ميشود كشيده تعطيل به قانون
تحقيق و رعايت آن شرط نشود دچار بحران اين به جامعه اينكه براي پس
در (ع)علي چيست؟ الهي واجب حق اين امااست الهي واجب حقوق از بخشي
و زمينه اين در متقابل پنددادن باد شما بر پس...:ميفرمايند ادامه
حريص سخت خداوند برخشنودي كه هرچند-هيچكس كه چرا آن ، بر نيك همكاري
بهكـنه نميتواند -باشد دراز سابقهاش علمي مبارزات سختكوشيو در و
از بخشي اما.يابد راه -شايستهاست او كه گونهاي به -خداوند اطاعت
خويش استعداد و توان حد در كه است اين بربندگان الهي واجب حقوق
-كس هيچكنند خودهمكاري ميان در حق اجراي بر و نورزند دريغ ازنصيحت
كسب در و باشد داشته عظيم جايگاهي اجرايحق و شناخت در كه هرچند
كهدر بود نخواهد تعالي چنان در -باشد پيشتاز و دينيپرسابقه فضيلت
باشد ، ديگران ياري بينيازاز است ، شده تكليف بدو كه الهي حقوق اجراي
حقيرش چشمها و بشمارند كوچكاش نفوس ، هرچندكه -كس هيچ سوي ديگر از و
.كمكيبگيرد يا بدهد كمكي زمينه اين در كه نيست آن از كمتر-ببينند
كه برميدارند فرياد گرويدهاند معاويه به كه كساني برابر در (ع)امام
عدالت و حق برابر در مردم ما ، دستگاه در كه..نيست ترديدي:بدانيد
.برابرند
كنيم ، خلوت وجدان آينه برابر در و باشيم روراست خود با بخواهيم اگر
انصاف و عدالتخواهي ترازوي شاهين گاه كه است اين جز يا آ راستي به
است؟آيا بيشتر ما علاقهمندان و آشنايان و دوستان بهسمت ميلاش ما
براي ما خواهي ومساوات گشادهرويي و انعطاف و فروتني ترازوي شاهين
بايد نه ، چه آري ، چه پاسخ است؟ صفرايستاده نقطه روي شرايط هر در همه
و فروتنباش مردم برابر در:فرمود معصومان سلسلهجنبان كهسر بدانيم
گشادهرو آنان با برخورد ودر.كن پيشه انعطافپذيري و نرمخويي آنان با
پاسدار ، -تعارفآميز اشارههاي و نگاه سطح حتيدر -را مساوات و باش
.نشوند نوميد ازعدالتات ناتوانان و نبندند طمع تو ظلم در تازورمندان
!...نگاه سطح در حتي را مساوات
حال به دردا و ستم با است برابر مساوات عدم ،(ع)علي دين قاموس در
هر با:گفت او داريم ، اعتقاد او دين به اگر چون.كند ستم كه كسي
رارعايت انصاف داري ، او به خاصي گرايش كه فرمانت زير مردم از آنكس
نه كند ، ستم خدا بربندگان هركه و آلود خواهي ستم ، به دست وگرنه كن ،
.انصاف رعايت عدم يعني تبعيض.است درگيرشده خدا با كه ستمديده با
.رمضان صاحب با شدن درگير يعني ستم و ستم يعني انصاف رعايت عدم
!رمضان صاحب با شدن درگير روزهو
كه را ديگر مورد صدها و دهها نهجالبلاغه سطحي و گذرا حتي قرائت
بدست كنند ، رعايت بايد رمضان شهيد پيروان و (ص)محمدي دين رهروان
.داد خواهد
واقعيت با نهجالبلاغه بايدهاي بين تعارض از ترس بر غلبه قدرت اگر
معرفت لايزال خورشيد اين از بار ديگر يافتيم ، را پندار كردار و گفتار
.آورد خواهيم خويش فهم و شعور فراخور به
را كسي كناد خدايرحمت.فابصر واعتبر فاعتبر ، تفكر امرا رحمالله
.يابد بينش عبرتها ، روشنايي در و گيرد عبرت بينديشد ، كه
و خلوص تمرين ماه.است بركت و رحمت ماه رمضان ، كه نبريم ياد از
.خداست با ريا و رنگ هرگونه از عاري و بيآلايش و پاك رابطهاي
و شدن رحمت مشمول مقدمه گفتار و اعمال مراقبه و محاسبه و خودشناسي
.است مبارك ماه اين از بردن فيض