ششم ، شماره 1452 سال ژانويه 1998 ، دي 1376 ، 6 شنبه16 سه
|
|
ميشود؟ حاصل چگونه وجدانكاري
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نه را كار كه مييابد خودشتوفيق پيشرفت مسير در جامعهاي
جاي آدميان ذهن در رسالت يك بلكهبهعنوان تكليف اسقاط صرفابهعنوان
.دهد
:اشاره
غناي و فقر.است جامعه بقاء و حيات مايه و است آدميان وجود جوهر كار
و است ارتباط در انسانها كار كيفيت و كميت با مستقيما جامعه هر
انگيزههاي آن ، ايجاد كيفي و كمي ارتقاي راه ابزاردر بالاترين
بسط راههاي و كار وجدان تعريف از سخن حاضر مقاله دردرونيانسانهاست
ميباشد وجدانكار شكوفايي راه در مسايل و تنگناها از سخن همچنين و آن
اجلاس دردومين تهران دانشگاه استاد باقرساروخاني دكتر توسط ، كه
شدهاست ارائه اجتماعي انضباط و كاري وجدان حاكميت عملي راههاي بررسي
.ميخوانيم هم با كه
هستي آنآئينه در انسان.است فرد ازوجود جلوهاي آن حاصل و كار
يكيك براي كار.است مصداقحيات و تبلور كار ، حاصلميبيند را خويش
تامين:جملهاند آن از كه بسياردارد كاركردهايي جامعه افراد
بدينسان.رواني نيازهاي و خواستهها ارضاء و اقتصادي و حياتي نيازهاي
مفيد را خويش هستي.مينمايد احساسبودن انسان مولد ، كار ازطريق كه
مهمترين بسياري ، كه اينروست از.ميبرد لذت كارش حاصل از و ميشمارد
آن آفريننده و عامل توسط كار حاصل نديدن را خودبيگانگي از عامل
.ميدانند
انسان طبيعت از جزيي كار
دارديعني وجود تمايز انسان طبيعت كارو بين نظريهها از بعضي در
ضربالمثل يك.ترديددارند است انسان ازطبيعت جزيي كار اينكه در
نيست آدمي طبيعت از جزيي كار يعني نيست انساني كار:ميگويد فرانسوي
باستان يونان از كه انساني دانشهاي راستاي در جديد دانش درحاليكه
باستان يونان در.ميكنند اثبات را نظريه اين عكس درست شد ، آغاز
جزو ويژگيها كدام ميكردند ، سوال ميكردند ، بحث انسان از كه هنگامي
انديشمند ، اجتماعي ، موجودي انسان:ميگفتند است؟ انسان لاينفك طبيعت
و خلاق موجودي انسان:كه بودند معتقد آنهااست عاقل و انديشهورز
اين بنابراين.اوست لاينفك طبيعت از جزيي خصيصه اين و است آفريننده
زيادي دلايل.است رسيده هم بهاثبات و است مطرح بسيار امروز تئوري
.ميپردازم آنها به مختصر خيلي من كه دارد وجود
سالمندواقعا ارتباط ميكنيم ، سالمنداننگاه وضعيت به كه هنگامي
باشد نداشته كار انجام امكان كه ميشود قطع حيات و جامعه از زماني
آن به را سالمندي ديگر است كار جريان در سالمند كه زماني تا والا
انعكاسي كار اين ميبيند خودش بقاي براي را علتي و نميكند احساس معنا
از بريدگي كه است واقعي زماني سالمندي ديگر تعبير به اوست ، وجود از
طبيعت از انسان جداشدن درواقع كه شود موجب را كار و آفرينش اشتغال ،
آنها ميكرد نگاه بيكار انسانهاي به داستايوفسكي كه هنگامي.است خودش
ولي ميكنند تغذيه جامعه بدنه از كه ميكرد نگاه مردگاني منزله به را
براي شايد.ميآمدند بهحساب متحرك مردگان آنها نميدهند جامعه به چيزي
فاصله آفرينش و خلاقيت و كار از و انساني طبيعت از اينچنين كه كساني
ديني بزرگ ديدگاههاي كه هنگامي شما.باشد خوبي تعبير سالمند ميگيرند
پيدا توفيق بيشتر آنهايي ديد خواهيد كنيد نگاه دنيا در را مذهبي و
.دادهاند قرار خود انديشه اصلي سرلوحه بهعنوان را كار كه كردهاند
از ميكرد نگاه بهسرمايهداري معروف جامعهشناس ماكسوبر كه هنگامي
دنيا از ديگري درجاي سرمايهداري چرا كه ميكرد را اصلي سوال خودشاين
در كه بود اين او پاسخ !آمد پديد اروپا و غرب در تنها و نيامد پديد
مايه جان پروتستانيسم.است كرده پيدا تبلور پروتستانيسم مذهب آنجا
است ، حياتي مايهبقاء نهتنها كار جامعه براياست تلاش و كار انديشهاش
.است تحققپذير كار و توليد ازطريق نيز جامعه بقاءتاريخي بلكه
يادگارهاي آن ، با و مينشيند تاريخ دل در آدميان كار دستاوردهاي
تسخير را طبيعت آدميان كار ازطريق جامعهميآيند فراهم بشر جاودان
.ميگردند...خليفها تحقق مصداق انسانهايش و ميشود چيره آن بر ميكند ،
قرن آغاز در ژاپنيها:مينويسد اثرشتكاپويجهاني در شرايبر ،
بسيار رسيدنبدان براي.يافتند دور كاروانتوسعه از را خود نوزدهم
و داشتند وسيع سرزميني نه.نيافتند هيچ ميان اين در اما.انديشيدند
پايانناپذيرترين و بالاترين به اين ، بنابر.گسترده زيرزميني منابع نه
همان اين و.جستند تمسك آفرينش و توليد كار ، يعني عالم ، ثروتهاي
حتي داد ، ياري را كشور حيات ، اين برهههاي همه در كه بود ثروتي
بود شده تخريب جامعه جاي جاي اتمي و خونريز جنگي براثر زمانيكه
و كار تقسيم زنجيري ، كار براي عالم رايج شيوههاي از يكي تيلوريسم
سياستهاي بزرگترين از يكي تيلوريسم.بود كار حاصل و توليد بردن بالا
شما كه وقتي.خورد شكست زود خيلي اما بود عالم در شده گرفته كار به
عنوان به برانسان و نموده تقطير و تجزيه كرديد جدا انسان از را كار
اين.است شكست كار نتيجه حتما كرديد تحميل كارخانه درون در شيء يك
.بود تكنولوژي آفات جمله از و تيلوريسم محتوم نتيجه
ازخودش را انسان و نشود عجين طبيعتانسان با كه كاري اين بنابر
هرگز انسانبيانجامد طبيعت وزدايش ظاهرآرايي به و كند بيگانه
بردهداري از كهميخواست هنگامي منتسيكو.نخواهدداشت توفيق
شمار به بد اخلاقي نظر از بردهداري كه است درست:ميگفت كند ، انتقاد
موجودي شما كه هنگامي چون.است بد هم كار نظر از بردهداري ولي ميرود
انجام بالا كيفيت در و درست كار هرگز او درآوريد برده صورت به را
بازده و است شكست به محتوم كار نظر از بردهداري بنابراين داد نخواهد
روانشناسي جديد ، دانش ميبينيد اين بنابر.داد نخواهد شما براي مطلوب
لاينفك جزيي و طبيعي امري عنوان به را كار كه است اين قطعياش هدف كار
دل و روح ذهن ، خانه درون به كار آوردن.نظرميگيرد در انسان طبيعت از
بهطبيعت بازگشت و انسان عاطفي بعد عقلانيو بعد كردن توام يعني آدميان
و كارگر شمابين كه هنگامي.است آفرينش و كار همان كه انسان اوليه
خواهد بالا كار وكيفيت كميت طرف يك از كنيد آشتيبرقرار كارش سازمان
حراستي ابزارهاي از داشتكه نخواهيد احتياجي ديگر ازطرف و رفت
كنند كار نفر كه 4 نيست لازم وديگر كنيد استفاده گران و بسيارپرقيمت
.باشند ناظرآنها و مراقب نفر و 10
راهكارها
فرد روانشناسياجتماعي دانش در ما.نظرفرداست مورد نكته اولين
بر كه آنچه معتقديم ما.ميدهيم قرار پيشين همهدستاوردهاي حامل را
بنابر ميماند باقي واردميشود ، زندگي نخستين سالهاي حتيدر فرد
مورد و ميكنيم توجه فرد زندگيبه نخستين گامهاي از ما ايناصل ،
تحقيقاتيكه از يكي درميدهيم قرار پرورشي و اخلاقي آموزشي ، پردازش
كارگران:كه ديديم داديم انجام كار اجتماعي روانشناسي با رابطه در
كه گرفتيم نتيجه نميكنند رضايت احساس و ميگيرند فاصله خودشان كار با
يعني.نداشتند پردازشاساسي نظر از را لازم آنهاتنظيمهاي
نميشوند ، ارضاء حقشاناست كه مزدي با آنها بيشترخواههستند
هرگز نداديم انجام را پردازشطبيعي اين كه وقتي بنابراينتا
كار نميتوانندبه طبيعتا ناراضي آدمهاي.داشت نخواهيم راضي آدمهاي
.باشند داشته كار ووجدان باشند علاقهمند خودشان
را فردي مابتوانيم كه است اين مهم پردازشهايمختلف در بههرحال
كاريكه بتواند و باشد شده طبيعياششكوفا استعداد كه فراهمبكنيم
پيشرفت براي را لازم انگيزههاي و دهد بهخوبيانجام اوست توجه مورد
.باشد داشته خودش كار
سال كه دركتابي است كار والاسازي و ارزشمندكردن فرايند ديگر مطلب
ارزشمند موضوع بر بودم ترجمهكرده كار اجتماعي درروانشناسي 57
در را كار يعني بود شده تاكيد ووالاسازي معنايي نظر از كار كردن
برابر در انساني ارزش عاليترين بهعنوان و ببريم ارزشها بوته
شدن ذوب و كار و انسان آشتي بعد به آنجا از و بدهيم قرار جوانانمان
.شد خواهد حاصل كار و انسان
در فرد كه فيزيكياي ويژگيهاي و كار واحد ، شرايط مديريت بعد ، مسئله
همه گرفته انجام زمينه اين در كه بحثهايي.ميباشد ميكند كار آن
كار و انسان آميزش با رابطه در ضعيفي عناصر چقدر كه است اين نشانگر
گرفتن قرار مسئله كار وجدان مسئله ما نظر از حال هر در.دارد وجود
كار و انسان دوستي موجبات كار وجدان است ، خودش تام طبيعت در انسان
قرار بررسي مورد روز هر كار وجدان اين اينكه براي ميكند فراهم را
را كار درون در انسان ذوبشدن و آميزش دقيق باابزار بايد ما بگيرد
بهعنوان را كارمان واحدهاي بتوانيم تا.دهيم قرار بررسي مورد
توفيق خودش پيشرفت مسير در جامعهاي زيرا كنيم تلقي عشق واحدهاي
يك بهعنوان بلكه تكليف اسقاط بهعنوان صرفا نه كاررا كه مييابد
خواهدشد ، خستگي مانع بهكار اشتياق.دهد جاي آدميان ذهن در رسالت
كمترين با توليد جلوههاي عاليترين و ميرود بين از كنترل مراجع تعدد
در و تكوين هستيبخش ، كار مباحث ، اين با باشدكه.ميآيند فراهم هزينه
با و بيابد والا جايي جامعه فرهنگ در توليد و كار نشيند ، آدميان دل
.شود شكوفا جامعه جاي جاي در ابداع و آفرينش خلاقيت ، آن