ششم ، شماره 1450 سال ژانويه 1998 ، دي 1376 ، 4 يكشنبه14
|
|
ميكنند؟ دعوا شوهر و زن چرا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
رافرو ناخوشآيندي اتفاق هر و نميكنند گفتگو كه شوهري و زن o
باشند انفجار يك انتظار در بايد ميخورند
هم رودرروي حالا ديروز دلداده دو و شيدا دو عاشق ، دو كه شد چطور o
ايستادهاند؟
اعضاي اختلافاتميان از ناشي خانوادگي كدورتهاي از بخشي:اشاره
افزايش به رو روند چندسالاخير ، طي.است مرد و زن ويژه به خانواده
به را ذيربط مسئولان و متخصصان دادگاههاتوجه در خانوادگي دعاوي
شيوههاي كاربستن به هرچند گروه اين بهنظر.داشتهاست وا چارهانديشي
حقوقو به مربوط مقررات و قوانين در جزيي اصلاحات جمله از مختلف
حدودي تا اختلافاتخانوادگي كاهش در توانستهاند خانواده اعضاي تكاليف
بروز از قبل حتي و حين كارشناسانقبل ، با مشاوره اما باشند موثر
.باشد مشكل حل يا پيشگيري براي موثر ازراهكارهاي يكي ميتواند اختلاف
روز هر و زيادترشده اخير سالهاي در خانوادگي كشمكشهاي و طلاق ميزان
راستي به آيا هستيم ، دردادگاهها ميانسال و جوان زوجهاي حضور شاهد
راهحلي بين اين در يا كنند حل را اختلافاتشان نميتوانند شوهرها و زن
دارد؟ وجود
از ازدواج قبلاز بايد زوجها همه و دارد فنوني ازدواج كه است طبيعي
ممكن كه ميشوند مشكلاتي صورتدچار اين غير در.باشند آگاه آن فنون
ديپلم بدون ميتوانيد شما مگر ناخواستهبيانجامد ، جدائي به كار است
گواهينامه داشتن بدون ميتوانيد مگر كنيد؟ باز كلاسخياطي خياطي ،
زندگي ادارهيك كه است بديهي كنيد؟ رانندگي خيابانها در رانندگي
در كردن رانندگي يا كلاسخياطي يك بازكردن از برابر دهها زناشوئي
آموزش والدين توسط بايد فنون اين از بخشي گرچه.است مشكلتر خيابان
يك مسئوليت بتواند پسر و شود ازدواج آماده دختر مثلا ;شود داده
ياد شخص خود توسط بايد آن عمدهترين ولي بپذيرد ، را زناشوئي زندگي
گرفتيد ، بكار تفاهم جهت در را خود آموختههاي شما وقتيشود گرفته
همين گاهي البته.است شيرين چقدر زندگي كه ديد خواهيد قطعا
و مرد و زن نگاه كه وقتي بخصوص ميشود دردسرساز آموختهها
از يكي كه است صورتي در آن و باشد متفاوت زندگي به خانوادههايشان
.بردارد آن از دست كه نشود حاضر و كند پافشاري عقيدهاي روي زوجين
و بشود تعالي و رشد موجب ميتواند متفاوت آموختههاي همين هم گاهي ولي
حسن جهت در آموختههايشان مجموع از كنند سعي زوجين كه است حالي در آن
روي فكرشان از عقلائي دفاع جاي به بخواهند اگر ولي جويند سود تفاهم
بگومگو اختلافو به كارشان كه است طبيعي كنند پافشاري اعتقاداتشان
.ميشود كشيده
واكنشي هر.است نهفته گذشته در ما كردارهاي و رفتارها بيشتر ريشه
از ناشي نشانميدهيم خود از مسائل يا وقايع با برخورد در كه
آن شاهد نحوي به يا شده ما با گذشته سالهاي طي كه است رفتارهائي
رفتار حتي گاه و ميدهد تشكيل را ما امروزي منش رفتارها اين.بودهايم
چنان بودهايم بيزار آن از يا جنگيدهايم آن با سالها كه كرداري يا
يعني.ميكنيم عمل سياق همان به خود ناخواسته كه شده ذهنمان ملكه
آن از اطاعت به ناچار ما و ميدهد فرمان ما به ما ، ناآگاه ضمير
برما عمرمان طول در كه هستيم اكتسابهائي سرپنجه اسير ما.ميشويم
اگر حال.برميداريم قدم آموختهها آن حكم بنابه بنابراين شده ، وارد
ديگران با تقابل در رفتارها اين از يكي كه مشاهدهكرديم
تحليلكنيم و تجزيه آنرا انديشه و تامل با بايد شده ، برايمانمسئلهساز
اگر.بنشينيم بهصحبت بيطرف و متخصص افراد با سقماش و صحت درباره و
برايمان ديديم اگر ولي داريم بود ، نگهش درست مجدد بررسي از پس ديديم
تكامل ، و رشد جهت در تغيير زيرا.دهيم تغيير بايدآنرا بوده ، مشكلساز
بستگي بهنتيجهاش كاري هر:ميگويد روانشناسان از يكي.است جهش خوديك
نتيجه اگر ولي كند ادامهپيدا بايد بود خوب كاري نتيجه اگر دارد ،
يكي كه ديدند شوهر و زن اگر حالا.عوضكرد آنرا بايد نبوده بخش رضايت
از ناشي اصل در است ممكن كه عقايدشان از يايكي آنها عادات از
كارونهورناي خانم بقول بايد ميكند ، اشكال توليد باشد ، باورهايغلطشان
تغيير احتمالا يا تصحيحو به همت كمر و باشند صادق خود با بيرحمانه
احتمالا و خودشناسي كمي سايه مگردر نيست عملي مهم اين.ببندند آن
و شادي درهاي كردند چنين اگر كه مشاور ، نظرو صاحب يك به مراجعه
گذشتهمانو تعليمات از بخواهيم اگر ولي.ميشود باز رويشان به شادماني
دفاع تعصب با-باشند ميتوانند هم غلط گاه كه -خانوادگيمان سنتهاي از
اصلاح براي نشويم حاضر آوريمو در اجرا مرحله به زور به آنرا و كنيم
از بعضي.باشيم آن ناخوشآيند منتظرعواقب بايد برداريم قدم يك آن
است ارزش ضد گرچه كه هستند خاصي باورهاي الگوهاو داراي زوجين
و الگو ازآن كه دارند انتظار مقابل طرف از قاطعيت با و وليبيمارگونه
شخص تربيت نحوه از عصبيكه نبايدهاي و بايدها.كند تبعيت باور آن از
نيست حاضر كه ميگيرد فرا را او آنچنانتاروپود گاهي ميگيرد ، سرچشمه
بصورتجنگ گاه كه افكار اينگونه بيايد ، كوتاه آنچهميگويد از ذرهاي
حكمفرما وشوهرها زن از بعضي ميان در كني اصطلاحاروكم يا و وگريز
.بجائينميبرد راه و نداشته كارآئي هرگز شده ،
بيطرف شخص يك به مراجعه بدون و است بنيادي اختلافات اينگونه متاسفانه
كه است آن داده دست به تجربه آنچه ولي.نميشوند حل آساني به متخصص و
اگر اما.است حل قابل بهراحتي و است جزئي خوشبختانه اختلافات ، بيشتر
و ميشوند تلمبار هم روي باشيم ، بياهميت جزئي اختلافات همين به نسبت
نيست ، چيزي دارنداينكه اعتقاد عدهاي.ميكنند سخت ما براي را زندگي
چيز همه گذشت كمي با زد ، بهم را زندگي نميشه كه كوچك كار يك بخاطر
آن از همه گوش كه تكراري و رايج نصيحتهاي همان يعني ميشود ، حل
يكنفر مگر.كرد گذشت نميتوان هميشه نيست ، اينطور ،!خير پراست ،
روانش و روح به لطمهاي اينكه بدون كند گذشت عمر تمام براي ميتواند
گذشت.گذشت راحتي به نميتوان جزئي و كوچك اختلافات روي از.نشود وارد
مقابل طرف و ميكند طرفايثار يك وقتي بخصوص دارد ، اندازه و حد
نفر يك اين معمولا كه نفر يك به نميتوانيم كه دائما.ميبيند ايثار
از يكنفر است ممكن.كن گذشت تو:كه كنيم نصيحت است ضعيف طرف
.است مسئلهساز معمولا شناخت بدون گذشت ولي كند گذشت مرتبا سرناچاري
وقتي ولي جوابگوست مدت كوتاه در كه دارم اعتقاد نوبتي بهگذشت من
.ميشود پر ظرفش تدريجا كند ، گذشت طولاني مدتي براي بخواهد نفر يك
شما ميگيردو قرار انفجار آستانه در معروف قول به و ميشود تمام طاقتش
و جاروجنجال مرحلهبعدياش انفجار آستانه كه ميدانيد من از بهتر خود
پاشيده هم از زندگي يك كه شده گاهيمشاهده.است شدن دادگاه راهي سپس
نگران مشكل و ميرسيده بنظر عادي چيز همه حاليكهظاهرا در شده ،
در طرفين از يك هيچ اينكه براي.است نداشته كنندهايوجود
وجود راهحلي آيا كرد؟ بايد چكار نگيرند قرار آستانهانفجار
راهحلاست ، بهترين گفتوشنود و مذاكره دارد وجود كه دارد؟البته
با و ميشويم درددل ، تخليه با.نميكند حل را موضوعي سكوت و بيتفاوتي
گفتگو كه شوهري و زن.قرارميگيريم متعادل دروضعيت گفتوگو ،
يك انتظار در بايد ميخورند فرو را اتفاقناخوشآيندي هر و نميكنند
كم رسيد ، بحراني مرحله به وقتي شوهر و زن رابطه.انفجارباشند
لفظاستفاده اين از چرا بدانيد داريد ميل اگر ولي نيست ، ازانفجار
.ميكند روشن بهتر را موضوع زير مثال ميكنم ،
پختن مشغول اجاق روي كه است زودپزي ديگ مثل درست شوهر و زن رابطه
سوپاپ آنرا كه است دستگاهي زودپز ديگ بالاي كه ميدانيد شماغذاست
به را غذا طبخ از حاصل زيادي بخار كوچك دستگاه اين.ميگويند اطمينان
ميشود خارج ديگ از تدريجا بخار اين كه تازماني ميفرستد خارج
به ولياگر.ميكند طي را خود عادي شرايط زودپز ديگ زيرا نگرانينيست
بخار تدريجي شدن زيراجمع بود چاره فكر به بايد نشود خارج بخار عللي
سروصدا با همراه اگر حتي گفتگوميكند انفجار آماده آنرا ديگ ، در
.است ريختن خود در و مطلق سكوت ، بيتفاوتي از بهتر باشد
بخار گفتگوهايدوستانه با بهتر ، حالت در و مگو و بگو با شوهر و زن
اين از بايد كه ميگويد عقلسليم خوب ميكنند ، تخليه را ظرفشان ديگ
.كرد استفاده ساده روش
كه است درصورتي آن و شده خاموش ديگ زير كه ميافتد اتفاق هم گاهي
را خود راه ناچار هركس كه شده بيتفاوت و سرد آنچنان مرد و زن رابطه
شكايتها و گله و اعتراضها از ديگر.نيست كاري كسي با را كسي و ميرود
صورت اين در كه است حاكم خانه برفضاي كشنده سكوتي و نيست خبري
داشته باهم عاطفي و روحي رابطه اينكه بدون دونفر يعني.است همفاجعه
بسوزند عمر يك حقيقت ودر باشند زندگي به مجبور سقف يك زير در باشند ،
.بسازند و
.نيست آسان خيلي و دارد چاهي و راه گفتگو و مذاكره كه است بديهي
كنيم مذاكره چگونه اينكه وليندارد خوشي پايان مذاكرات اكثر زيرا
است جداگانهاي موضوع آن نكشد مرافعه و دعوا به كارمان انتها در كه
.پرداخت خواهيم آن به ديگري فرصت در كه
همه براي هم خيلي و شده رايج خيلي روزها اين كه مهمي مسئله ولي
زندگي از كه مدتي از پس دونفر چرا كه است موضوع اين است ، تعجبانگيز
با اغلب كه اينها ميكنند؟ پيدا اختلاف يكديگر با ميگذرد ، مشتركشان
از بعد آنها از بعضي خصوص به.كردهاند آغاز زندگيرا علاقه و عشق
سالهابه عدهاي حتي.ميرسند يكديگر به موانعي گذاشتن وپشتسر سختيها
قرار هم زندگيرودرروي مدتي از بعد چرا پس مينشينند ديگري انتظار
ميگيرند؟
ادا مطلب حق كافي توضيح بدون زيرا است ، مشكل كمي و طولاني قدري جواب
و خوشزبان چقدر اولآشنايي روزهاي كه ميرود يادشان اينهانميشود
طرف حرف تا چطور بودند ، سنج نكته و مباديآداب چقدر بودند ، سخن شيرين
دلدار خواسته كه بردهاند ياد از نميگشودند سخن به نميشدلب تمام
معشوق ودل جان با چگونه خودشان خواسته و ميشد برآورده باد بهسرعت
او دل حرف اين حرف.زدهنميشد حرفي تسليم و اطاعت جز و ميآميخت درهم
بهم براي كه ميبرند ياد از.ميكرد رابيان يكي آن دل حرف او نگاه و
سرهم خانه از فرار براي دروغها چه و نقشههاميكشيدند چه رسيدن
سرراه از ديگري از پس يكي را موانع وچگونه ميكردند
ميخزيدند گوشهاي به عاشق مرغي دو چون كه ميكنند فراموش.برميداشتند
با ميرسيدندخونشان بهم وقتي يا ميرساندند بهم را دل پيام كنان ونجوا
حس وضوح به خودرا بدن گرماي و ميافتاد جريان به بيشتري سرعت
زنده تا كه بودند يادكرده قسمها چه و بسته پيمانها چه.ميكردند
خواهد جدا هم از را آنها مرگ اينكهفقط و باشند وفادار بهم هستند
دوباره انتظار به ميشدند جدا هم از وقتي بردهاندكه خاطر از.كرد
خواب به يار ديدار اميد به چگونه و ميكردند شماري يكديگرلحظه ديدن
رفت؟ كجا آشنائي روز و تولدها روز كادوها ، گلها ، آن پس.ميرفتند
فراموش بهراحتي را درقرار تاخير آنروزها چرا پرسيد آنها از بايد
چطور راستي ببخشيد؟ رانميتوانيد همسر تاخير كمي حالا ولي ميكرديد
پشت برهم گاه ، امروز كه كردهايد غفلتي چه داشت؟ عيب كار كجاي شد؟
احساس اينميكشيد نشان و خط هم براي و ميشوريد برهم گاه و ميكنيد
و زن از هركدام چرا كجاست؟ آن منشا و شده پيدا كجا از فريبخوردگي
به اينكه بدون ميدانند بازنده را خود كه ميرسند مرحلهاي به مرد
.نميانديشند ندارد ، خودشان از بهتر حالي هم او كه مقابل طرف وضعيت
هم حالارودرروي ديروز دلدار دو و شيدا دو عاشق ، دو كه شد چطور
بهراحتي مسائل ازروي و بخشيدنها آنهمه اصلي دليل ايستادهاند؟
سعي مرد و زن آشنايي اول درروزهاي.بود مهم اصل يك رعايت گذشتنها ،
.بورزند عشق مقابل طرف به صبوري با و باايثار مهرورزي ، با ميكنند
مرحلهايقرار چنين در شما وقتي.بود شعارشان مهرباني ، و فداكاري ، تحمل
داشت چشم بدون ومحبت مهر زيرا ميدهيد مقابلتانانرژي طرف به گرفتيد
ميشود ، بودن خوب ازاحساس اوپرولبريز.ميدهد انرژي طرف به اصيل و
مرتبا دارد ميبيند كه آينده همسر يا و نامزد ، معشوق نتيجه در
كهقبول مهر و دادوستد همين.ميشود دادن انرژي مستعد انرژيميگيرد ،
از خارج قدرتي طرفينداراي كه ميشود باعث چراست و چون بدون مقابل طرف
.ميشوند كردن گذشت و شدن بخشيدن ، تسليم آماده بطوريكه بشوند ، اندازه
رضايت خود از يعني رسيدن خود عشق به و شدن عاشق كه ميدانيد شما
اين كه شخصي براي فداكاري آماده شد ، راضي خودش از كه كسي و داشتن
شروشور پر دوره اين اينكه از پس ولي.ميشود داده او به را رضايت
روال تدريجا طرفين كرد ، فروكش علاقه و عاشقي تاب و تب و شد تمام
ميافتند ، گرفتن انرژي فكر به كه اينجاست در.ميكنند انتخاب را عادي
شود اعمال تو سليقه چرا و نباشد من حرف چرا تو ، حرف ميگويدچرا اين
خواسته و شود برآورده تو خواسته نشود ، چرا گرفته نظر در من سليقه و
بيشتر زورش هركس جدال و جنگ اين در و شود سپرده فراموشي بوته به من
همين.ميگيرد انرژي مقابل طرف از نتيجه در و ميرود پيشتر حرفش باشد ،
ديگري انرژي تخليه باعث است خودخواهانه عملي كه گرفتن انرژي فكر
خالي طريق اين با كه شخصي.كرد خواهد عصبي را او نتيجه در و ميشود
ميشود فشارهائي ريختن بيرون و جاروجنجال آماده ميشود توان و قدرت از
نميتوان او از لحظه اين در اين بنابر بوده ، آن تحمل به ناگزير كه
.نشست او صحبت پاي بايد كرد ، گوش دلش درد به بايد كن كهگذشت خواست
شدهاي؟ پرولبريز چرا ميبردي؟ رنج چيزي ازچه كه پرسيد او از بايد
راهي احتمالا و كرد آرام را او ميتوان كه است طريق اين با
.پيشپايشگذاشت
ميخواهم خانوادگيدارند اختلافات كه كساني همه از بحث اين پايان در
مشاوره از ترس و نمايند متخصصمراجعه و صاحبنظر افراد به حتما كه
با قادرند كه هستند صبوري افراد مشاورينمعمولا.باشند نداشته
هزينه از.بردارند مشكلتان حل در قدمي شما ، راهنمايي و همدلي
شما كه نيست مبلغي خصوصي مشاورين هزينه نترسيد ، مشاوره
مكانهاي در كشور بهزيستي سازمان كه اكنون طرفي از.بپردازيد نتوانيد
امكان درفرهنگسراها و بيستگانه مناطق در شهرداري همچنين و مختلف
از قبل و نمائيد استفاده ازفرصت كردهاند ، فراهم را رايگان مشاوره
.نشويد دادگاه راهي عجولانه مشورتكنيد خبره فردي با اينكه
كيهاننيا اصغر