ششم ، شماره 1448 سال ژانويه 1997 ، دي 1376 ، 1 شنبه11 پنج
|
|
شهر محلههاي در مبارك ماه خاطرههاي با
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مباركرمضان ماه در مردم رسوم و آداب پيشينه به نگاهي
رمضانبنامهوم شبهاي در مراسمي گنجشكي روزهء بر علاوه بچهها
ميشود اجرا كاشان فين در هم هنوز كه داشتند بابايي
:اشاره
درآميخته ايراني آيينهاي با متمادي قرون طول در روزه عبادي آيين
سنتهاي با را رمضان مبارك ماه دور گذشتههاي از ما كشور مردم.است
پابرجا هنوز ملي سنتهاي اين از بخشهايي و ميكردند آغاز جالب بسيار
جلوههاي روزهداري ، هنگام به ايران مردم رسوم و آداب.است مانده
در همينجاذبهها و بخشيده جهان مسلمانان عبادي آيين اين به زيبايي
و روزه سوي به نوجوانانرا و كودكان ايراني ، خانوادههاي ميان
و آداب پيشينه نقل به بيشتر گزارشحاضر ، در.است كرده جلب روزهداري
.پرداختهايم تهران محلههاي در رمضان ماهمبارك ايام رسوم
خود ما ، پهناور كشور گوناگون مناطق و استانها در مردم يقين ، به اما
عنوان به.ميدارند برپا رمضان مبارك ماه براي ويژهاي رسوم و آداب
و افطار صرف از پس ويژهجوانان به مردم شهرستاندماوند در نمونه ،
بيدار سحر ، تا اغلب مساجد ، در عشاء مغربو نماز برگزاري و شام
حلمشكلات به گفتوشنود و نظر تبادل طريق از فرصتها دراين و ميمانند
ماه طول در اميدواريم.ميپردازند نيازمندان به كمك ويژه به عمومي
مبارك اينماه ايام در مردمي سنن و ازآداب ديگري بخشهاي رمضان ، مبارك
.كنيم درج همينصفحه در را
مادر.ميآيد درخانه شدن بسته و باز صداي كه است تاريك هنوز هوا
گلهاي عطر..داغ نان بوي..ميشود كوچه راهي نان خريد پي از بزرگ
روزي چند هنوز..محبت گرم سفره..سماور قلقل...باغچه ميان يخ
را حياط...ميچيند ظرف در خرما ميكند ، درست برنج آرد...داريم فرصت
با چه ، ...ميكند تكاني خانه..ميشويد را پنجرهها...ميكند جارو
...نيست بيش فاصلهاي رمضان
بود ، نكرده سفر محلهها عاطفي متن از آشناييها هنوز كه روزها آن
با را شاديهايشان ميسوزاندند ، دل همديگر براي مردمشان كه محلههايي
توانگر كه روزها آن بودند ، شريك يكديگر غمهاي در و ميكردند قسمت هم
وبيآلايش ساده خانهها و نداشتند شهر بالاي در جداگانهاي اغنيامحله و
آدمهايي خانهها دوروبر اصالتداشت ، نداشت ، هرچه خانه اتاقهاي و بود
كمبودهاي با كه داشتند كمبودهايي زندگيميكردند ، يكديگر شان هم
...عبادتبود و عشق و محبت كانون روزها ، آن محلهها ، يكيبود ، همديگر
شور يكپارچه...و خانهها ، دلها محلهها ، ميرسيد ، راه از كه رمضان ماه
در همبستگي نوعي به را مردم زندگيمحلهاي ، روزها ، آن.ميشد هيجان و
يكماه از محله ، مردم همه..ميداد سوق رمضان ماه وآداب آيينها اجراي
...ميرفتند پيشواز به رمضان به مانده
پيشواز آداب
ماه وخواروبار آذوقه تهيه به شعبان ماه تمام در تقريبا زنها
كوبيدن و حبوبات و برنج كردن پاك به شروع آنهابودند مشغول رمضان
پروپيمان را خانه و كرده آن امثال زردچوبهو و نخودچي و برنج
قيافههاي و رفتار و احوال كه بود ماه اولاين از.ميساختند
قدمها چهرههامتين ، ملكوتي ، و آرام صورتهاميگرفت كلي مردمتغييرات
...و زير به سرها آهسته ،
سنگينتر را جنسآنها كفه كه ترازوهايي) سركدار ترازوهاي ماه ، اين در
كنار آهني حلقه يا سربي پاره صورتكه اين به.ميكردند آن سنگ كفه از
آنها سنگ اگر كه خاصيت اين در ميآويختند ، شاهينآن زنجير به يا كفه
(باشد همنرسيده به خللي آنها كمفروشي در باز بشود واقع موردكنترل هم
تهران شهري ، جعفر)دقيقميداد و وزن تمام ترازوهاي به را خود جاي
پيشواز مراسم درباره تهران بازار حجرهدارهاي از يكي.(سوم جلد قديم ،
پخته رمضان ماه در نانها بهترين بخير ، يادش:ميگويد روزها آن در
و كنجدي تافتونهاي و زده سياهدانه و خشخاشي بزرگ ، سنگك نانهاي ميشد ،
نانواييها درتمام ماه اين در بو و عطر خوش روغني شيرمالهاي و روغني
.ميشد پخته
بينالحرميندرباره بازار فروشهاي شيريني قديميترين از يكي
و زولبيا آمدن با رمضانهميشه ماه:ميگويد رمضان ماه شيرينيهاي
بازار به ماه همين در فقط كه.بود پشمكهمراه و فيل گوش باميه ،
چند ازميگرفت ديگر رونقي رمضان ماه آمدن با نيز مساجد.ميآمد
ديوار و در خاكگيري شروعبه مساجد خادمان رمضان ، ماه به مانده روز
فاصلهاي رمضان ماه با ديگر.ميكردند مساجد زيلوهاي و حصيرها و
رمضانكه ماه اول شب كه بودند باور براين قديم تهرانيان..است نمانده
بوده سبك سردلشان بخورندتا مختصري شام بايد را ميگفتند نيز شبنيت
.باشند بيشتريداشته اشتهاي سحري خوردن براي و
سحري خوردن براي را بچهها بايست حتما شبنيت يا ماه اول شب در
از بايد را روزه آداب و سحري صفاي بودند معتقد كه چرا كنند ، بيدار
مادر كه هوا تاريكيهاي سحرها ، آن ياد.بدهند نشان آنها به سنين همين
ما بسيارياز خاطره در هنوز ميكرد بيدار سحري خوردن براي را همه بزرگ
بسر آن در را كهكودكيمان خانههايي آن ساده ، و قديمي خانههاي آن.هست
انسانهايي خانهها اين در كه داشت ازاين حكايت چيز همه...ميبرديم
و ميخندند و ميگويند هم با دارند ، كهآسايش ميكنند زندگي
...دارند ملكوتي و معنوي آسايش...همدرديميكنند
شيرين خاطرههاي
يادآور عمريگذرانيدهاند كه آنهايي براي تهران قديمي محلههاي هنوز
و پيچ پراز باريك ، و تنگ كوچههاي.است گذشته خاطرات شيرينترين
...ميكردند بيدار را همديگر كه سحرهايي خاطره و...خم
عمرش از سال هفتاد از بيش كه تهران معير اهاليمحله از يكي كريمي
مناجات صداي با خانوادهها برخي:ميگويد روزها آن خاطره از ميگذرد ،
به ديوار خانه توسط ميماندند خواب كه برخي و بيدارميشدند خواب از
بيدار ازراههاي يكي ميآيد يادم.ميشدند بيدار همسايهشان و ديوار
بود طوري خانهها روزها آن چون.بود ديگر اتاق به اتاق مشتكوبي كردن
نميشدند بيدار مشتكوبي طريق از اگر و ميشد بهمساخته متصل اتاقها كه
.ميزدند را اتاق در و رفته همديگر اتاق بهدر
ساعت كه بود كساني عهده به معمولا سحر وقت تعيين و سحر در شدن بيدار
همسايگان شده طريقي هر به كه داشتند وظيفه آنها و داشتند شماطهدار
بيدار ايران روستاهاي و شهرها از بسياري دركنند بيدار را خود
توپ زنگي ، ساعت قبيل از است بوده گوناگوني روشهاي به سحر در شدن
جار حمام ، بوق خروس ، صداي با مناجات ، صداي با ستارهها ، روي از سحر ،
برخي كه..و ديگر همسايه وسيله به همسايه خبرشدن كوچهها ، در كشيدن
.ميگيرد صورت هم هنوز اينآداب از
سحرها در شدن بيدار درباره معير قديميبازارچه مغازهدارهاي از يكي
كف به مشت با زيرين همسايه كردن بيدار براي همسايهها برخي:ميگويد
به چوب با خود سر بالاي همسايه كردن بيدار براي و ميكوبيدند زمين
كه طبعيبود شوخ و مومن پيرمرد ما محله در ميآيد يادمميزدند سقف
به كوچهها در عصا و چوبدستي با او.ميدانست ثواب را مردم كردن بيدار
.خانههاميزد در به و ميافتاد راه
صفاي با سحري سفره...ميآيد مناجات صداي...بيداري وقت..است سحر
بيرون به كه خانهها برخي دريچههايكوچك كمرنگ نور...است گشوده خاصي
يادآوري را گمشده و گريخته انديشه پرتوهزاران پنداري ميتابد ،
...ميكند
سحري تدارك
و رفته آشپزخانه به و ميشدند بيدار خواب از زنها نخست هنگام اين در
.ميپرداختند كردنسماور آتش به سپس.ميكردند مهيا را غذا
خيابان ساكن خانمي.ميكرد تغيير فصلها تناسب به معمولا سحر غذاهاي
و سرما ايام براي پرچربي و پرگوشت غذاهاي معمولا:ميگويد خيام
انواع شامل غذاها اين.بود تابستانها براي چربي كم و گوشت كم غذاهاي
لپه ، ديگي ، شامي كباب آبگوشتها ، انواع ديگر و بود وچلوها خورشها
نيز...و نيمرو كوكوها ، خاگينه ، انواع...كبابها انواع و شامي كوفته
.ميشد پخته اينماه در كه بود غذاهايي ديگر از
كه بود خوردنيهايي ديگر از..و شيربرنج فرني ، مسقطي ، شلهزرد ، خرما ،
.ميدادند زينت آنها با افطارشانرا و سحري سفرههاي مردم بيشتر
مردم.بود برخوردار خاصي خاموشي و سكوت از شهر بعد به صبح سپيده از
مناجات و دعا به و رفته وامامزادهها مساجد به بيشتر ماه اين در
.داشت قرار اول درجه در مساجدبازار كه ميپرداختند
افطار گشودن
افطاروقتگذراني اشتهاي به وقت تاآن صبح از كه مردها غروب ، نزديك
تازه قبيلنان از خوراكي و چيزي يك هر پركه دست با بودند كرده
بودند خريده...و تنوري لبو پنير ، شكر شيرمال ، خرما ، نان يا طرشتي
باز آداب.(سوم جلد قديم ، تهران شهري ، جعفر).ميگشتند باز خانه به
ابتدا:است شيوه يك به ايران جاي همه در تقريبا افطار و روزه كردن
.ميكنند باز را افطار خرما چنددانه و قنداغ يا گرم آب استكان يك با
آقاي بود؟ چگونه قديم درتهران افطار و روزه گشودن زمان اما
هوارو كه زماني:ميگويد راهگلوبندك چهار ساكنان از يكي ادهمي
خانه قزاق توپ موقع همين در ;اذانبود هنگام و ميرفت تاريكي به
گشودن وزمان درميآمد صدا به توپخانه ميدان در افطار و سحر هنگام هم
.ميكرد معين را افطار
فرني ، ترحلوا ، مقداري روزه بازكردن از پس معمولا قديم تهرانيان
پخته آشها انواع ايام ، اين در.ميخوردند پنير و نان با شيرين چاي
خوردن از پس.بود افطاري سفره سر آن از نوعي شب هر معمولا كه ميشد
.ميرفتند شام سراغ به تازه افطاري
رمضان شبهاي
همه كه بود بانشاطي و گرم مهمانيهاي جمله از رمضان ، ماه شبنشينيهاي
قرائت ديني ، هيئتهاي شبها اين در.داشتند دوست را آن بزرگ و كوچك از
.ميگرفت صورت دعاخواني و قرآن
كتابخواني و آمده ميان به باميه و زولبيا ظرفهاي كه بود شبها اين در
.ميكشيد درازا به سحر به تا گاه گه افسانهگويي و وقصهسرايي
يكپارچه قهوهخانه.بود رونق پر نيز قهوهخانهها بساط افطار ، از پس
.ميكردند را بازيها انواع ميخنديدندو و ميگفتند.ميشد هيجان و شور
در مردها كه بود بازيهايي ازمعروفترين وترنابازي بازي گل
.ميكردند قهوهخانه
.است متفاوت ايران مختلف نقاط در رمضان ماه مراسم اجراي و شبنشينيها
تشكيل محلهاي هيئتهايعزاداري ميشود شروع وقتي رمضان مراسم دركاشان
كدام در رمضان اول شب مراسم كه برنامهريزيميكنند حقيقت در و ميشود
.ميشود برنامهريزي رمضان سيماه روز تا اينمراسم.باشد خانه
به رمضاندارند شبهاي در مراسمي گرفتن ، گنجشكي روزه بر علاوه بچهها
كه ميشد انجام فينكاشان در قديم زمان در رسم اين.بابايي نامهوم
رمضان ماه اول شب از رسم اين.اجراميشود نيز وقتها بعضي حاضر حال در
خوردن از بعد:است قرار بدين و دارد ماهادامه پانزدهم شب تا
خوديك براي و شده جمع نفره تا 20 گروههاي 6 صورت به افطاري ، بچهها
خانهاي هر بر اينگروهها.كند هدايت را گروه اين تا كرده انتخاب رهبر
فرياد همه ايستاده ، خانه در وپشت ميزنند را خانه در ميرسند ، كه
اولم ، كهامام ميدهد در ندا گروه رهبر و هومبابا بابا ، ميزنندهوم
بازرهبر.ميكنند تكرار بابا ، هوم بابا ، بچههاهوم و عليرا گويم
را بابا وبچههاهوم را حسن گويم دومم ، كهامام ميدهد در ندا گروه
هشتم ، كهامام صورت بدين راميخوانند هشتم امام تا.ميكنند تكرار
بعد و را طلا زرد گنبد ميكنندببوسم ندا را ، بچهها رضا امام گويم
رادعا خانه صاحب و ميبرد دعا به دست گروه رهبر و صلواتميفرستند
و كرده باز را درخانه صاحبخانه و ميفرستند آمين همه بچهها و ميكند
رسم اينمياندازد خرمايي يا استپول گروه رهبر دست در كه كاسهاي در
.ميشود اجرا بزرگسالان توسط نيمه شب يا ماهرمضان پانزدهم شب در
مجرد هاله