ششم ، شماره 1452 سال ژانويه 1998 ، دي 1376 ، 6 شنبه16 سه
|
|
كوچك جرقهاي سوسوي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نمايش نقد
ميآيد برفي چه ببين
مرند برهاني نادر:نويسنده
قصابيان محسن:كارگردان
افروز قصابيان ، محسن دامغاني ، گلچهره فروزند ، افسون:بازيگران
فروزند
مولوي تالار
موازي رويداد دو در آن ، قبال در افراد عكسالعمل و ظن سوء و شك ايجاد
علاوه كه است ، ميآيد برفي چه ببين نمايش ساخت زير دختر ، و مادر براي
روانشناختي نگاهي است كوشيده نمايش ، آدمهاي تلقي و نسلها تقابل بر
.باشد داشته بهآنها هم
رواني -روحي ضربه و انزوا مهپاره ، بيهوده انتظار سال پنج و بيست
شايد -سهلانگاري يك براي سهمگين عقوبتي اگرچه سمند ، دخترش و بهخود
شكل سيامك و سمند قصه تا است بستري فقط اين اما است ، -آگاهانه
.ميگيرد
سرخي سيب پاكت با ميشود ، آغاز -خانه خدمتكار -ورودنرگس با نمايش
رها درخانه را ممنوع ميوه -ناخواسته يا وخواسته -ميافتد دستش از كه
باشد مهپاره روياهاي كاغذي خانه به مدخل زيباترين شايد اين.ميكند
برپايههاي خانهاي ميرود ، آن فروريختن امكان شد ، و آمد هر در كه
خود در را دروغين معصوميتي كه يكدست ، و سفيد ديوارهاي با شك ، لرزان
.ميدارد پنهان
دو و مادر مالوف مثلث تكرار ميشود ، گرفتار مادر سرنوشت همان به سمند
و -تئاتر دانشجوي -سيامك ميان از بايد كه سمند اينبار و برادر
كه انتخابي.برگزيند را يكي -مادرش دكتر و سمند استاد -دكترخرسندي
.شد تمام مهپاره ساخته خود انزواي بهاي به پيش ، سال پنج و بيست در
كتابهاي ميان در برادرش عاشقانه نامه ديدن با مهپاره ، شوهر اميد
.ميرود نشاني بيهيچ و ميكند رارها فرزند و خانه يكباره مهپاره ،
فرصت و برگردد روزي اميد مگر كه خيال اين به ميشود ، خانهنشين مهپاره
...و ميكرده چه بوده ، كجا سال همه اين بدهد توضيح كه بخواهد
آنها انگيزههاي و عملكرد شخصيتها ، بررسي به بايد چيز هر از پيش اما
.است شخصيت بر متكي گونهاي به نيز نمايش كه چرا پرداخت ،
شخصيتي او از ديگران ، با كلامي ارتباط حتي عدم و مهپاره انزواطلبي
و سيامك براي رويازده گريز حقيقت خسروي ، دكتر براي روانپريش
طرفي از نگاه ، در تعدد اين.است ساخته سمند براي فرشتهايبيگناه
به ناظر نگاه نوع از ناشي ديگر طرف از و مهپاره رفتاري عملكرد معلول
درون دنياي به است نتوانسته هيچگاه تلاشش ، همه با سمند.است سوژه
بيني واقع.است مانده محفوظ او نزد همواره حقيقت و -يابد راه مادرش
تا ميشود ظاهر مهپاره بر اميد هيئت در كه تلاشش همه با -نيز سيامك
بيعاطفه و سرد رفتار -مانع به همواره -باشد او عكسالعمل شاهد
شكوهش ، همه با هم خسروي دكتر براي و.است كرده برخورد -مهپاره
و است بيمار يك فقط -و سمند به شدن نزديك براي است بهانهاي -مهپاره
انتظار در مشتاق و مظلومانه كه است كرده مجسم زني را مادرش سمند ، .بس
و كشنده انتظار اين در را مهپاره آنچه كه حالي در.است شوهرش بازگشت
مهپاره.است انتقام لذت كه اميد ، ديدن اشتياق نه ميدهد ، ياري بيثمر
ميل ميكند ، عمل سمپاتيك شخصيت يك خلاف بر كه پايانياش ، تكگويي در حتي
اميد ميگويد ، كه وقتي نميكند ، انكار را ويرانگري و گريزي هنجار به
از شخصيت كه سيري در.كيست دختر سمند كه بماند ، باقي شك اين در بايد
برسد ، رستگاري به پايان در تا ميپيمايد بالعكس و شر به خير
.ميفشرد پاي خود خواست بر همچنان و نيست تحولي هيچ مهپارهخواهان
رفتارهاي كه شود واقف خوبي به ميتواند سير اين در تماشاگر
نامه قراردادن براي است قانعكنندهاي دليل مهپاره ، اوليه پارانوئيدي
در -راهم اميد به يكطرفهنرگس عشق نبايد چند هر.اميد ديد معرض در
همين در نيز نمايش واقعي كنش و اصلي نكته.گرفت ناديده -نامه موضوع
به علم با -خسروي دكتر.است آمده پيش هم سمند براي موقعيت اين -جاست
از -سيامك گرفتن نظر در بدون نامه ، وسيله به -سيامك و سمند رابطه
.است كرده خواستگاري سمند
اين در ميزند ، گاز را ممنوع ميوه نمايش طول در كه همانطور سيامك
دادن نشان در سمند صداقت صرف به -ميكند عمل اميد خلاف بر مرحلهنيز
صرف به اما.ميانگارد ناديده را نامه متفاوتي منش با و-نامه
نوعي به و داشت هم يكسان عكسالعمل انتظار نبايد -رويداد يك همگوني
به و ميپرداخت نامه وچون چند به هم اميد اگر كه كرد صادر بيانيه
رفتارهاي كه چرا.نميكرد آواره را خود بسا اي مييافت دست حقيقت
همان در ديگر گروهي به تعميم قابل عملكردها ، تفاهماتو سوء انساني ،
خود از برابري رفتار يكسان ، موقعيت دو در حتي فردهم يك.نيست موقعيت
ديگري بيروني ارجاعهاي و محيط روحي ، حالات بر علاوه چوننميدهد نشان
كرده را كار بهترين خود زعم به اميد.است حاكم شخص بر لحظه در نيز
خودش واقع در و.است بوده برادرش كه غريبه يك نه او رقيب كه است ، چرا
كه است كاري بزرگترين شايد اين و است كرده برادرش و مهپاره فداي را
برادر خسروي ، دكتر بجاي اگر مثال براي.دهد انجام ميتوانسته اميد
شكل به نه اگر -سيامك رفتار قطعا ميگرفت ، قرار موقعيت اين در سيامك
.ميكرد تغيير -اميد رفتار
در گاهي كه -كوچك حتي واكنشهاي و كنش در دقت و شخصي انگيزههاي درك
عوامل از يكي شخصيتها ، -ميشود گرفته ناديده اجراها از بسياري
در سمند كه وقتي اميد نرفتن يا رفتن در تصميم.است نمايش اين موفقيت
واكنش تلفن ، گوشي برنداشتن يا برداشتن ميزند ، حرف ريز يك آشپزخانه
كه طولاني سكوتهاي و سيامك ، طرف از مادرش به نسبت سمند رفتارهاي به
كارگردان و نويسنده نظر دقت از حاكي همگي است ، نشسته خوش نمايش در
دليل به نمايش لحظات از بسياري در زيبا و كوچك اجزاي اين اما.است
.ميرود دست از فضاسازي در انسجام عدم
حضوري است ، گردانده خودش نفع به را چيز همه كه كسي عنوان به مهپاره
ادبيات در آن نمونه كه نرگس نيز و.باشد داشته ميتوانست چشمگيرتر
ناظر يك بر علاوه كه چرا ميشد ، پرداخت بيشتر بايد نيست ، كم كشورمان
ماجرا اين در گونهاي به نرگس.ميكند عمل سوم چشم صورت به نوعي به
اگرچه سيامك ، و اميد به او نيامده زبان بر و طرفه يك عشق.است شريك
را نمايش جريان ميتوانست ميشود ، نمايانده رنگ كم بسيار صورتي به
تماشاگر ذهن در تابرهد بلاتكليفي اين از نيز خود و نمايد پررنگتر
بخوبي حضورش اما نيست صحنه روي بر ;خسروي دكتر كه همچنان.ببندد نقش
مثبت نكات جمله از و است روان و تامل درخور بازيهاميشود حس
.ميآيند بر عهدهاش از خوبي به كه سكوت در بازي و است ايننمايش
شده واقع موثر سردخانه و فضايشكننده القاي در نيز صحنه ابزار و صحنه
گذشته ، دروغين باورهاي از سمند رهايي با مجموع در نمايش و.است
در ميشود كه تلقي اين با -ديگر اجتماع و تجربهزندگي سوي به رفتن
كه ميدهد را اميدواري اين -كرد نظر تجديد تفاهمات از بسياري
.ميسازد روشن را تئاتر تاريك سالنهاي گاه كه -اندك چند هر -جرقههايي
بيگناه محمدرضا