ششم ، شماره 1461 سال ژانويه 1998 ، دي 1376 ، 17 شنبه 27
|
|
انسان يك ماليخولياي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نمايش نقد
در آذرماه از ابراهيمزاده سيروس كارگرداني به و نوشته نمايشلازاروس
نقش كه نمايش اين در.است رفته صحنه روي به شهر تئاتر چهارسوي سالن
بازيگران -نوازنده از تن چهار ميكند ، ايفا ابراهيمزاده را اصليآن
.دارند بازي تئاتر
را ودوغوزآباد نمايشهايشبيخون ، تياترفرنگي تاكنون ابراهيمزاده
مضموني از ابراهيمزاده آثار بيشتر.دارد تئاترش آثار كارنامه در
همواره اجتماعي معضلات به اشاره با آن در كه است طنزآميزبرخوردار
.است گرفته خود به رئال شكلي
اصل در گونه آبستره و شلوغ صحنههاي از برخورداري با نمايشلازاروس
سابق روسيه فراري ارشد افسر يك ماليخولياي افكار دادن نشان در سعي
آزمايش شوروي در سال و 15 است ايراني اصل در كه لازاروس.دارد را
از يكي در آمريكا ، به آنجا از فرار از بعد است ، داده انجام اتمي
.است گزيده سكني مخروبهها
مينمايد ، عجيب حال عين در و كليشهاي حدودي تا آنكه با داستان موضوع
از فراوان بهرهگيري و ايراني مشخصههاي از استفاده با امانويسنده
و نمايش جاي جاي در بازيگران توسط پراكنده و زنده طور به كه موسيقي
افكارلازاروس دادن نشان در سعي ميشود ، نواخته باآن آميخته كاملا
.دارد
نيستند برخوردار هويتي هيچ از ميروند و ميآيند قصه در كه شخصيتهايي
نيز تماشاگر ذهن بر اثري گذاردن جاي بر بدون حتي و بيمقدمه كاملا و
به اوقات بيشتر در شخصيتها اين.ميكنند ترك را صحنه و ميشوند محو
نواختن يا ديالوگ اندك گفتن با و ميكشند سرك تنها صحنه به ورود جاي
اين.ميبرند پناه صحنه كنارههاي به نمادين حركتي يا موسيقي قطعهاي
در را خاصي فرد هيچ و نيستند شخصيتيبرخوردار استحكام از پرسوناژها
.نميكنند تداعي واقعي دنياي
.هستند لازاروس ذهنيتهاي و اوهام افراد اين:ميگويد خود ابراهيمزاده
عوض شكل مرتب خيالياند چون بلكه باشند خاصي شخص كه نيست آنهاقرار
اثر چون ديگر طرف از.ميشوند..و بدشكل بدجنس ، جنس ، خوش ;ميكنند
قصه در چندان مفهوم آن به پردازي شخصيت ميگيرد خود به آبستره شكل
.نمييابد تجلي
(گيتار آكاردئون ، دهل ، فلوت ، ) موسيقي ساز يك كدام هر اثر بازيگران
قابل و نو فرمي كه مينوازند نيز را آن بازي هنگام كه دارد دست در
و است نمايش لحظه هر با همگام كه اثر كنار در نه موسيقياست تامل
موضوع اينميشود چيره اثر بر حتي گاه كه ميشود ممزوج آن با آنچنان
بازيگران همگام و زيبا بازي به نياز اثر به بخشيدن جذابيت بر علاوه
.ميطلبد نيز را
بهره وجه هيچ به صحنه ميزانسن از آنكه با نمايش اين نقشپردازان
هماهنگي اما ، است موقعيتش معلول كه ميكند را كاري كس هر نميبرندو
ديدني را شهر از دقايقي ميشود برقرار موسيقي و بينحركات كه نسبي
.است كرده
گفتن با ميكند ايفا را داستان محوري و اصلي شخصيت كه ابراهيمزاده
كمك نمايش پيشبرد و روند به تنها نه خنده بدون و طولاني ديالوگهاي
ارمغان به بازيگر براي ديگري چيز كسالت و خستگي جز نميكندبلكه
بجز اما است نوشته طنز اساس رابر نمايش اولين آنكه با و نميآورد
.نمينشاند لب بر هم لبخندي حتي اثر طول در كوتاه بسيار دقايقي
اثر بر موسيقي چيرگي از من:است معتقد اثرش موسيقي مورد در وي
شده محو كاملا تو بازي كه ميگيرند خرده من از بعضيها.وحشتيندارم
آنها گفتوگوي و انديشه از استفاده با شخصيتها حضور من نظر به كه است
شود ، محو نفر يك بازي اينكه و دارد اهميت قصه پيشبرد به كمك جهت در
.نيست مهم
شود استفاده نمايشي حامل يك بعنوان موسيقي از كه شده سعي درلازاروس
آنچه اما نبوده موفق جاهايي در يا بوده موفق جاهايي در است ممكن كه
.است موسيقي از منحصربفرد و خاص استفاده است ، مسلم كه
اين براي:گفت بازيگرانش انتخاب علل مورد در همچنين نمايش كارگردان
بازيگر حدود 30 ميان از و بودم نوازنده -بازيگر دنبال به من نمايش
افراد كه بود اين انتخاب راه در اصلي مشكل.برگزيدم را نفر چند اين
هم با را كار دو هر نميتوانستند ولي نوازنده يا بودند بازيگر يا
.دهند انجام
است برخوردار اكسپرسيونيستي سبك از انتزاعيبودن وجود با نمايش اين
.دارد اشاره بشر ابناء فناي و نابودي به نوعي به تراژيك بافتي با كه
كارهاي بيشتر در را است مختلف فرم چند از ملغمهاي كه سبك اين
شده پخش او از كه تلويزيوني پردههاي ميان در ميبينيم ، ابراهيمزاده
سبك مورد در ابراهيمزاده.است مشهود كاملا طنزگونه بيان نوع اين است
سبك اين به من.است ابراهيمزاده سيروس سبك اين:است گفته نمايشياش
مشخصا كه را چيزي.رسيدهام تجربه و تحصيل تحقيق ، سال از 45 بعد
اينكه محض به يعني.است نمايشضدسبك اين كه است اين بگويم ميتوانم
.ميشود ديگري چيز و ميدهد جهت تغيير بگيرد ، خود به فرمي ميخواهد
عمده مسايل بيان در ;آثارش ديگر با را نمايش اين تفاوت ابراهيمزاده
انديشه تشويش و خاطر دغدغههاي طرفي از كه ميداند وسيع شكل جامعهبه
و امروز نسل فراوان مشكلات و معضلات سويي از و ميكند مطرح را او نسل
.ميكشد تصوير به را برميدارند گام راهي چه در و ميروند كجا به اينكه
زماني فاصله در كه است من تجربه و پختگي نمايش اين ديگر تفاوت
.كردهام ارايه را كار اين بيشتر بااندوختههاي چندساله
شيبانيفر مازيار