ششم ، شماره 1450 سال ژانويه 1998 ، دي 1376 ، 4 يكشنبه14
|
|
ميدارد نگه جوان مرا نقاشي ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مجموعه در آثارش نمايشگاه برپايي مناسبت به الخاص هانيبال با گفتگو
آزادي فرهنگي
به ميكنم افتخار.داشتم ستد و داد شاگردان با تدريس در هميشه من
.دادم ياد او به بيشتر تا گرفتم ياد شاگرد از بيشتر من اينكه
اساتيد از الخاص هانيبال نقاشي آثار از نمايشگاهي:هنر و ادب سرويس
سال نقاشي ، 30 عنوان500 با شاگردانش و رشته اين قديمي و پركار
شده برپا آزادي فرهنگي مجموعه در ماه دي تا 20 آذر تدريساز 27
.است
كار سال و 50 آثارش درباره گفتگويي الخاص هانيبال با مناسبت همين به
.ميگذرد نظرتان از كه دادهايم انجام نقاشي در مداوم
تمام در كه گونهاي به -درآمده نمايش به نقاشيهاي زياد تعداد از
مثل -است نقاشي از پوشيده آزادي فرهنگي مجتمع نمايشگاه ديوارهاي
هنري اثر كميت تاثير درباره نظرتان.ميدهيد اهميت كميت به شما اينكه
چيست؟ آن كيفيت بر
به بعدي نمايشگاه در كه كردم نقاشي كار من 50 نقاشيها اين از جداي
به نيز كنوني بيينال در مجموعه اين از تابلوي دو.ميگذارم نمايش
بر كه را بزرگي نقاشان و مكتب تاثير 10 كارها اين.است درآمده نمايش
در نقاشي سال خاطر 50 به كه كار ميدهد500 نشان گذاشتهاند ، تاثير من
كه هستم نقاشاني فعالترين از من.گذاشت خواهم نمايش به بعد نمايشگاه
را پركاري.ميدهم ترجيح بركيفيت را كميت تدريسام در هميشه.ميشناسم
.ميكنم مقايسه بنا و نانوا با را خود همواره و دارم دوست نقاشي در
درست خمير و ميايستد تنور كنار ساعت روزي 10 نانوا اگر ميگويم
نقاشي ساعت روزي 10 بايد ميگذارم نقاش را خود اسم اگر هم من ميكند ،
كه است نباشيد تكرارخسته اين كرده ، خسته مرا خيلي كه واژهاي.كنم
ميرسد من به كس هر هستم نقاشي حال در من وقتي.ميگويند من به همه
بيهوده و گرفته ياد همينطوري را اصطلاح اين.نباشيد خسته ميگويد
خشت و ميكشد تنهازحمت كه كسي به را اين اينكه براي.ميكنند تكرار
ذوق با و يكجا در نشستم من كه حالي در.ميگويند ميگذارد ، خشت روي
.ميشود شاد روحم بلكه نميشوم خسته ميكنم ، نقاشي وشوق
تم موضوع ، در تكرار به هنري اثر خلق در كميت افزايش با نميكنيد فكر
برسيد؟ فرم ياتكرار و
اين وآن برسد آن به بايد آدم كه رازيهست ولي.باشد چنين ميتواند
روز مثل بهتكراري ، بلكه.شود تكرار فقط لازمنيست چيز هيچ كه است
كلمه بار صد شايد خود شاهنامه در فردوسي.بايدانديشيد زندگي و
خود با و دارد فرق قبلي صبح با صبح هر ولي كرده تكرار را صبح
.است مرتبط داستان
ميآيدولي بيرون تير مثل اشعهخورشيد است ، جنگ داستان در اگر
اگر.ديده را روز هر كه بوده اين درشناخت فردوسي شعر زيبايي
با من نقاشي بايد بكشم صبح از نقاشي يك و شوم بلند صبح هر بخواهم
تكرار در كه فهميد و شناخت را راز اين آدم وقتيكند فرق ديروز صبح
روز يك نميشود ، تكرار هم نقاشيها هست ، تازهاي چيز يك روز هر زندگي
.ميشود بيدار پرنده صداي با يا باران با خورشيد با عشق با آدم
نميشود؟ ديده عنواني يا نقاشيهايتاناسمي كنار در چرا
نيست برايمجالب كار اين.نميگذارم رويتابلو بر نامي كلي بطور من
در مشتركي تم بيشتر ، .اجدادم به ميگويمهديهاي كلي بطور و
را اسمشان و كردم نقاشي تابلو يكبار 40هست كارهايم از مجموعهاي
تقليد شعرا از گونهاي به خواستم.ديوار سوي آن از گذاشتمفريادي
را ادبيات ايران ، در.داشتم رقابت ادبيات با هميشه چون كنم ،
من دارد ، شعري مجموعه شاعري اگر.نميشناسند را نقاشي ولي ميشناسند
اين ديوار ، آنسوي از درفريادي.بسازم شعر آنها از ميتوانم هم
يا آوردم دنيا به مرده فرزندي من كه است معني اين به گاهي فرياد
و پرخاشگرم من كه فريادي يا نميخواند مرا كتاب كسي اينكه فرياد
.نيست من متوجه كسي ولي بشكنم شيشه سنگ ، با ميخواهم
اسمي خودتانبخواهيد اگر و بگوئيد سبكهاينقاشي درباره را نظرتان
ميكنيد؟ كار مكتب بهكدام نزديك و چيست كارهايتانبگذاريد ، روي بر
مكاتبهنري از هيچكدام كه است معتقدماين آن به بسيار كه چيزي
از مكتباكسپرسيونيسم مثلا.است بزرگ مكتب ، خيلي و نشدهاند بسته
مشكلات از يكي فقط.خواهدبود سال ساليان تا و خلقتبوده ابتداي
مكتب آخرين و آخرينايسم به ميكنند گمان كه است اين ما هنرمندان
فقط نميشوند ، كهنه مكاتب از هيچكدام كه حالي در.است مهم كاركردن
دارد ، را وسعت آن كه مكتبي با را خودمان امروز چگونه كه بدانيم بايد
كه است اين دارد وجود هنر درباره كه بحثي بغرنجترين.كنيم هماهنگ
آخرين بودن ، ومدرن رسيدهاند آخرينايسم به ميكنند گمان بعضي هميشه
هميشه مثلابودند زنده هميشه مكاتب كه حالي در.است كردن كار وسيله
همواره ميكنم فكر من كرديم ، امروزي را گذشته ما هميشه بوده ، رنسانس
.است كرده بيان را امروز فكر و كرده استفاده گذشته سنت از خوب هنر
.هستم رئاليست وسيعي بسيار معناي به من خودم ، كاري سبك مورد در اما
هرمكتبي ولي ميگيرم بكار را همهمكاتب يعني هستم التقاطي البته
بخواهم اگر ميكنم فكر دهيم ، نشان مكتب ميتوانيم كه آنچه براي را
.است بهتر تجريدي و انتزاعي دهم ، نشان را فرياد يا خشم انفجار ،
حستاناست؟ خدمت در مكتب پس
چون بهرمانتيسم ، برميگردم دهم ، رانشان تغزلي بخواهم اگر.بله
استفاده رمانتيسم مكتب از وبعد شود عاشقانه و شاعرانه نميتواند آدم
مكتب از و دهد نشان بخواهد را تواضع و تكبر و خشم و عواطف يا.نكند
لازم يعنيكند امروزي بايد را اينها اما.نكند استفاده اكسپرسيونيسم
.باشد بيستم قرن اوايل اكسپرسيونيسم مثل اكسپرسيونيسم نيست
اما استفادهميكنيد هنري مختلف ازمكاتب ميگوييد شما اينكه با
دركنار آبي رنگ و مسطح فرمهاي.است ثابت درنقاشيهايتان عناصري
همان و تاريخي نيمرخهاي همان درجاتمختلف ، به نارنجي و قرمز
.ميشود ديده آثارتان در آئيني موضوعات
.ميكنم نبودايسمكار يكي بود ، وبايكي هستم گو قصه و روايتگر من
چون دارم رادوست سطح من.ميمانم بعدي دو دليلدر همين به يعني
كنم ، مهم را چيزي يك بخواهم من.ميكند تكيه بهسطح روايي ، هنر
تمام از اقتباس كارهايم ، بعدي دو اين.نميكنم دورش و ميكنم نزديك
.است شرقي مكاتب
حرف همميتواند آدم.خوابگونه واقعگرايييعني هستم ، واقعگرا من
و گريز معنا من.باشد واقعگرا ولي باشد ياتغزلي رويايي بزند ،
باشيم فهميده خوب را پستمدرنيسم اگر ميكنم فكر.نيستم گريز محتوا
براي من كه معيارهايي از يكي بينديشيم معيارهاينو به آن در بايد
گفتم كه طور همان.كنم نو را گذشته كه است اين آوردهام دست به خودم
مكتب بود ، چنين اگر و است نرسيده بنبست به و نشده تمام مكتبي هيچ
شويم عاشق ميتوانيم ما كه زماني تا مكتبرمانتيسم ، مثال براي.نميشد
.دارد حضور رمانتيك بفهميم ، را حافظ غزل و باشد دلمان در عشق و
بيشترتوضيح باره اين در لطفا.كرديد صحبت نقاشي در معيار از شما
دهيد؟
بهناممعيار بيندازم راه نمايشگاه درهمين سميناري ميخواستم من
از مدرن هنر در كه معيارمهارت يكي مثلا.مطرحكنم معيارهايي و
آن در مهارتي بايد و باشد سهلالوصول هنرنبايد تقليد.است رفته بين
يا كم هنر از چيزي اگر يعني است پيچيده كه دارم ديگري معيار.باشد
سومسودمندي معيار.آيد بوجود هنر اين در اخلالي بايد كردي اضافه
را انتزاعي تابلوي يك حتي من است ، آن وسيع معناي به سودمندي.است
بايد مخاطب براي و هنر تكنيك هنرمند ، خود براي.ميدانم سودمند هم
سودمندي.دهد توسعه را انساني فضيلت ميخواهد هنرمند.باشد سودمند
بيمار معناي سودمنديبه.كنيم نگاه ميتوانيم هم معنا اين به را
.است نكردن خودكشي و نااميدنشدن و نشدن منفعل نشدن ، مسخ نبودن ،
و بياورد دوام از 100سال فراتر هنر يك بايد.است كلاسيك ديگر ، معيار
هنر با جهاني ارتباطي برقراري امكان آخر ، معيار و باشد داشته تداوم
.است
بگوييد؟ نمايشگاه اين برگزاري از
نمايشگاه و بيايد اسلاميميتوانست ارشاد و فرهنگ وزير معتقدم ، من
سالنقاشي كه 50 مردي از تجليل بهخاطر نه كند ، افتتاح هم را
دوام درهنر سال ميخواهد 50 كه تشويقجواني بخاطر بلكه كرده
كسي هر حق و خودم حق را اين.نيست عنواناعتراض به اين.بياورد
در عشق ، در اگر شما.آورده دوام چيزي هر در سال كه 50 ميدانم
شرط اين.كرد تجليل بايد بياوريد دوام غيره و تدريس ، در ازدواج ،
.ميكنم تعجب من و است سادهاي
چون گرفتم ، خودم براي خودم كه است نمايشگاهتجليلي اين واقع در
از كه كساني تعداد حال ، اين با.نيستند فكر به ديگران ديدم
هدايايي نكند ، درد دستت گفتند ، من به ديگر بسياري و آمدند شهرستانها
.گرفتهام من كه بوده
بفرمائيد؟ داريد ديگري صحبت چنانچه
پسر 17 با مجبورم بودن معلم دليل به كه چرا است جوان من نمايشگاه
را آدم مسئله اين.بشناسم را او و كنم راهنمائيش و بزنم سالهحرف
ياد شاگرد از بيشتر من اينكه به ميكنم افتخار من.نگهميدارد جوان
شاگردان با تدريس در هميشه من.دادم ياد او بيشتربه تا گرفتهام
.كنم فكر امروزي شده باعث اين و داشتم ستد و داد
.ميدارد نگه جوان مرا نقاشي واقع در