ششم ، شماره 1448 سال ژانويه 1997 ، دي 1376 ، 1 شنبه11 پنج
|
|
...روان نظمي به آيد گفته اگر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پارسي زبان به قرآنمجيد سراينده مجد ، اميد مهندس با گفتگويي
سدههاي از به پارسي ، زبان به كريم قرآن ترجمههاي پيشينه:اشاره
كتاب ;قرآن با اسلام ، دين پذيرش با ايرانيان.هجريبرميگردد نخستين
ژرفترينكتاب و بنياديترين بهعنوان ورستگاري ، نيكي به بشر راهنماي
درحاشيه گاه و گرفته خو ايزدي ، و انساني سترگ معارف دارنده و آسماني
برميگرداندند پارسي زبان به را ازقرآن سورهاي يا آيه آن ، جلد پشت يا
ترجمههاي نخستين و گشت جديدنبال كاري گونه به قرآن ترجمه تااينكه
امروز تابه و پاك قرآن پارس ، موزه قرآن قدس ، قرآن چونترجمههاي قرآن
آشكار...و خرمشاهي فولادوند ، معزي ، استادانالهيقمشهاي ، ترجمههاي
از بخشي در هم آن كساني ، سوي جزاز قرآن ، سرايش كار اما گرديد
اينكه تا نشد پيگرفته كامل بهگونهاي سورهها ، از برخي يا و آيههايآن
بوم ، و اينمرز ادبآموخته و قرآنآموز جوان ، سراينده بهدست هماكنون
برجسته ويژگيهاي از بيگمان.انجامپذيرفت مجد ، اميد مهندس آقاي
با تا كوشيده كهسراينده است آن ترجمه درستي نخست نامه ، اينقرآن
آن عهدهانجام از دقيق ، و گرانسنگ تفسيرهاي ترجمههاو از بهرهجويي
و آرايهها كاربست و قرآني ادبيو ارزشهاي وجود ديگر و برآيد
.است آن در فراوان واژگاني و پيرايههايمعنايي
با قرآن بهار ;رمضان ماهمبارك فرارسيدن فرخندگي به ديديم شايسته
ساده و دوستانه گفتگويي به منظوم نامه قرآن بيتي هزار هيجده سراينده
.يابيم آگاهي كار اين چون و چند به خودش ، زبان از و بنشينيم
براي را راه مجيد ، قرآن درترجمه شيوه اين بازگشايي آنكه به اميد با
گرامي خوانندگان سازد ، توجه هموار و فراهم آينده بهتر پيشرفتترجمههاي
.مينماييم گفتگوجلب اين متن به را
معارف سرويس
و زندگي درباره كمي پرسش ، نخستين بهعنوان لطفا مجد ، آقاي:همشهري
آشناشديد؟ قرآن با چگونه اينكه و بگوييد خودتانسخن تحصيلات
زاده نيشابور ;مرصع شهرقلمدانهاي در سال 1350 در من:مجد اميد
بزرگترين و ادب و علم اهل يافتم ، پرورش آن در من كه خانوادهاي.شدم
گذرانده شهر همين ديپلمدر سطح تا را خود تحصيلات.بود كتاب آنها مونس
رشتهمهندسي در دانشگاهها ، سراسري آزمون سال 1369 ، در در سپس و
از شاعري استعداد.شدم پذيرفته اميركبير ، صنعتي دانشگاه در پتروشيمي
سالگي سه در را خود شعر اولين كه بهگونهاي بود ، من در كودكي دوره
.سرودم
ايام در خواندنآن حد در و محدود درآغاز ، قرآن ، با من آشنايي
يادگيري به مننسبت علاقه انفجار اينكه تا رمضانبود ماه مبارك
قرآن سمت به مرا كه رخنمود خردادماه ماه از شبي قرآن ، در عميق
عميق را قرآن آن ، از پس كه گرفتم تصميم من لحظه همان در و كشانيد
به كريم قرآن ترجمه درآوردن نظم به الهام كه بود اينجا در و بفهمم
.كرد خطور ذهنم
ترجمه انگيزهسرايش درباره بيشتر كنيدكمي لطف مجد ، آقاي:همشهري
.دهيد توضيح قرآن ،
كتابم ازديباچه را شما پرسش اين بدهيدپاسخ اجازه:مجد اميد
:بگويم
ميانه1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
سنگين بود دستچنان به گرفتم را خدا خردادماهكتاب شبهاي ز شب يكي
نظمي به آيد گفته ضميراگر در ترجمان اين گفتم خود آنبه معاني
شب همان آب چو جاري شعرست طبع ترا سخن من با گفت دلم ناگاه كه روان
تا خواب مرا شوروبهشوقنيامد به سرودم آن از شدپس باز سخن اين در
نيفتد آشيان نشد را دل شاهين كه نشست ذهنم به مشكل معانيش صبحگاه
زه كنون جسارت كمان روان و جان به نشيند دلپذيرنكوتر و پسنديده
لطف شدبه آغاز توحيد ز و حمد ز كتاب اين آوري شعر گربه سزد بكن
ذوق بخشيد كه خدايي
صحبت منظوم قرآنهاي ترجمه پيشينه درباره قدري لطفا:همشهري
.بفرماييد
جدي كهكار بود آن بر گمانم كردم ، راشروع كار كه روزي:مجد اميد
دريافتم ازبررسي پس ولي است نيافته قرآنصورت كشيدن نظم به برروي
صفيعليشاه تفسير منظومهاي ، زيرعنوان صفيعليشاه ، ازاين ، پيش كه
البته كه كرده تشريح قرآنرا آيات منظوم شيوهاي به داردكه
ترجمه ، وبهصورت است تفسير گونهاي نامشپيداست ، از كه همانطور
گهگاه بازكساني البته پارسياست ادب در موجود اثر بندهتنها كار
و ناب ترجمههاي هيچكدام ولي درآوردهاند بهنظم را قرآن از سورههايي
.نيستند كامل
ازجهات را خودتان نامه قرآن ترجمهاي ويژگيهاي برجستهترين:همشهري
.بفرماييد بيان گوناگون ،
تقسيم قرآني و ادبي ;كلي بخش دو به را ويژگيها اين:مجد اميد
روي از را اشعار چون كه است اين اثر اين ويژگي بخشقرآني ، در.ميكنم
سرودهام ، خاصي ترجمه به نسبت تعصبورزي بدون و گوناگون ترجمههاي
ترجمههاي گذاردن دركنارهم با زيرا دارد توجهي درخور دقت ;بنابراين
قرآني ويژگي برجستهترين واقع در و برگزيدهام ، را صحيح ترجمه مختلف ،
ترجمههاي در مثال بهعنوان.ميدانم آن ترجمه صحت را منظوم ترجمه اين
ترجمههاي در اما ميشد معنا زيتون و انجير والزيتون ، والتين قديم ،
محمدمهدي استاد و شيرازي مكارم آقايان ترجمههاي مانند جديدتر ،
خداوند درواقع.است شده ترجمه كوه دو نام آن ، دقيق معناي فولادوند ،
كه بوده كوهي) زيتون تين ، ;ميخورد قسم مقدس كوه سه به سوره اين در
نكات از يكي مثلا يا.طور و (است ميكرده عبادت آن در (ع)عيسي حضرت
حضرت داستان كه جايي هود ، سوره از شريفه 40 ، آيه در دراينباره ، ديگر
مترجمان اكثر را فارالتنور:ميخورد چشم به ميگردد ، بيان (ع)نوح
اصلي ترجمه كه درحالي جوشيد ، تنوري از آب:كردهاند ترجمه اينگونه
مهيبي و دهشتناك صداي با ;يعني.جوشيد تنورهوار آب:است اين آيه
و آوا درمعناي (Ton) تن ستاك از واژهتنور ، اصلي ريشه زيرا جوشيد ،
من خود چون كه است آن اثر ، اين قرآني ويژگيهاي از ديگر.ميباشد صدا
ميانديشيدم خود با برميخوردم ، بيشماري سوالات با قرآن خواندن هنگام
را آن پاسخ لذا برسند ، پرسشها اين به است ممكن نيز ديگران كه
آيه يوسف ، سوره در نمونه براي.ميكردم منعكس ترجمه در و مييافتم
آنكه مگر نميآورند ، ايمان خدا به خلق اكثر:ميفرمايد شريفه 106
ميشود متبادر ذهن به اينچنين آيه ، اين با اول برخورد درهستند مشرك
از پس ولي است تضاد نوعي كه هستند ، هم مشرك خدا به مومنان كه
انسانها ;يعني.است خفي شرك منظور كه شدم متوجه بسيار پژوهشهاي
اينگونه و ميدانند موثر مسائل در گاهي نيز را خدا جز ديگري عوامل
:سرودهام
ميانه 1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
به گاهي رستخيزكه با پذيرند را مومنندخدا گر خلق اكثر ولي
شرك سايه بود ايشان ميزننددر خدا اعتقاد از مينهنددم سر مخلوق
ميدهند دل نيز خدا غيراز نيزبه
.شدهاست برگزيده قالب و وزن اثر ، يكي ادبي ويژگيهاي بعد از اما
كار براياين را فعل فعولن ، فعولن ، وزنفعولن ، و مثنوي قالب من
درواقع كه بوستانسعدي ، و فردوسي شاهنامه وزن;يعني كردم انتخاب
ما ذهن آنكه نخست مينمودم ، دنبال را عمده هدف دو وزن اين گزينش با
وزن با را الهي و عرفاني معاني كه كرده عادت اين به ايرانيان
.كند بيان (فعولن) وزن رابا حماسي مفاهيم و معنوي مثنوي مثل فاعلاتن
زن و كه بود اين و بردارم ميان از را عادت اين كه خواستم بنده
وجد به را خواننده يادشده ، وزن ;آنكه دوم.برگزيدم را (فعولن)
خواننده كه قسمي به ميآورد پديد او در ويژهاي روحي تلاطم و ميآورد
كه است آن وزن اين ظرايف از و ميگردد اشعار ادامه خواندن به مايل
و ميكند اوج احساس خواننده ميآوريم ، بيت آغاز در را فعل كه هنگامي
ميكند فرود احساس خواننده ميشود ، آورده بيت پايان در فعل كه هنگامي
و شور دچار را خواننده روح ميتوان مطلب اين از استفاده با و
.تلاطمنمود
بسياري مفاهيم قرآندربردارنده ميدانيد ، همچنانكه مجد ، آقاي:همشهري
هستي اخلاقي ، اجتماعي ، علمي ، عاطفي ، اندرز ، و تاريخي ، پند:ازقبيل
قرآن در آنكه مگر نيست خشكي و هيچتر ;آنكه خلاصه و..و شناختي
را فارسي زبان شعري وظرفيت گنجايي شما ، حال.است گرديده كريمبيان
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه آنمفاهيم بيان براي
كوتاهبيان مقدمهاي با را شما پاسخپرسش بدهيد ، اجازه:مجد اميد
است شعر نه استكه آن گفتن خاص حالت قرآنهمان لفظي اعجاز:نمايم
درك بهتر بسيار زبانان عرب بويژه كه دارد خاص حالتي.نثر نه و
با باشند ، داشته دركي چنين زبانان فارس باشد قرار اگر حال.ميكنند
آن با را خواننده ميتوان نثر بيان از ژرفتر و بهتر بسيار شعر بيان
هود ، سوره از سه و چهل آيه در مثلاكرد آشنا ظرافتها و ويژگيها
و است حركت حال در آب روي بر نوح كشتي آن در كه ميشود وصف صحنهاي
او از پدري لطف با است ، كافر پسرش ميداند ، كه آن با (ع)نوح حضرت
اين خوب ، .ميشود غرق آب در و نميپذيرد اوشود كشتي سوار كه ميخواهد
شفقت حالت كاملا خواننده براي كه شده آورده گونهاي به قرآن در صحنه
ترجمه با مسلماميسارند را فرزند شدن غرق از ناراحتي و پدرانه
منتقل خواننده به را حالتها و احساسات اين هرگز نميتوان نثر ساده
.كنم مجسم را صحنه اين تا كوشيدهام نظم در اما ساخت
ميانه 1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
صفابه و لطف راه از حال آن كوهدر چو موجهايي از دريايي به
كه كوهبگفتا روي ميروم:پسر تودستبگفتا ده من به و نشين كشتي
با كشتي آن شد گرانشناور موجي و را سخن اين پروردگاربگفت قهر از
همنشستنيارد كافران با تو صدانباشي را خود فرزند شكوهبزدنوح
افكندشان در فرارجدايي راه امروز كس ستوهندارد در خطر اين مرا
ميان در
در قرآن آيات بر حاكم فضاي تا كوشيدهام گرديد ، ملاحظه كه همچنان
يوسف فراق در (ع)يعقوب حضرت كه صحنهاي در مثلا يا.شود متجلي اشعار
شعر قالب در تنها كه است تراژيك و غمانگيز صحنه يك كه حقا ميسوزد ،
:بازتابانيد را آن ميتوان پارس لطيف
ميانه 1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
درد يوسفمچنان دوري كز بتافتبفرمود ايشان از صورت آنگاه پس
را او نهفتبگفتند قلبش به هجران سوز شديدولي بد او بر هجران
و بيمار غصه از خود گردي قدركه آن باد خداوند بر كنانقسم ملامت
بيافت آنها در شكستن پيمان غمچو و درد اين كه پاسخ داد زارچنين
آن سفيداز شد او چشمان گريه از عاكفمكه غم و اشك بر روز و شب
يوسف فكر جانكني به و قلب به حسرت چند تا نگفتكه كلامي كس با داغ
دلم گويد خداوند با فقط دچار گردي مرگ به پدربترسيم جان تو
بياني مسلماهيچ.ميرساند يوسف درفراق را يعقوب تنهايي اوج كه
اين سرودن مندر.نيست غمانگيز لحظات توصيفگراين شعر ، از غير
چاه در او فرياد و (ع)علي حضرت تنهايي يادلحظات به ابيات
عبادت ، شب و چهل از پس موسي حضرت:بياورم ديگر نمونهاي.ميافتادم
شدهاند ، گوسالهپرست ايشان ملت كه ميبينند شگفتي كمال با و برگشتند
و خشونت حالت با و ميگذارد زمين روي را تورات لوحهاي (ع)موسي حضرت
:ميكشد را او ريشهاي و ميرود (هارون) برادرش نزد تندي
ميانه 1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
نهاد بر زمين روي به رادشتابان مرد را تورات آنگاه پس
بي كه راانداخت الواح:بگويم بيتنخواستم اين در ميبينيد ، چنانچه
كه گذاشت ، :نگفتهام نيز ويا بشود موسي و تورات ساحتمقدس به ادبي
كهواقعا آوردهام را شتابان قيد استبلكه خونسردي حالت بيانگر
شتابان ميآيدولي (ع)موسي كه ميكند راتداعي صحنه آن انسان براي
.ميرود برادرش سمت به و مينهد زمين بر را الواح
نكته كه آناست بودن وممتنع سهل اثر ، مهماين ادبي ويژگيهاي از
را اشعار ميتواند ، هم دورهراهنمايي دانشآموز يك حتي استكه ظريفي
پايان در.ببرد لذت آن رواني از فنهم اهل يك و كند درك راحتي به
رابطه همين در كه را كتاب مقدمه از بيتي چند ميدارم ، دوست مبحث اين
:كنم بيان است ،
ميانه 1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
است فعولاميد فعولن شعرم وزن املبود سر در همواره بود مرا
قرآن آيات است سخت بندچه و قيد همه اين با دانند سخنكه فرزانگان
سليسكه روان سان بدان آنبگويي از بيفتد هرگز جمله يك سرودنه
يابند قبولپسنديده بيفتد را ادب اهل اجلكه شيخ و طوس شاعر چون
كه آنچه هر گفتن ، بايست كمندكه همچون است شعر دست بر منكه اشعار
انيس گردد خوانند ذهن با بيانكه نمايي آن بر افزون بودنه
در زيرا كرديد عمل چگونه موضوعاتفقهي بيان در مجد ، آقاي:همشهري
قصد و نيست ، خواننده احساسات شدن برانگيخته به مواقع ، نيازي اين
مشابه؟ موضوعات ساير در يا و است آگاهي و آموزش دادن
به نيازي موضوعات دراينگونه كرديد ، اشاره همچنانكه:مجد اميد
آخر در فعل ويژگيآوردن از لذا نيست خواننده برانگيختناحساسات
ميراث و ارث باب در كه نساء سوره آخر آيه:مانند.جستهام بهره بيت
:است
ميانه 1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
جستجواگرمردهاي كند تواند بخواندبرادر رحلت بانگ خواهري اگر
قدر هر حال اين نفردر چندين هست را مرده خواهرنداگر تن دو را
او ميراث كل خودش نماندبراي وي از فرزندي هيچ بردولي خواهر
را آن چندان پدردو زپشت وخواهر ميبرندبرادر را زميراث دوسوم
برد برادر
هم نيازي اصولا و نميگردد خوانندهبرانگيخته احساسات اصلا ببينيد ،
واقع در و ميشود حكم اين متوجه خواننده راحت خيلي.نيست كار اين به
بخواهد آنكه مبناي بر نه است فقهي حكم اين آموزش محور بر قرآن بيان
.دهد نويد بهشت به يا بترساند قيامت از آيه ، اين با را خواننده مثلا
كدام بر مجيد ، قرآن سرايش در شما كار بنيان مجد ، آقاي:همشهري
است؟ شده نهاده قرآن از وتفسيرهايي ترجمهها
از كردم ، آغاز را سرايش كهكار روزهايي نخستين در:مجد اميد
حين در.وافربردم بهره معزي آقاي و قمشهاي الهي ترجمههايمرحوم
به)آنها فهماندن و فهميدن براي ميآمدكه پيش مبهمي نقاط گاه كار ،
به كه بود واين داشتم دقيقتري مطالعه به نياز (خواننده
برايم ابهام نقاط آن تا ميكردم مراجعه نمونه و تفسيرهايالميزان
بوديد كم شما:ميفرمايد كه قرآن از جايي در نمونه براي گردند ، برطرف
بردم پي تفسيرها به مراجعه با من ،(معزي آقاي ترجمه در) زياد آنها و
بدر جنگ و رخداد اين اينكه ، نتيجه و است بدر جنگ آيه ، اين منظور كه
دريابد ، بهراحتي را نكته اين هم خواننده تا كردم منعكس شعر در را
وهله در قرآن گوناگون ازترجمههاي بهرهگيري با خواستم من واقع در
پختهتر را اثرخود دوم ، وهله در نامبرده تفسيرهاي وسپس اول
استاد اثر پژوهي ، قرآن كتاب من ، ديگرمنابع از.گردانم وكاملتر
ديگران ترجمه كاستيهاي از زيادي موارد كه بود خرمشاهي الدين بهاء
مهدي محمد استاد قرآن ترجمه از مرحله آخرين در و بود كرده گوشزد را
استفاده است كنوني ترجمههاي درستترين و برترين از بهحق كه فولادوند
را منظوم بيت هزار هيجده تمام استاد راستا ، اين در كه كردم شاياني
به را ترجمه احتمالي اشتباهات آخرين و خواندند نگري ژرف علمي دقت با
.شدند يادآور اينجانب
اين ودستاندركاران وفرهنگي ديني مراكز ديگران ، برخورد:همشهري
است؟ بوده چگونه شما اثر با مراكز
شوق و مثبت كاملا وفرهنگي ديني مراكز و افراد برخورد:اميدمجد
ديني و دستاندركارانفرهنگي و مسئولان برخي از اما بودهاست برانگيز
چيزها ، بلكه جور اين و مادي كمك جهت به نه البته داشتم ، ديگر انتظاري
اينجانب براي وعلمي ، فكري وپشتوانههاي زمينهها نمودن فراهم دستكم
داشته قرآن به كامل احاطه ويراستاركه يك كردن پيدا به كمك مثلا بود ،
در كه باشد ، پارس ، چيره زبان ادبي و شعري دقايق به آن گذشتهاز و باشد
.جستجو ، يافتم سال يك از پس زياد شخصي تلاش رابا ويراستار راستا ، اين
را اثر تمام كه بود كسي كردن پيدا نخست:بودم روبهرو مشكل چند با من
چاپ را كتابم بتوانم كه بود مجوزي گرفتن نهايت در و بخواند حوصله با
آقاي جناب ارشاد ، وزارت فرهنگي وقت معاونت مساعدت با البته كنم ،
برخي متاسفانه كه بود آن مشكلاتم ديگر از و گرديد ميسر امر اين برازش
ارائه ودرخوري توجه قابل اثر است ، كم بنده سن چون ميكردند گمان
براي را خود قبلا چون نميساخت آزرده مرا داوري پيش اين و نكردهام
.بودم كرده آماده وضعيتي چنين با مقابله
در خاطرهاي اگر پاياني ، بفرماييد ، پرسش عنوان به مجد ، آقاي:همشهري
بازگو است ، جالب ما خوانندگان براي كه داريد قرآننامه ، سرايش هنگام
.نماييد
كه را آيهاي تا كه بود قرآناين سرودن در اينجانب روش:مجد اميد
كاريديگر به نميرساندم ، آخر به بودم كرده آغاز را آن ترجمه
شان از آيهاي در كه هنگامي همدر آن مورد ، يك در ولي نميپرداختم ،
گرفته قرار پيامبر تاثيرشخصيت تحت چنان بود ، رفته سخن پيامبر ومقام
پيامبر وصف رادر زيادي ابيات و كردم رها را آيه ادامهترجمه كه بودم
:اينمطلع با سرودم اكرم
ميانه حاشيه 0:شعرموازي-:311
تمام حقا قدر و عزت را مقامو والا فرستاد رسولي
كه بودم گرديده پيامبر ژرف شيفتهشخصيت و مجذوب بهقدري واقع در
.بود غيرممكن برايم شكل آن به كار ادامهدادن
ارشاد محمدرضا:از تنظيم و تهيه